کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهندس امین زارعین» ثبت شده است

تو از می سرخوشی خواهی؟ تو خود میخانه ای، حافظ؟ 

به حُسن ِ کِلک ِ شیرینت تو خود خُمخانه ای، حافظ 

چُنین دُرِّ گهرباری، برای حافظ از نیچه

برای شعر و فرهنگ جهان، جانانه ای، حافظ

دگر دُرِّ گران‌سنگی، برای گوته از خواجه 

چه زیبا و فریبا گفته ای، دُردانه ای، حافظ

نزاید مادر گیتی کسی چون خواجه ی، شیراز

که درمانگاه هر دردی و، داروخانه ای، حافظ

شراب ِ کُهنه ی تلخت، حلال ِمیگساران باد 

که در خُمخانه ی گیتی،تو خود فرزانه‌ای، حافظ

کلام سحرانگیز و فرح زای ِ تو در عالم

بیانت جاودان گشته، تو خود شاهانه ای، حافظ 

"امین" هر دم دعاگوی و ثناگوی تو می باشد 

بهین داروگر و درمانگر ِ یکدانه ای، حافظ

 

حافظ در بیان فریدریش ویلهلم نیچه، یوهان فون گوته، امین و خان ِ دره ی یام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۳ ، ۱۰:۳۱
موسی الرضا امین زارعین

"جهان را جهان آفرین سایه است"۱

خداوندگاری تو را غایه۲است 

حَذر کُن زِ واوَیلَتا۳ در معاد

"امین"کم‌فروشی که دون مایه است 

*****

حَذر کُن ز ارزان‌فروشی۴ "امین"

که واحَسرتایَت۵ شود واپسین

بیندیش در وَیلتا حَسرَتا۶

که انگشت گزانند مردم ببین

*****

جهان را جهان آفرین سایه است 

خداگونه بودن تو را آیه۷ است 

به کم‌تر بهایی چه تن داده‌ای 

دریغا یقیناً که بازنده ای 

*****

گرَت مَردُمی هست فرزانه‌ای 

خدای زمینی و دُردانه‌ای۸ 

"امین" جان به کردار باید دُرست

که کردار مغز است و گفتار پوست

*****

"جعفر زاهدی" استاد فلسفه دانشگاه فردوسی 

۱-مُثل افلاطونی قرآن کریم  

۲-یا داوود إنا جعلناک خلیفةً فی‌الأرض

۴-والعصر

۳-۵-۶-۷-۸قرآن کریم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۴۲
موسی الرضا امین زارعین

 

اعتمادبه‌نفس بالا// بچه وَرِ دَسِت بابا 

 

ده سالم بود(۱۳۴۸) صبح از خواب پا می‌شدم تابستونا نماز می‌خوندم قبل‌از طلوع آفتاب به سفارش بابا می‌گفت آدم درست حسابی قبل‌از طلوع آفتاب از خانه خارج میشه  قبل‌از طلوع آفتاب از خونه می‌اومدم بیرون پیاده می‌رفتم(سرای پنبه ایها پشت مسجدجامع) در انبار رو باز می‌کردم آب پاشی و جارو نیم‌ساعت می‌گذشت حاج آقا می‌اومد یک تومان (۱۰ ریال) به من می‌داد می‌رفتم یک قرص نان تازه می‌گرفتم ۳ریال، پنیر می‌گرفتم ۲ ریال از پدربزرگ عروس گلم حاج‌آقا عباسی سر چهارراه امامزاده لبنیاتی داشت ۱ ریال سبزی می‌گرفتم از حاج یوسف واصلی در پایین بازارچه  بابا می‌گفت تره جعفری تربچه یکی دو برگ هم نازبوی (ریحون)تا حالا شد ۶ریال بابا سبزی‌ها را تمیز می‌کرد و می‌شست و صبحانه حاضر می‌شد و با هم می‌خوردیم بعد می رفتم قهوه‌خانه شادروان حاج محمد رضا ملوندی قهوه‌خانه حقیقت اون موقع اسمش بود الان شده قهوه‌خانه پرسپولیس دست فرزندش اون‌جا می‌رفتم ۱ قوری چای می‌گرفتم با ۲ تا استکان کمر باریک به ۳ ریال می‌اومدم اون‌جا بابا به حساب ۲ یا۳ چایی می خورد من ۱ استکان کمر باریک سهمم می‌شد ۱ ریالم می موند برای من(شکلات مینو ۶ تا ۱ریال بود) خدا رحمت‌شون کنه شادروانان حاج محمد حسین امین زارعین و حاج محمد رضا ملوندی رو و خدا بر توفیقات حاج آقای عباسی پدربزرگ عروس گلم بیفزاید

ظهر هم یک من نون ۸ قرص می شد معمولا به ۲۰ ریال از شاطر مراد هاشم آبادی نیم کیلو گوشت بره به ۳۰ ریال از حاج‌آقا خورشیدی خیابان بیهق کار روزانه مامور خرید خانه 

یاد باد آن روزگاران یاد باد

 اعتمادبه‌نفس بالا //بچه بَرِ دستِ بابا

 کسی که بر دست باباش باشه اعتمادبه‌نفس بالایی خواهد داشت 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

نیکایِ امین و یاسَمین است

حَقّا که جواهری وَزین است

این ماه تمام، بدرِ کامل

شایسته ی مادری مَتین است

این دختر مَهوشِ پَریوش

پرورده ی یاسِ مه‌ جَبین است

نیکایِ خُجسته‌ی یگانه

بایسته، بهین و بهتَرین است

از چشم بدش خدا نگه‌دار

کاو دلکش و دلربا شَهین است

نیکایِ پریسایِ فریبا

در عزم و اراده آهَنین است

در نظم و نظافت و فراست

شایسته ی یک صدآفَرین است

امید به زندگی برای بانو

اسفند و خزان چو فروَدین است

در زیرکی اش چه جای شک است

بی شک چو نیایِ خود "اَمین" است

 

 

 

بِسْمِ اللّٰهِ وَبِاللّٰهِ، اللّٰهُمَّ عَقِیقَةٌ عَن(نیکا فرزند برومند روح الامین) لَحْمُها بِلَحْمِهِ، وَدَمُها بِدَمِهِ، وَعَظْمُها بِعَظْمِهِ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْها وِقاءً لِآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَآلِهِ السَّلامُ.بنام خدا و به یاری خدا، خدایا این عقیقه‌ای است از سوی(نیکا فرزند برومند روح الامین) گوشتش برابر گوشتش و خونش برابر خونش و استخوانش برابر استخوانش، خدایا آن را حافظ برای آل محمد قرار بده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۰۹
موسی الرضا امین زارعین

موسئیی آمد که یابد هَمدَمی
"کَلِمینی یا حمیرا کَلِمی"*
این روا باشد که سوزم از فراق
تا به کی گویم زِ درد اِشتیاق
هَمدلی باید که یابم مَرهَمی
اَز دلِ خسته خدایا هَم غَمی
هَمنوایی بایدم تا پَر کشم
از ملائک شایدم بهترشوم
حِکمَتی در این نیاز و ناز هست
وَز پریشانی شدم من مَستِ مَست
ما به قهر و لطف حق دل بَسته ایم
 از کم و بسیار جانا رَسته ایم
قهر حق هم عین لطف است و عَطا
در نمی‌ یابد عَطا را این عَما
عاشق و معشوق و عشق هم حِکمتی است
در میان عشق و عاشق سوختن هم رحمتی است
هر که را جامه زِ عشقی چاک شد؟
از همه بُبرید و بر افلاک شد
خاسِر وقاصِر نه آن است و نه این
 فکرِ مَعقولی نَما جانم "امین"

#مولوی

*مولوی از حدیثِ پیامبر خطاب به همسرش

کمترین می گویم کَلِمینی فاطمه جان کَلِمی

کَلِمینی ای فاطی جان کَلِمی

و یا کَلِمینی ن.....ی کَلِمی

 

من چه گویم فاطمه؟خیرالنساء
ام بابایی و، ام الاولیاء
فاطمه فاطِم شُدَستی از گناه
کَم نِئی تو از امام الاوصیاء
با الهام فاطمه فاطمه است شریعتی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۱ ، ۲۳:۳۶
موسی الرضا امین زارعین

پس از خوانش نوشتار از مولانا تا نیچهء مهربان دکتر سید حسن اخلاق نگاشتم. ۱۰ده وجه مشترکِ این بزرگواران را

هایدگر مارتین و نیچه، مولوی
 صاحبِ اندیشه‌هایِ معنوی 
هر سه از اقوال وحدت گفته اند
دُّرِ دریای مَعانی،سُفته‌اند 
جمله از جهل بشر،نالیده‌اند
 هرسه از وادادگی،رنجیده‌اند
ذلت و زشتی پَلَشتی مفلسی
ریشه در جهلِ بشر دارد بَسی
هرسه بر اخلاق، پای افشُرده‌اند
از تَعصُّب،مردمان دل‌مُرده اند

از کَرامت وَز شَرافت گفته اند

زین جهت از اَبلهان رَنجیده اند

جملگی از عشقِ انسان گفته اند

تا جهان برپاست ایشان زنده اند

دُشمنِ خود را نوازش کرده اند

دوستی ها را سفارش کرده اند

بر بَشر چاره بجز اخلاق چیست؟
بستن زنُّار و نقره‌داغ نیست
مولوی فربه‌تر آید،درمیان
 مولوی کی دیگر آید،در جهان؟

روزگار از زادن مثلش بَخیل

در نیابد این سخن ذهنِ عَلیل
مولوی دریا و ایشان،بِرگه اند
بِرگه وچشمه زِ دریا،زِنده اند
این قیاس جزء وکُل است،ای"امین"
شاخه‌ای گل از گلستان را ببین
[۱/۳۰،‏ ۱۱:۴۰] Moosareza Aminzarein:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۰۰ ، ۰۵:۰۱
موسی الرضا امین زارعین

 


زَهازِه که دُردانه‌ای ای رَفیق 
زَهازِه که فرزانه‌ای ای رَفیق 
هزار آفرین بر رفیق شَفیق
 گران‌تر زِ الماس و دُّر و عَقیق
خدا گر ترا همدمی ساختی
 سِزد گر برایش سَرت باختی
 رفیق عزیزی کنون یافتم 
دل‌وجان به پایش در انداختم 
سر و تن چه باشد فَدایِ رَفیق
 همه هستی‌ات کن فَنایِ رَفیق 
رفیق شفیقم خدا در زمین 
"امین"هدیه‌ای از خدا را ببین 
رفیق رفیقان خدایِ مَن است*
 که نزدیک‌تر از رگ گردَن است
 رفیق صدیقم خدا در زمین 
مزن دست حق را زمین ای"امین"
َزهازِه که چه خوش بیانی "امین"
هزار آفرین بر زبان آفرین
 زهازه بر این خوش بیانی چُنین 
هزار آفرین بر"امین" آفرین 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۰ ، ۱۹:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

خدایا مُفلسَم، تنها و خَسته
بد از بدتر بود افکارِ بَسته
ولی با این همه امیدوارم
تویی مهمانِ دلهایِ شکَسته
ولی با این همه وابستگی ها
نَزاری و پَریشی، خستگی ها
رفیقانِ شَفیقی در کِنارَم
که بر نامَردمُی ها دل گُذارَم
مگر باشد از این نعمت فزونتر؟
دلت باشد سرایِ حَیِ داور
"امین"این قصهء طوفانِ نوح است
بلاها صیقلی بر جان و روح است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۰۰ ، ۲۰:۰۹
موسی الرضا امین زارعین

در جهان ما سه گونه دُزد هَست 
مردِ مِیدانی، توان از این سه رَست
دُزدِ معمولی، سیاسی، مَذهَبی 
قاتلِ اموال و خویِ مَردُمی 
دُزدِ معمولی کُلاهَت می بَرَد 
خورده ای از جنس و مالت می بَرَد 
آنکه دُزدَد اعتبار و آبرو 
زندگی،آینده کار و آرزو 
او بوَد دزدِ سیاسی و دروغ 
این زمانه اُفتَد از،دانش فروغ
دُزدِ مَذهَب از همه بَدتر بوَد 
علم و اندیشه دِگَر اَبتَر شَوَد 
او بِدُزدَد مَردُمی،فَرزانِگی 
شادمانی و خِرَد،آزادگی 
در عَوَض افسردگی و غَم دَهَد 
فَقر و نِکبَت این همه با هَم دَهَد 
دُزدِ معمولی بدنبالش کُنیم 
بَر سیاسی مَذهَبی سَر خَم کُنیم 
دُزدَ معمولی به زندان است و دار 
بر دِگَر دُزدان گُشاییم اِعتبار
رهایی بوَد در خَرَد ای"امین"
که جهل و خرافات گَردَدعَجین
ترجمهء برخی از سخنان ماکسیم گورگی در انجمن نویسندگان شوروی 1916اصلاح در کار خواهش در کار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۰ ، ۱۵:۰۴
موسی الرضا امین زارعین

در تنگنایِ حادثه‌ای بَس عَمیق و ژَرف 
قتل هَزاره را
به تماشا نشسته ایم 
چه بی دردی؟
چه بی حسی؟
چه درد آلوده دردی را؟
گرفته دامنِ آحاد ملت را!
نگاهِ جامعه مَحو واست و مَبهوت است و نامحسوس 
که یَاسِ فلسفی حقاََ نمایان است 
و ملت سر به زانو در گریبان است 
امیدش رو به پایان است. 
و دشمن هم به فکر فتحِ شایان است 
زَهی اندیشهءِ باطل؟
ولی شیری زِ تنگه سر برآوردست 
چالاک است.
امیدی در دل افکندست 
پِژواکِ رهایی را 
که شاید کم شود دردی 
"امین"کاری زِ دَستَش بر نمی آید
ولی زانو گرفته در بَغَل سَر دَر گریبان است. 
دعاگوی دلیران است. 
 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۲۹
موسی الرضا امین زارعین