چهل وچهار سال پیش مثل چنین روزهایی یاسرعرفات رءیس سازمان آزادیبخش فلسطین برای عرض تبریک پیروزی انقلاب به ایران آمدونیروهای انقلابی که سفارت اسراییل رااشغال کرده بودندبه اشاره حاج احمدآقاسفارت راتقدیم ایشان کردند.
چهل وچهار سال پیش مثل چنین روزهایی یاسرعرفات رءیس سازمان آزادیبخش فلسطین برای عرض تبریک پیروزی انقلاب به ایران آمدونیروهای انقلابی که سفارت اسراییل رااشغال کرده بودندبه اشاره حاج احمدآقاسفارت راتقدیم ایشان کردند.
در سال پنجاه و هشت که قریب به یکسال برای ادامه مداوا به انگلیس رفته بودم کتاب و لوازم برای تنهاییام با خود برده بودم.
از جمله نهجالبلاغه امام علی ع اثبات وجود خدا در اصول ترمودینامیک مرحوم مهندس بازرگان و قرآن صوتی شادروان عبدالباسط که جملگی را دوازده جلد بود به کتابخانه عمومی بیمارستان شهر اوزبری در یکصد مایلی شمال لندن تقدیم نمودم.
توفیق حاصل شد که نهجالبلاغه را برای همیشه یکبار کامل بخوانم در بیمارستان سخنرانی زیادی داشتم برای هفتصد توانخواهی که از سراسر جهان به آنجا آمده بودند و دو سخنرانی رسمی هم یکی در جمع مسیحیان یکی در جمع مسلمانان پاکستان اکثراً اهل سنت بود در جمع توانخواهان قطع نخاع گاهی میگفتند که این سخنان از کیست؟ میگفتم هذا کلام علی در پاسخ آنان که خیلی از مسلمانان نهجالبلاغه را دوست میداشتند در نوبت بودند که بخوانند.
پزشکان پرستاران و توان خواه من یک شب با خود اندیشیدم که اگر بتوانم خطبه شقشقیه را بکنم که این آقایون نبینند شب تا صبح علیالطلوع دو بار گشتم و نیافتم گفتم امین شاید این اجتهاد درمقابل نص است و دستنخورده تقدیم کردم؟!
مرداد ماه نود و هشت بود از سازمان بازنشستگی زنگ زدند و گفتند که شما نخبهءورزش و پژوهش در میان بازنشستگان کشوری هستید قرار است از شما قدردانی گردد. لذا روز پنجم شهریور ساعت پنج بعد از ظهر در کاخ بانک صادرات مشهد طبقه سیزده حضور بهم رسانید.گفتم توانخواه هستم و نیاز به همراه دارم پذیرفتن و روانه شدیم.
در ورودی برج آبراهی بود با پروفیل پوشیده به صورت عرضی استاندارد کشور و جهان نردهها طولی می باشد شوربختانه اینجا بر عکس عرضی بود ما هم بی خبر رفتن همان و سرنگونی همان به ناگاه چشمانم گرم شد و دیگر نمی دیدم ترسیدم. ..گفتم خدایا چهار دست و پا ناتوان نابینایی هم مزید بر علت شد.
نگهبانهان اورژانس خبر کردند. خوشبختانه زود رسید. به محض رسیدن و شستشوی سرو صورت بینایی ام را بدست آوردم(خون چشمهایم راگرفته بود) راهی بیمارستان شدیم وارد اتاق عمل؟!. چرا اتاق عمل؟ گفتند بخیه رو اتاق عمل می زنند بعد از بخیه به اتاق انتطار گفتم مرخص کنید برای من بزرگداشت گرفته اند گفتند برای سرو صورت باید شما رانگهداریم مهربانیار مهدی اسلامی یک ساعتی نبود طفلکی رفته بود برایم لباس بخرد.
از طرفی من یک بستانکاری بیست و پنج ملیونی از صندوق داشتم گفتم حال اگر وام صد ملیونی چهار درصد نخبگان را ندهند . آیا بدهکاریشان را هم پرداخت نخواهند کرد چه درد سر نه این شد و نه آن؟ !؟!
ما بسته تو هستیم حاجت به بستنی نیست
این رشته مودت هرگز گسستنی نیست
در آستانه رمضان المبارک ذکر خیری از شادروان حاج سید محمد حسن علوی عریضی سبزواری داشته باشیم در سال منتهی به پرواز ملکوتی ایشان به درخواست حضرتش در ماه مبارک از حد ترخص خارج میشدیم و ایشان بهشرط احتیاط افطار میکردند یک روز رفیق شفیقم سید مصطفی شبیری هم ملازم رکاب بودند از منزل خارج شدیم و بساط چایی و آب، خرما و شکلات فراهم بود ولی من میدانستم که ایشان به شیرینی و بستنی علاقه دارند ولی به ملاحظه اندرونی پرهیز میکنند خلاصه در سلطانآباد آقاسید مصطفی قبول زحمت کرده و بستنی تهیه فرمودهاند تا مشکان رفتیم و در حال بازگشت حضرت آقا بستنی را ترجیحاً میل میفرمودند و در حین ملازمان را مورد لطف قرار داده و کمترین را بیشتر و افاضه فرمودند که ما بسته تو هستیم حاجت به بستنی نیست// این رشته مودت هرگز گسستنی نیست تا جاییکه ذهنم یاری میکند این سروده را اولبار سیف الاسلام محمدتقی فلسفی به آیتاللهالعظمی بروجردی (جداً عظمی) افاضه فرمودهاند..
"گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار"
در سوگِ سرور و سالارِ سبزوار
ذریهء بتول و آن شاهِ تاجدار
حقا خلیفه بود خدارا در این دیار
.................
چونکه شد واصل به حق آن عارفِ پرهیزگار
شهر دارالمومنین بی او ندارد اعتبار
واسط فیض الهی بود آن والا تبار
وَه که شد زیر و زِبَراز اشک و آهم سبزوار
سه شب پیش مجازاََ در مباحثِ اسفار اربعه ملاصدرا شرکت کردم و بخاطر معلولیتم "لنگ و لوک جفته شکل و بی ادب//سوی او میغیژو او را می طلب"خوابم برد در عالم خواب دیدم حضرت آقای علوی در جلسه درس مرتب نشسته و فراگوش است مُتِنَبه شدم و آیهء شریفهء یا موسی فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی متبادر شد.و خودم را جمع و جور کردم
ابوبکر محمد بن زکریا رازی برآمده از ری ،کاشف الکل وجوهر گوگرد یا اسید سولفوریک دارای271 کتاب ،رساله ومقاله،طبیب،داروساز،کیمیاگر وفیلسوف قائل به تعدد قدما از جمله نام آورانی که نامش بر کره ی ماه حک شده است
به بیست و دو از ماهِ اُردیبِهشت
بِزادم من از مامِ نیکو سِرشت
نهادم پدر نام موسی الرضا
که راضی شوم من به سو القضا
به فرخنده میلادِ هشتم امام
بِزادم من از مامِ نیکو مَرام
بِزادم دوباره به پنجاه و هَشت
بِچشمَم زمین و زمان تیره گَشت
شُدم ضربه فنی و قَطعِ نُخاع
زِ تلخی دوران شدم بَس شُجاع
به ناچار گشتم به لندن مُقیم
رَها کَردم از این بَلای عَظیم
سه باره به هفتاد و هشت زادَمی
که تَحریمِ تَعلیم بُبریدَمی
دگرباره هشتاد و هشت دُکتری
دفاعی گرانمایه و گُفتنی
تو گویی زمانه دو چشمم گشاد
خِردوَرزی و مَردُمی یاد داد
خِردوَرزی ایرانیان را شَفا
زِ وَهم و خرافه خدا را پَناه
خِرد مردمان را زِ آفت رَها
خِرد آورد سرکشان را براه
به خُردی شنیدم شَهنامه را
کتابِ وَزین و گرانمایه را
زِ نظم و زِ معنا شدم در شِگفت
دِگَر این خردنامه نتوان نوشت
هزاران درود و هزار آفرین
به شاهِ سُخن سَنجِ ایران زمین
امین راضی ام من به جام بلا
که سوالقضا عینِ حُسن القضا
در روزهای پایانی سال 58بعد از نزدیک به یک سال دوری از وطن از لندن به تهران بازمی گشتم که خبرنگار انگلیسی می اندیشم تایمز لندن با من گفتگو یِ سی پرسشی انجام داد که دوازده پرسش و پاسخ یادمه و شش تای آنرا که شخصی بود بازگو می کنم و دو پرسش از من یکی سیاسی و دیگری شخصی که بی جواب ماند.
1-بهترین روز زندگی ات؟ نخستین روز دبستان
2-بدترین روز زندگی ات؟روز رویداد
3-بهترین روز زندگی ات در آینده؟روزی که در فرودگاه مهرآباد پیاده بشم.
4-نخستین کاری که ایران انجام بدی؟ سجده شکر در فرودگاه، بوسه بر پای مادر و خوانش حمد سوره بر آرامگاه مهربانیار محمود طالقانی (که در آنجا از حال رفتم)
5-بدترین روز در آینده؟ پرواز ملکوتی مادرم
6-آیا دوست داری حریفت به درد تو دچار شود؟ نه،هرگز، دوست ندارم هیچکس چنین شود. خبرنگار بلکه شاه؟ بلکه شاه،حتی بختیار(در زمانی که شاه کشی مد و افتخار می نمود)چندی پیش نابخردی در نشستی به من توهین کرد. سپس رویداد ناگواری پیشآمدش شد کسانش اندیشیدن که شاید من بد برایش خواسته ام در پاسخ گفتم هرگز و داستان را برایشان بازگو کردم.افتخار می کنم البت تا کنون از روزگار برای کسی بد نخواسته ام حتی کسیکه مرا بدین روز انداخته و. ...
.7-چرا مردم ایران شاه را رها نمی کنند او بیمار است؟چرا شما مردم ما را به حال خود رها نمی کنید؟!؟کودتای 28 مرداد دست آورد شما بود.هم سالان من از شما و پدرانمان ناخرسندند هنوز
8-آیه الله طالقانی؟
9-آیه الله خمینی؟
10-مهندس بازرگان؟ چرا به شادروان بازرگان گوش نمی سپارید؟من نیز در پاسخ سخن به گزافه گفتم که در همین سایت در دیدار با سفیر فلستین در سفارت شرح داده ام و از روان آن بزرگمرد امید بخشش دارم.
11-و پرسش پسین من چون پروفسور مداواگر توانخواهان آنجا بود.تا کی باید من از ویلچر استفاده کنم؟ناگفته نماندخبرنگار خیلی به اوضاع ایران آشنا بود بارها به دیدن من آمده بود و پیشنهاد ماندن در انگلیس را هم..َبه عنوان بازیگر تاتر به من داد.
دهه ی هفتاد که در تیزهوشان درس داشتم
ترم دوم دانشگاه هابعد از انقلاب آغاز شده بود من در گرگان مکانیک می خواندم هفته در میان جمعه ها به سبزوار و یا دانشگاه تهران می رفتم به خوابگاه امیرآباد اتاق مهدی پهلوانی دانشجوی مهندسی کشاورزی نیمه اردیبهشت ماه بود به تهران رفتم. ..و نگران اوضاع از جمله فراگیری بی رویه حزب جمهوری؟!کشت،داشت،برداشت تریاک و فراوانی اسلحه در دست مردم.
به دیدار ویژه شهید بهشتی رفتم و با جوش و خروش و ابراز نگرانی ها ایشان مرا در آغوش گرفت....یک سروگردن از من بلندتر بود قول داد در نخستین دیدار با رهبر گفته های شما به ایشان خواهم گفت و چنین شد چون در سخنرانی هفتگی امام راحل تحریم کشت تریاک و فتوای سه گانه استفاده تریاک و تحویل اسلحه از سوی انقلابی ها بیان گردید. من نیز سه قبضه اسلحهء شخصی ام را به شورای انقلاب سبزوار که دو تن از آن بزرگواران در دههء دهم عمر روزگار می گذرانند(حاج آقا علوی وحاج محمود ساده)تحویل دادم. . ..بهشتی هنگام در آغوش گرفتن می گفت به ما روحیه دادی اگر در هر شهر پنج تن مانند شما باشند خیال ما راحت است.
چند روز گذشته نشستی در فرمانداری داشتیم جهت مناسب سازی مبلمان شهری برخورد شایسته و بایسته ای از جناب دادستان اردمه دیدم که یادآور سخنان شهید بهشتی بود با خود گفتم در هر شهر چنانچه ده تن مانند ایشان باشند اوضاع کشور بهین می شود. به یاری ایزد یکتا
از مجموع 45تن،18تن خواهران 4تن بازنشسته شده اند1تن در شرف بازنشستگی فقط 7-تن توانخواه(معلول) نیستند.
مهربانوان ناهید استیری،اعظم کلاته، ملیحه رهبری، کوشکی، زیباریحانیفر،نزهتی،مهربانان هدایتی، عابدیان،اسماعیلی،هاشمی (دفتر)بازنشسته-مهدی سراجه دفتر و مسکن. مهربانوانان،فسنقری.مظاهری
ابراهیمی، چاه ستاره، کسکنی،صالحی، رشیدی، خیاطی.قنبرآبادی کار روی چوب،ساره طالبی معرفی به عرشیان بیهق توسط مهربانو شیرین روحانی همسر سعید آقا شریفان.
یوسفی و لنگری و نزل آبادی(سهام عدالت) عرفانی شکیب مسکن پاکدل بازرس مسکن. ابوالقاسمی و همسرش نگهبان مسکن.
محسن حجاز وهادی طلوع حافظیان سید حمید جوادیان،اسماعیل فرنگی شرکت تعاونی چند منظوره سامان.
مدیران عامل 1-کمترین 2-حسین طوسی 3-مجید نیکفر4-ابراهیم جلمبادانی 5- احمد بروغنی 6-سیف الله کامل 7-حمید آصفی و مهدی سراج مسکن 9-اسماعیل فرنگی شرکت تعاونی چند منظوره سامان.
اعزام به خارج کشور مهربانآن و مهربانوان مجیدخسروی،اسماعیلی،علیزاده،گلمیشی، صائمی ،رهبری،ریحانی،ارقند، ناهید استیری، شمس آبادی ،جلمبادانی ،ابوالفضل محمدیان ،سیف الله کامل، حسین صفار ی و....با وجود اینکه به شرط حضور من پول واریز شد.
بیشتر عزیزان وجهی دریافت نکرده اند و توانخواهان بزرگوار در حد نامتعارف.
مفتخرم به این که 90/.کارگزاران توانخواه بوده اند علیرغم مخالفت برخی از اعضاء هیئت مدیره می گویند سالم و بازنشسته با هزینه کمتر وتوانمندی بیشتر اصلا توانمندی توانخواهآن را باور ندارند.
دیگر اینکه همواره می خواهند که من و جامعه از عزیزان چک وسفته بگیریم. تا کنون زیر بار نرفته ام و با آقایان و سه تن از مسئولین شهر در حضور فرماندار احمد برادران به جهت پذیرش توانمندی معلولین در گیر شده ام.
جا داشت آقایان بجای تحریک توانخواهان در دعوت به هیئت مدیره و امناء یک معلول بکار می گرفتند.برخی از ایشان در دهه گذشته دهها تن بکارگرفته اند.دریغ از یک معلول بدتر اینکه رک و راست می گویند توانخواهان ناتوان هستید. زشت تر اینکه می گویند دکتر به کارگزاران معلول پول مفت می دهد.
همراهان من در باورمندی و بکارگیری توانخواهان مهربانان،حاج احمد بقراط، حسین طوسی، سید احمد طبیبی،سید حمید جوادیان، مهندس کامل،ابراهیم جلمبادانی بوده اند.