کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 18 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

 

 

مصوب13 دسامبر 2006 در مجمع عمومی سازمان ملل متحد
کنوانسیون
حقوق معلولین
 
 
مجمع عمومی
با یادآوری قطعنامه168/56 مورخ 19 سامبر2001 که در آن تصمیم گرفته شد که برای بررسی یک کنوانسیون جامع و فراگیر به منظور ارتقاء و حمایت از حقوق و کرامت افراد معلول بر اساس توجه جامع نگر به فعالیت های انجام شده در توسعه اجتماعی، حقوق انسانی و منع تبعیض ها و در نظر گرفتن توصیه های کمیسیون حقوق بشر و کمیسیون توسعه اجتماعی، یک کمیته ویژه که حضور در آن برای تمام دولت های عضو و ناظران سازمان ملل آزاد باشد؛ تشکیل شود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۲۱
موسی الرضا امین زارعین

آخرین نخست‌وزیر ایران سال شصت و چهار بود من تقاضای ماشین اتومات از همه سران حکومت کرده بودم که از طرف آخرین نخست‌وزیر ایران به انجام رسید می‌دونی بعد از انقلاب ایران سه نخست وزیر داشت اولی مرحوم مهندس بازرگان بود سپس شهید رجایی و سومی هم م.ح.م.ی به توصیه ایشون یک ماشین گرفتم که اتومات نبود مجبور شدم که ماشین رو عوض کنم خلاصه ماشین صفر به هفتاد و دو هزار و سیصد تومن برای من افتاده بود هنوز دو ماه بود که رانندگی می‌کردم از خیابون کاشفی اومدم به‌طرف چهار راه دادگستری که برم سر کارم در شرکت نفت حاج‌آقای واسعی خیر مالک زمین بیمارستان واسعی هم از بالا میومد خلاصه سر چهار راه با هم تصادف کردیم و زِهِ ماشین من به ماشینِ نمره نکرده ایشون که وانت نیسان بود بعد از فتح خرمشهر از بندر آورده بود برخورد کرد خلاصه یه خط سراسری روی ماشینش انداخت حاج‌آقا اومد پایین با مشت گره کرده دندوناشو فشار می‌داد و اومد دید منم، گفت آقا موسی تویی مشتا رو باز کرد و رفت و زِهِ ماشین رو آورد گفت بگیر سوار شد و رفت من به پلیس گفتم که کی مقصر بود؟

 

پلیس گفت بیشتر از قیمت ماشینت به ایشون لطمه زدی اونوقت می‌گی کی مقصر بود؟

 

 گفتم چه خبره؟ چطور مگه!چه خبره؟ گفت همون خطی که سراسری انداختی رو ماشین صفر نوِش پنجاه هزار تومن صد هزار هم از کون ماشین صفر افتاد!

 

خدا رحتمش کنه زنده یاد دایی حاج عباس ده آبادی بود و شادروان پدر ایشان هم از خیزین نیکو کار بود که مرکز نگهداری فرزندان بد و بی سرپرست را ساخت 🖤🌹🙏🌹🙏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۶:۰۱
موسی الرضا امین زارعین

برتراند راسل فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی برنده جایزه نوبل 1950 درگذشته به 1973در

What I have leaved for چرا زیسته ام ص27کتاب 365روز با ادبیات جهان چنین گفته است بسیار تلاش کردم امانت را رعایت کنم

راسل این فَرَهمَندِ فَرهیخته 

به شوقِ سه واژه هَمی زیسته 

سه شوقِ ساده، اما بَس تَوانمَند 

به من فرمان برانَند بَس ظَفَرمَند

که عشق و دانش و همدردِ انسان 

به دست آوردن این سه نه آسان 

و عشق از رنج انسانی بکاهد

که شوق قدسیان در دل فزاید 

به دانش پی بَرم بر رمزِ عالم 

اگر بگذاردم غم های آدم 

که عشق و دانش هردو آسمانی است 

ولی رنجِ فرودستان زمینی است 

غَم و قَحطی،وبا و خشکسالی 

کهنسالی،ستمکاری،نداری 

کمی آموختم من در جوانی 

که دردی کم کنم ازکم توانی 

دگر باره اگر آیم به عالم 

به عشق و دانش و خدمت به آدم

کنم سر لوحه ام در زندگانی 

به عشق و دانش و خدمت رسانی

کنم حل مُعضَلاتِ جبرِ خَطی 

بَرَم من از ریاضیات حَظی

کنم حل مُعضَلاتِ فلسفی را

دِگَر باره نویسم هِندسی را 

به رفع رنج و شَّر و غم بکوشم

از این شادی میِ وحدت بنوشم 

"امین" طرح تازه در انداختی؟

به نزدراسل فلسفه یافتی؟

اصلاح درکار،خواهش درکار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۷:۰۰
موسی الرضا امین زارعین

"جهان را جهان آفرین سایه است"۱

خداوندگاری تو را غایه۲است 

حَذر کُن زِ واوَیلَتا۳ در معاد

"امین"کم‌فروشی که دون مایه است 

*****

حَذر کُن ز ارزان‌فروشی۴ "امین"

که واحَسرتایَت۵ شود واپسین

بیندیش در وَیلتا حَسرَتا۶

که انگشت گزانند مردم ببین

*****

جهان را جهان آفرین سایه است 

خداگونه بودن تو را آیه۷ است 

به کم‌تر بهایی چه تن داده‌ای 

دریغا یقیناً که بازنده ای 

*****

گرَت مَردُمی هست فرزانه‌ای 

خدای زمینی و دُردانه‌ای۸ 

"امین" جان به کردار باید دُرست

که کردار مغز است و گفتار پوست

*****

"جعفر زاهدی" استاد فلسفه دانشگاه فردوسی 

۱-مُثل افلاطونی قرآن کریم  

۲-یا داوود إنا جعلناک خلیفةً فی‌الأرض

۴-والعصر

۳-۵-۶-۷-۸قرآن کریم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۴۲
موسی الرضا امین زارعین

 

اعتمادبه‌نفس بالا// بچه وَرِ دَسِت بابا 

 

ده سالم بود(۱۳۴۸) صبح از خواب پا می‌شدم تابستونا نماز می‌خوندم قبل‌از طلوع آفتاب به سفارش بابا می‌گفت آدم درست حسابی قبل‌از طلوع آفتاب از خانه خارج میشه  قبل‌از طلوع آفتاب از خونه می‌اومدم بیرون پیاده می‌رفتم(سرای پنبه ایها پشت مسجدجامع) در انبار رو باز می‌کردم آب پاشی و جارو نیم‌ساعت می‌گذشت حاج آقا می‌اومد یک تومان (۱۰ ریال) به من می‌داد می‌رفتم یک قرص نان تازه می‌گرفتم ۳ریال، پنیر می‌گرفتم ۲ ریال از پدربزرگ عروس گلم حاج‌آقا عباسی سر چهارراه امامزاده لبنیاتی داشت ۱ ریال سبزی می‌گرفتم از حاج یوسف واصلی در پایین بازارچه  بابا می‌گفت تره جعفری تربچه یکی دو برگ هم نازبوی (ریحون)تا حالا شد ۶ریال بابا سبزی‌ها را تمیز می‌کرد و می‌شست و صبحانه حاضر می‌شد و با هم می‌خوردیم بعد می رفتم قهوه‌خانه شادروان حاج محمد رضا ملوندی قهوه‌خانه حقیقت اون موقع اسمش بود الان شده قهوه‌خانه پرسپولیس دست فرزندش اون‌جا می‌رفتم ۱ قوری چای می‌گرفتم با ۲ تا استکان کمر باریک به ۳ ریال می‌اومدم اون‌جا بابا به حساب ۲ یا۳ چایی می خورد من ۱ استکان کمر باریک سهمم می‌شد ۱ ریالم می موند برای من(شکلات مینو ۶ تا ۱ریال بود) خدا رحمت‌شون کنه شادروانان حاج محمد حسین امین زارعین و حاج محمد رضا ملوندی رو و خدا بر توفیقات حاج آقای عباسی پدربزرگ عروس گلم بیفزاید

ظهر هم یک من نون ۸ قرص می شد معمولا به ۲۰ ریال از شاطر مراد هاشم آبادی نیم کیلو گوشت بره به ۳۰ ریال از حاج‌آقا خورشیدی خیابان بیهق کار روزانه مامور خرید خانه 

یاد باد آن روزگاران یاد باد

 اعتمادبه‌نفس بالا //بچه بَرِ دستِ بابا

 کسی که بر دست باباش باشه اعتمادبه‌نفس بالایی خواهد داشت 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

رخصتی خواهانم وعشق و کلام
تا که بر سیمای این جمع عظام
برکشم فریادی از قلبم تمام
برعلی عشق است وبر اینان سلام
.....
اهل معنا اهل دانش بامرام
اهل علم و اهل عرفان هم به کام
هر که را تزئین نماید این صفات
عالِمی و مؤمنی دارد تمام
........
خادم و دایی کریمی، استوار
شبه مالک با ریا و پایِ کار
اهل فرهنگ و هنر شرمنده شد
از دغل‌کاری مشتی پاچه خوار
.......
نه علی باشد نه پروین این ضعیف 
گفته‌هایش سربه‌سر سُست و سَخیف
جای خادم جای تختی، پوریا
مردکی لومپن نشسته نی عَفیف

......

خادم و دایی کریمی، باقری 

در مصاف حق و باطل یاوری

ایستاده در کنار مردمان 

جان فشانیهایشان ناباوری 

.......

ما به تختی و به خادم فربه ایم

هم به یزدانی موحد غره ایم

دایی و عادل کریم باقری 

با چنین نام آوران فرخنده ایم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۴۷
موسی الرضا امین زارعین

"بنام خدای بزرگ "

"حکمت مشرقی ابن سینا از منظر هانری کربن"(۲)

در نوشتار گذشته اشاره کردیم که برخلاف برداشت رایج مبنی بر اینکه ابن سینا فیلسوفی مشائی واستدلالی صرف است وفلسفه ی او در مقابل فلسفه ی اشراقی قرار دارد ،اما آثار ابن سینا بویژه آنچه از رساله های تمثیلی او برداشت واستنتاج میشودحکایت از وجود حکمتی ناب بنام حکمت مشرقی در فلسفه ی ابن سینا دارد وباورهای رایج را منتفی میکند. حکمت مشرقی ابن سینا زمینه های مساعدی برای بوجود آمدن حکمت اشراقی سهروردی فراهم آورده است .

ابن سینا در رساله های تمثیلی خود که اغلب متن آنها رمزی است از سفر روح از مغرب زمین (ظلمت نفسانی )بسوی مشرق زمین (محل شروق واشراق نور) پرداخته ودر نمط نهم کتاب مقامات العارفین ،این سفر روحانی ومراحل سیر وسلوک سالک را شرح میدهد سلوکی که با حالات عرفانی سالک همراه بوده وچگونگی سیر وسلوک اوبرای کشف حقیقت را بیان میکند .کتاب مقامات العرفین در واقع تفسیر قصه های رمزی وعرفانی وتمثیلی ابن سیناست .

ابن سینا یک ونیم قرن پیش از سهروردی می زیسته است وهمانطوری که اشارت رفت رساله های تمثیلی ابن سینا مقدمه ی بوجود آمدن فلسفه ی اشراقی سهروردی گردیده است .این دو فیلسوف هردو از قصه های تمثیلی وعرفانی برای بیان مقاصد فلسفی وعرفانی خویش بهره جسته اند بویژه هردو از رمز پرنده در قصه های خود بهره برده اند .

در مدخل کتاب شفای ابن سینا از اصطلاح مشرقیان، ومواجهه ی آنان با مغربیان سخن به میان آمده است ،

همچنین در کتاب المباحثات ،تعلیقات ،ورساله های رمزی اصطلاح حکمت مشرقی بکار رفته است .اما برخی از مستشرقان اعم از غربی وعربی در باره ابن سینا قَضاوتهای نادرستی را ارائه داده اند. مثلا دیمیتری گوتاس استاد دانشگاه ییل، در مقاله ای تحت عنوان "سرشت درونمایه وانتقال حکمت ابن سینا " تلاش کرده، ابن سینا را طوری معرفی کند که صرفا درتداوم سنت ارسطویی وتابع محض این سنت است .والبته این از خطاههایی است که در مطالعات گوتاس مشاهده میگردد .او همچنین حکمت ابن سینا را فاقد هر نوع عناصر ذوقی واشراقی دانسته است .در سست بودن این قول همان بس که سهروردی قرنها پیش در بخش منطقِ کتاب المطارحات از حکمت مشرقی ابن سینا سخن گفته است !

علاوه بر مستشرقان غربی ،برخی از اندیشمتدان عرب مانند عابد الجابری مراکشی نیز بخاطر گرایش شدیدی که به ابن رشد دارند با بوعلی مخالفت ورزیده اند .ابن رشد شارح ارسطو است ودر میان غربیان وفیلسوفان عرب به همین صفت معروف است .

عابد الجابری میگوید :ابن سینا در شفا در پی یافتن راهی برای زمینه سازی وتمهید حکمت مشرقی است وکتاب شفای اورا نمی توان سراسر مشائی تلقی کنیم .

او در کتاب "تکوین عقل عربی " اعتراف میکند که بسیاری از اندیشمندان ومورخان فلسفه ممالک عربی، شیفته ودلداده ی ابن سینا هستند .

ابن سینا مانند سایر فلاسفه ی اسلامی زندگی پر تلاطمی داشته است بارها مجبور به فرار از دست حکومتها وهمچنین ابلهانی که اورا غیر مسلمان ومرتد میدانستندشده است.

او سالها در بخارا ،گرگان، مازندران ،زندگی کرد وبدلیل شرائط ناگوار در سال ۴۱۴ به اصفهان مهاجرت کرد. پس از استقرار او در اصفهان ،این شهر به مرکز حکمت وفلسفه تبدیل گردید .

او کتاب الانصاف را که شامل ۲۸ هزار مساله ی فلسفی بود ودر هزاران صفحه نوشته بود در همین شهر به نگارش در آورد .

 در آن کتاب ، فلسفه ی یونان را با فلسفه شرق واسلامی مقایسه وبین آنها قضاوت کرده بود وهمچنین سهوها واشتباهات مفسران ومشائیان وشارحان را مطرح نموده بود.

که با تسلط سلطان محمود غزنوی بر اصفهان وحمله ی سپاهیان وی به منزل ابن سینا وبه آتش کشیدن کتابها ومنزل او بجز ۹ صفحه از این اثر بزرگ فلسفی چیزی باقی نماند،که خسارت بزرگی برای عالم فلسفه بوده است .

او بعدها در همدان تلاش کرد دوباره کتاب الانصاف را بازنویسی کند ولی دیگرعمری برایش باقی نمانده بود .

ابن سینا حکمت مشرقی را حکمت وفلسفه ی حقیقی میداند ومیگوید : حکمت مشرقی فلسفه ی حقیقی است وآن سنخی از فلسفه با خرد ایرانی است .

اکثر فلاسفه اسلامی برآنند که دستیابی به حکمت بدون تهذیب نفس امکان پذیر نیست .یعنی آمادگی فرد در تهذیب نفس تا آنجا باشدکه حکیم با تجرد نفس بتواند از گشودگی عالم قدسی برخوردار شده واز اسرار غیبی مطلع گردد همان طوری که ملاصدرا در کتاب اسرارالآیات بیان میدارد که مقام حکمت به آسانی وبدون تهذیب نفس بدست نمی آید .

از نظر ابن سینا فلسفه درک مفاهیم نیست همانطوری که فارابی در تعلیقات میگوید: مانمی توانیم از طریق مفاهیم به حقیقت عالم برسیم !

حتی به حقیقت جوهر هم دست نمی یابییم بلکه با تهذیب وتجرد نفس است که حکیم میتواند به مقام حکمت برسد. همان جایگاهی که سهروردی میگوید حکیم به مقام حکمت نمی رسد مگر بتواند هرآن اراده نمود "خلع بدن " نماید وروح او از بدن جدا شده و به ساحات غیبی وقدسی واسرار هستی دسترسی پیدا کند . 

 جناب آقای دکتر رحمتی فیلسوف برجسته ومحقق فرهیخته که همه ی کتابهای کربن را از فرانسوی وانگلیسی به فارسی ترجمه کرده است در مقدمه ی کتب ابن سینا وتمثیل عرفانی مینویسد : شاید بتوان برنامه ی کربن را مقابله با عرفی شدن (secularisation)دانست ولی تصور کربن از عرفی شدن با تصور رایج متفاوت است .او عرفی شدن رابه معنای " تعلیق امر معنوی به امور دنیوی وامر قدسی به امر عرفی میداند " بنابراین عرفی شدن از منظر کربن به معنای گم کشتگی ،گم کردن "مشرق" وجود خویش است .به معنای این است که امور عالم را بجای اینکه درمرحله ای بالاتر ودر مرتبه ای میانه ی آسمان وزمین بعبارتی درسطحی بالاترازناسوت عالم نگاه کنیم،آنها را در همین مرتبه ی ملموس ومادی بنگریم .واحکام عالم ناسوت را بر آنها بار کنیم .

بنابراین عرفی شدن به معنای زیستن به ظاهر عالم وفراموش کردن باطن عالم است .

او معنویت امروز کلیسا رامعنویتی عرفی میداند که زمینه ساز بحران معنویت وهویت وحتی زمینه ساز بوجود آمدن شعار "مرگ خدا" در دنیای امروزشده است !

راه نجات از نظر کربن این است که هر فردی دچار عرفی شدن نشده وبتواند بصورت منفرد ساحات برتر خویش را محقق سازد .به همین دلیل حیات معنوی راستین از نظر او حیاتی است که هرکس خویش به تنهایی باید تجربه اش کند والبته این همه را آدمی بوسیله ی فرشته راهنمای خویش بدست می آورد.اعتقاد به فرشته واستمداد از اودر مقام سلوک ،شرط لازم چنین‌معنویتی است .

به همین دلیل در جهان غرب بدلیل افول حکمت مشرقی سینایی ،وهمه ی مکاتب مشرقی از این دست، آدمی نه تنها مشرق وجود خویش را از دست داده، بلکه اعتقاد به عالم فرشته گان را به اعتقادی بی خاصیت فرو کاسته وحتی بعنوان اعتقادی پوچ وبی معنا به تمسخر گرفته است !

ولی در جهان اسلام‌ پیام مکتب سینایی بخوبی دریافت شده وهمه ی اخلاف ابن سینا آنرا باز گفته اند ودر حقیقت خود را تکرار کرده اند .

کربن در مقابل مکتب سینایی لاتینی، مکتب سینایی ایرانی را مطرح مینماید .که نه تنها دچار افول نشده ،بلکه تا به امروز شکوفا وپویاست . 

کربن بر آن است که اثبات کند، ابن سینا با وجودی که فیلسوفی مشائی است ومقاصد ارسطوئیان را درک کرده اما هرگزخود را تنها به شرح مقاصد آنان محدود نمیکند .

اودر نوشته های فلسفی محض خویش ،ضمن تاثیرپذیری از ارسطو ،از نو افلاطونیانی چون افلوطین بهره برده است ودر مقام فیلسوفی "موسس" هم از حکمتهای یونانی وپیشینی بهره برده وهم نقایص آنها را برطرف کرده است در این زمینه نقائص منطق ارسطویی ابداعات داشته ونقائص آنرا بویژه در باره استنتاج قیاسهای شرطی برطرف نموده است .

تاثیر اندیشه ی ابن سینا بویژه حکمت مشرقی او به جهان اسلام محدود نشده ،بلکه این اندیشه ، در فلسفه ی قرون وسطای غرب نیز تاثیرات شایانی داشته است .

در اینجا به گواهی اتین ژیلسون، فیلسوف معاصر نوتوماسی که محقق برجسته ای در زمینه ی فلسفه قرون وسطی است استناد میکنیم او در باره ابن سینا مینویسد :

تاثیر ابن سینا بر نظام های فلسفی والهیاتی قرون وسطی فقط یکی از ابعاد فراگیر ارسطو است ،در عین حال تفسیر ابن سینا از نظریه ارسطو از بسیاری جهات چنان شخصی بودکه می توان آنرا منبع یک جریان اعتقادی متمایز دانست .!

مقدر این بود که ابن سینا بدلیل الهام دینی وگرایشهای عرفانی خاص خویش ،برای الهی دانان قرون وسطی هم یاوری بزرگ باشد وهم وسوسه ای خطرناک !

 

ادامه دارد 

 

حمزه کرمی 

دکترای فلسفه ی تطبیقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

دل‌تنگ دعاهای سحر در رمضانم
وَز وَهن و خُرافاتِ مُحرَم نگرانم
غَمخواریِ افراد تهیدست به نوروز
همواره شِرَنگی فِکَند در دل‌وجانم
........
مشتاقِ مناجاتِ سحر در رمضانم
در تاب و تَبِ نفس و خِرَد در نوسانم
امیدِ دراین جنگِ نَفَس گیرِخِرَد پیر
این دشمنِ خانگی شودخوارو زمین گیر
وَر نه که شرمنده به روز عَرَساتم
ید۱۴/۱/۱۴۰۰

دلتنگ نواهایِ سحر در رمضانم 

از شادیِ مهمانیِ حق در طَیَرانم

گر مژده نگیرم در اعیادِ خُجَسته

مَغبون و خجالت زده و بس نگرانم

 ا21/12/1402

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۴۵
موسی الرضا امین زارعین

آموزش اعداد با شعر 

۱-یک،"مادر یکی تو دنیاست/همتای مادر خداست 

۲- دو" با دوتا دست کار می‌کنم/با دوتا پا هم راه میرم 

۳-سه" دختر و پدر با پسر/سه تن سه نکته زیر سَر

۴-چهار"فصل‌های سال هم چارتاست/  زیبایی‌هاش بی‌همتاست

بهار میاد تابستون/پاییز میاد زمستون 

۵-پنچ"مزه‌ی اصلی پنج تاست/بر همگان هویداست

شور و شیرین و تلخی/ مَلَس میآد با تندی

۶-شش"جهات آدم شش تاست/بالا، پایین چپ و راست 

پشت‌سر و روبرو/ با هم کنیم گفتگو 

۷-هفت" روزهای هفته هفتاست/آموزگارم داناست

۸-هشت"میز و صندلی هشت‌پایه است/هرکدومش چارپایه است

۹- نه" پایه ی ابتدایی/تموم تو نه‌ سالگی 

۱۰- ده"انگشت دست ده تاست/کارهای دستی زیباست 

 

 

شعرِ کودک و نقاشی 

الهی زنده‌ باشی

شعرِ کودکان با عدد

"امین"بگو یا مدد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۰۲ ، ۱۱:۳۹
موسی الرضا امین زارعین


"آ" آ اول آزادی س/ با شادی‌ها آبادی س
"ب"فصل بهار با بابا/آب بازی توی دریا
"پ"پسرک پا به توپِ/غذاش تو سرما سوپِ
"ت" اول و آخر توت/ اومده آخرِ شُوت
"ث"مادر من ثریاست/اثاثِ خانه ش زیباست
"ح"صُبحانه بعدِ حمام/ پاکیزه راحت تمام
"خ"خانه و سوراخِ موش/مسواک نشه فراموش
"چ"چشمه،چمن در بهار/قارچ و فسنجون بیار
"ج"جرج و جومونگ با جارو/برفاروکردن پارو
"د"دارا و دانا و باد/آموزگارم یاد داد
"ذ"ذرت و ذره بینه/لذیذه و شیرینه
"ر"رِ اول روباهه/زیرک و روبراه
"ز" زنبور و سازوآواز/بچه‌ها بریم به پرواز
"ژ" ژاله منیژه، بیژن/مژده، ژیان و میهن
"س"کلاس و سبزه و گل/سوسن و سَرو و سُنبل
"ش"شادی، سروش و شانه/دیگه نگیر بهانه
"ع"معصوم عید وعروس/دستِ مامان رو ببوس
"غ"غُنچه و باغ و فروغ/ چه‌کار زشتی س دروغ
"ص"رقص وصفا وصابون/میکروبا برن تو زندون
"ض"ماهی و حوض و وضو/باخدا کنیم گفتگو
"ط"حیاط وطوطی وتاب/طاووس و مشق و کتاب
"ظ"حافظ و ظرف وکاظم/به صف با سوتِ ناظم
"ف"اصفهانِ قهرمان/نصفِ جهان و ایران
"ق"قو و قاشق و قابلمه/قروتُ قُرمه و کَمه
"ک" کنکره،کار و کوشش/اُردک می‌دیم آموزش
"گ" گربه و گاو و گرگه/گوریل خیلی بزرگه
"ل"لاله و لامپ و بلبل/مصرف و کم کن شنگول
"م"ماهی و مرغ و مورچه/ ملخ رو بام و طاقچه
"ن"روح الامین و یاسَمین/نیکا چه خوشگله"امین"
"ه"میوه، هویج و خرگوش/حیوونِ زرنگ و باهوش

"ی"مادربزرگ و یلدا /مهربونی شد پیدا
"و"میمون و موز و آلو/ واقِ سگِ کوچولو

آی پسرایِ زرنگ
آی دخترایِ قشنگ
با نقاشی شادی‌ کنید
با حیوونا بازی کنید
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۲ ، ۱۱:۳۱
موسی الرضا امین زارعین

مجری یک برنامه تلویزیونی

از فرد ثروتمندی که میهمان برنامه‌اش بود

پرسید:

*بهترین چیزی که شما را خوشحال کرد و از بابت آن احساس خوشبختی کردید چه بود؟*

 

فرد ثروتمند پاسخ داد:

چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی *خوشبختی* را چشیدم.

 

*« اول»* گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت‌ و پول است

 اما این چنین نبود.

 

*«مرحله دوم»* چنین به گمانم رسید که خوشحالی و خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کم‌یاب و ارزشمند است

ولی تاثیر آن هم موقت بود.

 

 *«مرحله سوم»* با خود فکر کردم که شاید خوشحالی و خوشبختی در بدست‌ آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی یا ورزشی یا کارخانه و غیره باشد

اما باز هم آنطور که فکر می‌کردم نبود.

 

در *«مرحله چهارم»* یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد

برای جمعی از *کودکان معلول* صندلی‌های مخصوص خریداری و به آنها هدیه کنم..

من هم بی‌درنگ پیشنهادش را قبول کردم.

دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدایا را خودم به آنها بدهم..

وقتی به جمع کودکان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم خوشحالی‌ای که در صورت آنها نهفته بود واقعاً دیدن داشت!

 

کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود.

 

اما آن چیزی که *طعم حقیقی خوشبختی* را با آن حس کردم چیز دیگری بود!

 

هنگامی که قصد رفتن داشتم

یکی از آن کودکان آمد و پایم را محکم گرفت! 

  سعی کردم جوری که ناراحت نشود با مهربانی پای خود را از دستانش بیرون بکشم

اما او درحالی که به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد!

 

خود را خَم کردم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا چیزی می‌خواهی برایت تهیه کنم؟

 

و آن کودک جوابی به من داد که میخکوبم کرد!!

 

و این جواب همان چیزی بود که *معنای حقیقی خوشبختی* را با آن فهمیدم...

 

او گفت: می‌خواهم چهره‌‌تان دقیق به یادم بماند

 تا در لحظه ی *ملاقات در بهشت* 

شما را بشناسم و در آنجا جلوی *خدا* دوباره از شما تشکر کنم!.

 

💚☘️💚☘️💚

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۲ ، ۱۷:۳۴
موسی الرضا امین زارعین