سنگ نوشتهءآرامگاه
گوهر جسمش درون خاک شد
سینه ها از این مصیبت چاک شد
آسمانـــــی بود امیـن الزارعیـن
در بهشت جاودانــه جـــا گـرفت
چون محمد باحسین ترکیـب یافت
از سر اخلاص، الحمــدی بخـوان
بهر آقای امین الزارعین
سروده ی استادسعید شریفان
سنگ نوشتهءآرامگاه
گوهر جسمش درون خاک شد
سینه ها از این مصیبت چاک شد
زنده یاد آقا تختی تک گل باغ پهلوانی...
روحت شاد از حموم نمره در اومدیم و نم نم بارون میزد...
خانومی رعنا و جوان و خوش بر و رو ،و محجبه بساط لیف و صابون و روشور و جوراب و غیره جلوش پهن بود...
رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید ...
تعجب کردم و پرسیدم : غلامرضا واسه کی میخری ؟
ما که تازه از حموم در اومدیم ، اونم اینهمه !!!
گفت : تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره ...
وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جای گرم تن فروشی و فاحشگی کنه !!!
پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه... برگشت تو حموم و صدا زد :
آهای نصرت اینارو بزار دم دست مردم و بگو صلواتیه ... !!! ...
( برگی از دفترچه خاطرات جهان پهلوان تختی )
زنده یاد آقا تختی تک گل باغ پهلوانی...
روحت شاد.