کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 18 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «philosophy» ثبت شده است

 

خبرگزاری تسنیم: فیلسوف معاصر انگلیسی نوشت: اسرائیل نه‌تنها شمار زیادی از آوارگان را محکوم به بیچارگی کرده، بلکه همچنین ملت‌های عربی را محکوم به ادامه‌ عقب‌ماندگی می‌کند، زیرا آن‌ها را مجبور می‌کند تا خواسته‌های نظامی را بر رشد ملّی، مقدم بدارند.

خبرگزاری تسنیم:

«لرد برتراند راسل» فیلسوف انگلیسی که در کنار لودویک ویتگنشتاین از مهمترین چهره‌های فلسفه تحلیلی به شمار می‌رود، همزمان با جنگ آمریکا علیه ویتنام، که گزارشهای آن بخش اعظمی از فضای رسانه‌های جهان را پر کرده بود، به عنوان یکی از برجسته‌ترین متفکرانِ منتقد جنگ و خشونت علیه بشریت قد علم کرد و به فراخور موقعیتهایی که داشت، در برابر سیاستهای غیرانسانی دولت آمریکا قلم زد و سخن گفت! اتفاقا نام راسل به عنوان یکی از فعال صلح‌طلب در تاریخ اندیشه بشری از همان زمان برجسته شد.

همزمان با جنگ ویتنام و پس از آن، یعنی در دورانی که بحران اخلاقی دوران مدرن بیش از هر زمان به سطح آمده بود، راسل در کنار بسیاری دیگر از اندیشمندان، خود را در پرداختن با پرداختن به فلسفه محض، منزوی نکرد. او از آن پس بیشتر همّ خود را متوجه انسانیت و بحران آن در غرب کرد. درباره بحران‌های سیاسی جنگ سرد نوشت و با هنرمندی خاص خود در کنایه‌ورزی و طنزپردازی، آرمانهای انسانی دوران مدرن متذکر شد و به مطالبه آنها پرداخت. سلطه‌گری آمریکایی در کنار شعارهای حقوق‌بشری دولت این کشور از مهمترین دستمایه‌های طنز تلخ راسل شد. این اندیشمند طراز اول جهان فکری آنگلوساکسن، حتی در واپسین روزهای حیاتش ساکت ننشست و دو روز قبل از مرگش به مردم جهان پیامی داد که به عنوان «آخرین پیام» او رسانه‌ای شد و بازتاب گسترده‌ای داشت.

 

«پیام آخر» برتراند راسل درباره مردم فلسطین و اقدام ضدانسانی صهیونیسم در خصوص تجاوز به این کشور است. دو بخش از تحلیل این پیام در روزهای گذشته منتشر شد که در بخش اخبار مرتبط همین صفحه قابل دسترس است. اینک بخش سوم و پایانی این تحلیل:

راسل در پیامش به مردم جهان درباره اشغال فلسطین می‌نویسد:

«اخیرا آقاى اى. اف. استون (A. F. Stone) روزنامه نگار مقیم واشنگتن وضع صدها هزار آواره‌اى را که در اطراف فلسطین پراکنده شده‌اند چنین توصیف کرد: «این بار، مانند یک سنگ آسیاب، به گردن یهودیان جهان آویخته شده است»! آوارگان بیشتر از بیست سال است به حال بلاتکلیفى در اردوگاه‌هاى موقت به سر مى‌برند.»

 

فیلسوف انگلیسی سپس به تحلیل مسئله اشغال فلسطین توسط صهیونیستها می‌پردازد و آن را یم «تراژدی» و «مصیبت اندوهبار» می‌خواند؛ مصیبتی که هیچ کشور و ملت دیگری نمی‌تواند آن را تاب بیاورد. راسل ادامه می‌دهد:

 

«تراژدى و مصیبت اندوهبار مردم فلسطین این است که وطن آنها به وسیله قدرت بیگانه‌ خارجی به تصرف و اشغال درآمده و به مردمى داده شده تا دولت تازه‌اى به وجود آورند و کشور جدیدی بسازند! نتیجه این عمل، آن شده که صدها هزار بى‌گناه براى همیشه بى‌خانه و کاشانه شده‌اند و با هر کشمکش جدیدی شمارشان افزایش یافته و می‌یابد. باید پرسید که تا کی جهان مى‌تواند چنین ستمگرى فجیع و مفتضحى را تحمل کند؟ تا چه مدت دیگر، دنیا می‌خواهد این نمایشِ ستمِ سنگدلانه را تاب آورد؟»

 

از نظر راسل آنچه که به هجوم و حمله صهیونیستها به فلسطین، به کشتار آنها، به آواره‌سازی مردم بی‌گناه از سرزمین مادری‌شان تداوم می‌دهد، فقط یک عامل است: «انکار یک حق». انکار حق کامل فلسطینیان برای در اختیار داشتن وطنشان!

 

وی می‌گوید:

 

«واضح و بدیهى است که این آوارگان از حق کامل، نسبت به سرزمین مادری‌ای که از آن رانده شده‌اند، برخوردارند و انکار کردن همین حق است که مستلزم تکرار حمله و هجوم هر روزه است. هیچ ملتى در هیچ جاى جهان نمى‌تواند قبول کند که به‌طور گروهی به‌زور از کشور خودشان اخراج شوند. چگونه مى‌توان انتظار داشت مردم فلسطین مجازاتى را بپذیرند که هیچکس قدرت تحمل آن را ندارد؟ [بدین‌ترتیب] اسکان دائمی و استقرار مردم فلسطین در سرزمین مادری و خانه و کاشانه‌شان، شرط اصلى بازگرداندن آرامش به خاورمیانه است.»

 

پس از جنگ جهانی دوم، پروسه مظلوم‌نمایی صهیونیسم آغاز شد. همه جهان غرب از همان زمان تا به امروز در سیطره جهودانی قرار گرفت که با مظلوم‌نمایی و اذعان به اینکه در جنگ دوم جهانی توسط نازیها، ظلم به آنها روا داشته شده‌ است، قصد به چنگ آوری امتیازات مادی و معنوی غیرقابل توجیهی داشتند. این پروسه هنوز ادامه دارد! راسل در پیام آخرین خود به مردم جهان به این حقیقت اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که حتی با پذیرش این مظلومیت و اراده برای رفتار رئوفانه با یهودیان، نمی‌توان دلیلی پیدا کرد که آنها بواسطه آن بتوانند ظلمی را در جهان ابدی کنند! بنا بر اعتقاد راسل این مظلومیت - نمایش یاشد یا غیرنمایش - نباید رنج و مشقت را برای دیگران استمرار ببخشد. فیلسوف انگلیسی می‌نویسد:

 

«غالبا به ما مى‌گویند باید با نظر رأفت و محبت به اسرائیل نگاه کنیم زیرا یهودیها در اروپا به وسیله نازیها دچار مشقت و زحمت شده‌اند! بارها به ما گفته شده است که به‌خاطر آزار یهودی‌ها در اروپا به‌دست نازی‌ها باید با اسرائیل هم‌دردی کنیم. من برای عملی‌کردن این پیشنهاد، دلیلی برای ابدی کردن آزار نمی‌بینم؛ دلیلى نمى‌بینم که رنج و مشقت درباره دیگران ادامه و استمرار داشته باشد.»

 

راسل «یادآوری وحشت‌های گذشته» را برای توجیه ایجاد وحشت‌های امروزی، «دورویی زننده‌» می‌خواند.

 

«آنچه اسرائیل امروز می‌کند قابل پذیرش نیست. یادآوری وحشت‌های گذشته برای توجیه ایجاد وحشت‌های امروزی دورویی زننده‌ای است. نه‌تنها اسرائیل شمار بسیار بزرگی از آوارگان را محکوم به بیچارگی می‌کند؛ نه‌تنها اعراب زیادی که تحت اشغال‌اند محکوم به حکومت نظامی‌اند؛ بلکه همچنین اسرائیل ملت‌های عربی که تنها به‌تازگی از وضعیت مستعمره بودن رها شده‌اند را محکوم به ادامه‌ عقب‌ماندگی می‌کند، زیرا برای آن‌ها خواسته‌های نظامی بر رشد ملّی تقدم می‌یابد.»

 

راسل در پایان آخرین پیامش برای مردم جهان، بر یک اجماع جهانی دست می‌گذارد تا و معتقد است که راه‌حل خاورمیانه و اشغال فلسطین نباید به کشمکش‌های بعدی منجر شود. او به صراحت می‌گوید که اگر قرار باشد عدالت برقرار شود نخستین شرط آن «عقب‌نشینی اسرائیل» است. راسل معتقد بود برای دستیابی به صلح و عدالت باید همه جهانیان بسیج شوند. وی می‌نویسد:

 

«همه‌ آن‌هایی که می‌خواهند به خونریزی در خاورمیانه پایان دهند باید اطمینان کسب کنند که هر راه‌حل ممکن شامل بذر کشمکش‌های آینده نباشد. عدالت ملزم می‌کند که گام نخست به‌سوی یک راه‌حل باید عقب‌نشینی اسرائیل از همه‌ی قلمروهایی باشد که در ژوئن 1967 اشغال کرده است. برای اجرای عدالت برای مردم خاورمیانه که مدت‌هاست در رنج اند، کمپینی جهانی لازم است.»

انتهای پیام 

بیشتر بخوانید...

 

راسل: جهان ما تا چه اندازه می‌تواند تجاوز را تحمل کند؟

 

 راسل: بمبارانهاى هوائى و حملات اسرائیل به شکست منتهى خواهد شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۲ ، ۱۳:۵۴
موسی الرضا امین زارعین

‌ ‌‌‌‌‌ ‌ بنام خدای بزرگ 

" حکمت مشرقی ابن سینا"

 

یکی از موضوعات مهم در فلسفه ی شرقی واسلامی ،موضوع حکمت مشرقی است .ابن سینا در کتاب شفا از اصطلاح مشرقیان ومواجهه ی آنان با مغربیان سخن میراند.

در المباحثات،تعلیقات ورساله های رمزیِ ابن سینا نیز به اصطلاح حکمت مشرقی اشاره شده است .

ظاهرا کتاب حکمت المشرقیه ،خلاصه ای از کتاب شفاست .

روش ابن سینا اینگونه بوده که هرکتابی که مینوشته ،خلاصه ای از آن را بصورت رساله ای جداگانه تحریر میکرده است .

در باره ی حکمت مشرقی ابن سینا اختلاف نظراتی در بین اهالی حکمت وجود دارد.

برخی آن را "حکمت مشرقی" به معنای حکمت اسلامی گرفته اند ومدعی هستند که هانری کربن فیلسوف ومستشرق بزرگ فرانسوی وپیروانش هم معتقدنداویک فیلسوف با حکمت خسروانی نبوده و بر این اساس حکمت او همان حکمت اسلامی است!

 

ابن سینا آثار مهمی در فلسفه مشایی داردمشائیان در واقع طرفداران وپیروان فلسفه ی ارسطویی هستند وفهم عموم حکیمان از کتاب شفای ابن سینا وسایر زوایای اندیشه ی او، همان فلسفه مشایی است .از جمله منتقدان ومخالفان ابن سینا عابد الجابری مراکشی است .وی از مریدان اندیشه ی ابن رشد است ،

ابن رشد مهم ترین شارح ارسطو در نزد غربیان است. 

جابری همچنین از مخالفان فلسفه ی ابن سینا وسهروردی وملاصدرا است. وبر این باور است که جهان اسلام بویژه جهان اهل سنت تا از زیر بار حکمت ابن سینا وسایر فیلسوفان ایرانی خود را نجات ندهد روی پیشرفت وسعادت را نخواهد دید .!!!

او بر این باور است که ابن سینا ارسطویی نیست وبرخلاف فهم‌متعارف ،ابن سینا در کتابهایش از جمله کتاب شفا در پی یافتن راهی برای جا انداختن حکمت مشرقی بوده است !

اختلافات در باره اندیشه وحکمت ابن سینا زیاد است .

برخی معتقدند ابن سینا ارسطویی ومشایی است .وبرخی دیگر اندیشه وحکمت اورا افلاطونی و نو افلاطونی میدانند 

وعده ای هم ابن سینا را با نگاه باطنی واسماعیلی وهِرمسی میشناسند .

برخی نیز معتقدند هانری کربن در آثار خودش حکمت ابن سینا را تقلیل (reduction)داده است زیرا در آثار کربن، حکمت ابن سینا به نوعی تصوف و وجهه ی عرفانی واسماعیلی معرفی شده است . ابن رشد که آثار ابن سینا را خواندوبه جهان عرب وجهان غرب معرفی کرد اورا تهی از عالم معنوی وحکمت مشرقیان معرفی کرده است .

در اینجا برای درک بهتر علت اقوال گوناگون در مورد ابن سینا مناسب است نگاهی خیلی گذرا به زندگی این فیلسوف بزرگ بیاندازیم .

اودر سال ۳۷۰ هجری در بخارا بدنیا آمد وتا ۲۲ سالگی در محضر پدرش تلمذ نمود .

در بخارای آن زمان جریان باطنی ومشرقی نیرومندی حضور داشت .تفکر اسماعیلیه در حکومت سامانیان بویژه در زمان نصر ابن سامانی اوج گرفته است تا آنجا که ریس اسماعیلیه، فرمانروای وقت را به پذیرش عقاید اسماعیلیه دعوت میکند !

 ابن سینا میگوید به همراه پدر وبرادرم مدتی درحلقه درس اسماعیلیه شرکت میکردم .(همین نکته بهانه ای دست افراد داده است تا اورا اسماعیلی معرفی کنند)

اوسپس به خوارزم وگرگان واصفهان میرود .پس از حضور ابن سینا در اصفهان ،آن شهر مهد فلسفه میگرددوبعدها نیز هرکسی مشتاق حکمت وفلسفه بود بنحوی به اصفهان میرفت.

مثلا سهروردی به همراه فخر رازی در نزد مجدالدین جیلی در مراغه فلسفه میخواند اما پس از مدتی راهی اصفهان شد ویا ملاصدرا نیزدر زمان خود برای کسب حکمت به اصفهان رفت .همه فیلسوفان در اصفهان تحت تاثیرآثاروحکمت ابن سینا بودند. آنها ابتدا حکمت ابن سینا را میخواندند. از جمله ملاصدرا به این مهم همت ورزیده، طوری که در جلد اول اسفار، کتاب "المباحثات" ابن سینا راشرح داده است .

 

ابن سینا نبوغ فوق العاده ای داشته است پس از پدرش نخستین استاد او ابو عبدالله ناتلی مازندرانی بوده است .استاد ناتلی به حدوث عالم باور داشت وابن سینا بر عکس استادش مخالف حدوث عالم بود! 

اوبدلیل داشتن هوش وذکاوت بالا و استقلال رای، حتی با استاد خویش بر سر حدوث وقدم عالم چالش وبحث داشته است !

ابن سینا به دشواریهای حکمت اشاره داشته ومیگوید ۴۰ بار متافیزیک ارسطو راخواندم ولی چیزی از آن نفهمیدم!!!

 تا اینکه کتاب اغراض مابعد الطبیعه فارابی را خواندم وسپس آنرا فهمیدم .

از جمله مشگلات حکیمان در گذشته وجود حکمت به زبانهای گوناگون وفقدان ترجمه و....بوده است .

مثلا برای فهم فلسفه ی یونانی ویا فلسفه ی اسلامی احتیاج به ترجمه بوده است از طرفی برخی از متن های ترجمه ای وافی به مقصود نبوده است .

فیلسوفان غربی ابن رشد را شارح ارسطو میدانند وفلسفه ی غرب بسیار تحت تاثیر ابن رشدبوده است وهنوز هم این تاثیر وجود دارد با این وصف ابن سینا بخاطر دستاوردهای مهم در پزشکی وفلسفه اش مورد احترام بسیاری از غربیان است .مثلا اتین ژیلسون فیلسوف فرانسوی که از مدعیان فلسفه ی مسیحی در قرون وسطی است و به ابن رشد هم مانند سایر فیلسوفان غربی تعصب دارد، در کتاب هستی از منظر فیلسوفان ، در بحث "وجود " و "موجود"صریحا نقد ابن رشد نسبت به ابن سینا را رد میکند ومی نویسد ابن رشد متن ابن سینا درباره ی وجود وموجود را نفهمیده است!! لذا در این مجال حق را به ابن سینا میدهد .!!

ابن سینا گاهی زبان به شکوه از مشائیان معاصرخود گشوده است ودر مقدمه کتاب منطق المشرقیین میگوید :به کسانی از مشائیان مبتلا شده ایم که از فهم ودرک فلسفی خالی هستند واین موضوع حکایت از داشتن نقد نسبت به برخی از مشائیان متعصب از سوی ابن سینا دارد .

ابن سینا میگوید :حکمت مشرقی فلسفه ی حقیقی است .مراد او نه تصوف وجریان صوفی گری است بلکه سخنش از فلسفه ای است با خرد ایرانی که خود ابن سینا آغاز این فلسفه است .

برخلاف آنچه گفته میشود حکمت سینوی یک حکمت عقلی صرف نیست بلکه جهات اشراقی و ذوقی وشهودی نیز در این‌حکمت وجود دارد وقابل انکار نیست .

حکمت مشرقی سینایی اولین قدم در جهت برپایی مکتب جدیدی است که میان آن، وحکمت ارسطویی تفاوت بوجود می آورد. 

اما برخی از متفکرین غربی تلاش میکنند که ابن سینا را ارسطویی خالص وناب معرفی کنند از جمله دیمیتری گوتاس (متولد ۱۹۴۵ م ) محقق آمریکایی و استاد دانشگاه ییل ،برای اثبات ارسطویی بودن ابن سینا، نه تنها به رسائل تمثیلی ابن سینا توجه نکرده بلکه مقامات العارفین در نمط نهم اشارات ابن سینا را نیز عاری از افکار واندیشه های ذوقی ،حضوری ،شهودی وعرفانی قلمداد کرده است !!

گوتاس بر این باور است که آنچه از اندیشه های عرفانی واشراقی ابن سینادر دست هست، ساخته وپرداخته ابن طفیل است که در صدد بوده برای خود از قِبل ابن سینا جایگاهی دست وپا کند !

او این ادعا که فلسفه ی اشراق، ریشه در تفکر حکمت مشرقی ابن سینا دارد را رد نموده است وآنرا حاصل تخیل گرایی هانری کربن وپیروان او نامیده است .در حالی که خود سهروردی در بخش منطق کتاب مطارحات ،صراحتا از حکمت مشرقی ابن سینا سخن گفته است .

البته فیلسوفانی مانند کریستین ژامبه فیلسوف واسلام شناس فرانسوی (متولد ۱۹۴۹)نظریه ی گوتاس را رد کرده است ومیگوید: برخلاف نظر گوتاس، سهروردی هیچگاه پیشینه ی حکمت مشرقی را انکار نکرده، بلکه معتقد است در حکمت مشرقی، نگاه وحدت شهودی وذوقی وافلاطونی حاکم است .

 

وقتی صحبت از حکمت مشرقی میکنیم منظور جغرافیای خاصی نیست زیرا اساسا تفکروحکمت در جغرافیا نمیگنجد. لذا حکمت مشرقی در واقع صحبت از یک سنخ تفکر میکند که وابستگی جغرافیایی ندارد ونمی توان مدعی شد که حکمت مشرقی حتما منظور حکمت ایرانی است !

 

با این مقدمه به استقبال 

 دیدگاه فیلسوف گرانسنگ جناب آقای دکتر ان شاالله رحمتی استاد برجسته ی دانشگاههای تهران واز اساتید ارشد مجمع فلاسفه ایران، که مهمترین شارح ومترجم کتابهای هانری کربن در ایران است میرویم .ایشان در مقدمه کتاب ابن سینا وتمثیل عرفانی کربن که خود تحقیق وترجمه کرده است می نویسد :

شیخ الرییس حجه الحق ابوعلی سینا قطعا یکی از نوابغ سرزمین ایران ما است .بویژه در عرصه فلسفه وپزشکی مایه ی مباهات ایران بوده است .

بنا بر مشهور، فلسفه ی اورا فلسفه ی مشایی میدانند والبته تردیدی نیست که اودر سنت مشایی وارسطویی،

هم در عرصه منطق وهم در عرصه فلسفه، تابناکترین درخشش ها را داشته باشد .

ابن سینا در عین حال که مقاصد ارسطو ودیگر ارسطوئیان رابخوبی درک کرده است ،هرگز خودرا تنها به شرح مقاصد آنان محدود نمیدارد.اودر نوشته های فلسفی محض خویش ،ضمن تاثیر پذیری از ارسطو ، از نو افلاطونیانی چون افلوطین (۲۷۰-۲۰۵)نیز بهره میبرد.ولی با این همه در کسوت فیلسوفی اصیل وموسس ظاهر میگردد.به این معنا که در عین نقادی آراءآن فلاسفه، می کوشد تا با ارائه راه حلهای مناسب ودیدگاههای ابداعیِ خویش، ضعف وکمبودهای آنان را چاره کند .

برای مثال در حوزه منطق ،کاستی های منطق ارسطویی را بصورتی مستوفا بیان وشرح کرده اند.

در حوزه ی مسائل خاص فلسفی نیز او همواره بعنوان فیلسوفی عمیق ودقیق النظر جلوه میکند .

اندیشه ی ابن سینا نه تنها درجهان اسلام بلکه در قرون وسطای غرب نیز تاثیر شایانی داشته است تا آنجا که فیلسوف نو توماسی معاصر "اتین ژیلسون" که محقق برجسته ای در زمینه ی فلسفه ی قرون وسطی است در باره ابن سینا میگوید : 

تاثیر ابن سینا بر نظامهای فلسفی واللهیاتی قرون وسطی فقط یکی از ابعادتاثیر فراگیر ارسطوست.

 در عین حال، تفسیرابن سینا از فلسفه ی ارسطو از بسیاری جهات چنان شخصی بودکه میتوان آنرا منبع یک جریان اعتقادی متمایز دانست .

مقدر این بود که ابن سینا بدلیل الهام دینی وگرایش های عرفانی خاص خویش ،برای الهی دانان قرون وسطی هم یاوری بزرگ باشد و هم وسوسه ای خطرناک !

ولی نمی توان همه ی اندیشه ی ابن سینا رابه این جنبه عقلی واستدلالی محدود داشت .همه ی این جنبه پیش درآمد یا شرط لازم برای ساحت دیگری از اندیشه ی اوست که بموجب آن، او به معنای واقعی کلمه ، حکیم متاله یا فیلسوفی مشرقی ( اشراقی)بشمار می آید .این جنبه که از آن میتوان به "معرفت" تعبیر کرد شرط لازم برای" معنویت " است .این "تعقل " مقدمه برای "تاله" است وابن سینا کاملا به هردو ملتزم است .

چه، حکیم بعنوان انسانی اهل معنا ،در پی آن است که به معرفتی که اکتساب میکند متخلق ومتحقق شود.

این هم که در تعریف حکمت گفته اند" صیروره الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی "یا به تعبیر دیگر ،

هر آن کس ز دانش برد توشه ای 

جهانی است بنشسته در گوشه ای 

از همینجاست

کربن معتقد است :پژوهش فلسفی که به صرف پژوهش محدود شده باشد اتلاف وقت است در عوض تجربه ی عرفانی بدون شالوده ی محکم فلسفی نیزجز اتلاف وقت نیست .

کربن تاریخ فلسفه اسلامی را به معنای دقیق کلمه تاریخ معنویت میداند ومراد او از معنویت نیز همان حکمت یا به تعبیر دیگر، دانشی است که میان تعقل وتاله جمع کرده است .

همانطوری که سهروردی حکمت اشراقی خویش را به عنوان واکنشی، هم در برابر استدلالیون محض(فلسفه مشاء) وهم در برابر ذوقیون محض (متصوفه )،طراحی میکند، ابن سینا نیز با همین انگیزه به طراحی حکمت مشرقی مبادرت می جوید .

ولی طرح حکمت مشرقی ابن سینا ،برخلاف طرح حکمت مشرقی سهروردی ،در هیاتی منسجم ،صریح وعاری از ابهام در اختیار مانیست !

ابن سینا خود در این باره اشارات وارجاعات جسته گریخته ای به این حکمت مشرقی دارد. از آن جمله میتوان به مقدمه ی وی بر کتاب الشفاء ،تعلیقات او بر اثولوجیا منسوب به ارسطو(که در حقیقت اقتباسی از انئادهای افلوطین است) وهم چنین بقایای کتاب الانصاف ونیز منطق المشرقیین ،استناد جست .

ابن سینا حکمت مشرقی خویش را در کتاب الانصاف ،بیان کرده ، یا میخواسته بیان کند .

این کتاب که به صورت یک دانشنامه ی حکمت مشرقی طراحی شده بودشامل ۲۸ هزار مقاله در بیست مجلد بوده است همانطوری که از عنوان کتاب پیداست نویسنده دراین کتاب باید مشگلات خاص فیلسوفان را ،که به دوگروه مشرقیان ومغربیان تقسیم کرده است ،با معیار خاص حکمت مشرقی خویش می سنجید ودر مورد ایشان، حکمیت منصفانه میکرد .ولی سلطان محمود غزنوی در سال ۴۲۱هجری، هفت سال پیش از وفات ابن سینا، براصفهان مسلط شد. از جمله عواقب ناگوار این حادثه،به غارت رفتن اثاثیه ی ابن سینا ونابود شدن کتاب الانصاف وی بود !!.از آن دانشنامه عظیم متاسفانه چیزی باقی نماند مگر بخشی از تعلیقات بر اثولوجیا ،شرح کتاب اللام ما بعدالطبیعه ی ارسطو،تعلیقات بر کتاب النفس ارسطو وشاید دفتر هایی که بنام منطق المشرقیین باقی است.

حال بدیهی است که با توجه به نبود منابع،دشوار میتوان تعیین کردکه منظور ابن سینا از حکمت مشرقی چیست ؟

آیا مشرق صرفا معنایی جغرافیایی داردیا نه، معنایی فراتر از یک مرز و محدوده ی جغرافیایی مشخص، از آن مرادشده است ؟اساسا این مشرقیان ومغربیانی که ابن سینا در مقام داوری در باره آنها برآمده است کیانند؟ وبا کدام یک از نحله ها واشخاص واقعی تاریخ فلسفه منطبق میشوند ؟ وبخصوص هویت فکری مشرقیان که علی الظاهرابن سینا در بحث ،هوادار وهمفکر ایشان است چیست ؟

به هرحال حکمت مشرقی ابن سینا ،بصورت پرسشی جدی وحتی بعنوان یک معما برای ما مطرح است !

دکتر رحمتی شارح ومترجم کُتب کربن در همین مقدمه ی خود برکتاب ابن سینا وتمثیل عرفانی ، بر این باور است که براساس تفکر کربن ، حکمت مشرقی ابن سینا با حکمت مشرقی سهروردی هردواز یک خانواده اند . وهیچ تفاوت ماهوی میان آنها وجود ندارد.

حکمت اشراقی سهروردی ادامه ی همان راهی است که ابن سینا در حکمت مشرقی آغاز کرده است .

کربن "اشراق "و"مشرق"رارمز تابش انوار ازلی ،مهین فرشته گان بر نفس بشرمیداند .ومعرفتی را که نفس از فیض این مبدا متعالی دریافت داشته است، معرفت مشرقی قلمداد میکند.

کربن بر آن است که اثبات کند وصف مشرقی یا اشراقی ، اول از همه مرهون مبدائی است که این معرفت از آن ناشی شده است وآن مبدا خارج ازمرز ومحدوده های تاریخی و جغرافیایی دنیای ماست .

براین اساس هم حکیمان ساکن در مشرق جغرافیایی، وهم حکیمان ساکن در مغرب جغرافیایی ، هردو به یکسان میتوانند از این معرفت برخوردار باشند .

با توجه به طولانی شدن متن، ادامه ی این بحث را به فرصتهای آینده موکول میکنم 

با احترام 

حمزه کرمی 

دکترای فلسفه ی تطبیقی

https://t.me/Dr_HamzehKarami

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۲ ، ۱۱:۲۴
موسی الرضا امین زارعین

نِشئگی علم بهتر از شراب
بهتر از دود و دَم و تریاک ناب
نِشئگیِ و مستیش چون فتحِ باب
علم وآگاهی جنابش مُستَطاب 
....

نِشئه می کردم‌ زیادی صبح و شام
....
مرا آموزگاری آرزو بود
در این ره سروری و آبرو بود
علاقه ی ریاضی و فیزیک بود
کلام و فلسفه آنگاه Lojic بود
ولیکن ازقضا و دست تقدیر
شدم قطع نخاعی و زمین‌گیر
دِگر شورِجوانی‌ از سرم رفت
شدم من کارمندِ شرکت نفت
حواله می‌نوشتم نفت و بنزین
به هفت سالی شدم من چست و فرزین
ولیکن همچنان آموزگاری
بوَد در استخوان ساری و جاری
مرا مادر چنین می گفت دائم
معلم شو دبیری یا که ناظم
به همکاران برای اخذ دیپلم
شدم مشغول تعلیم‌وتعلم
نکات فلسفی و انگلیسی
عربی منطق و اشکال درسی
فراموشم شده از درس نهضت
کشیدم من چه‌ها از رنج و زحمت
نهضتی‌ را با هزاران التماس
تا نشیند ساعتی او در کلاس
جاهل است و او نداند حِر زِ بِر
مشکل از آموزگاران، او قِسِر
شدم اخراجیانِ شرکت نفت
که بودش رحمتی پنهان در این زفت

در پی اِفشایِ دزدیِ کلان

بایدم می بستمی من این دهان

ولیکن این خبر تا ناکجا رفت
بر آشفتی وزیر شرکت نفت 
بناچاری شدم در ابتدایی
بهشتی بعد نهضت بُد خدایی
........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۲ ، ۰۶:۰۴
موسی الرضا امین زارعین

دوستی باشد شرابِ نابِ روح
کهنه تر، خوش تر شود، مهتابِ روح
نعمتی برتر زِ مال و دانش است
زندگی بی دوستی غَرقابِ روح
...‌.‌....
گر نبودی دوستیِ پاک و ناب
این جهان ویران شُدی بی آفتاب
دوستی گر از جهان برداشتی
آفتابی از میان برخاستی
آفتابِ معنوی دان هان"امین"
باوجودش این جهان خرم ببین
سیسرون فیلسوف یونانی سدهء قبل از میلاد اصلاح فرمایید

.....

"امین"سَرخوش از دوستی های ناب
که در طالعش بَر دَمَد آفتاب 
خداوند گیتی بدو هدیه کرد
به شب هایِ تیره مَه و ماهتاب 

[۶/۳۰،‏ ۱۴:۰۶] Moosareza Aminzarein:

"امین"دلخوش از دوستی های ناب
"امین"سَر خوش از جام وچنگ و رباب 
خدا در دو عالم بدو هدیه کرد
گًهَر ها که بهتر بود زافتاب 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۱۶
موسی الرضا امین زارعین

موسی از ساده‌ گی اش در طمعِ خام افتاد
تَشتِ بدنامی و رسوایی‌اش از بام افتاد
شد خَفیفُ زار و نالان در زمانِ فَرَهی
لطف حق بود که در پرده ی اوهام افتاد
باز شد پنجره‌ای رو به خدا از درِ عشق
عشق بی‌حاصل و ناکام که بدنام افتاد
او که ناپخته بدادست دل و دین، یکجا
ِسرِّ ناکامی او در دهنِ عام افتاد
سَرِ پیری شُده او مَعرکه گیرِ میدان
در سراپرده ی تقدیر چه؟ آلام افتاد
آن عزیزی که بُدَش شُهره ی آفاق ولی
چه شد اورا؟ که در ورطه ی اَصنام افتاد
آن حلیمی که بُدَش نادره در صبر و شکیب
ما نخواهیم و نَبینیم که سَرسام افتاد
آن شریفی که بشست نامِ شراب از همه شهر/دهر/جا
سَرو کارش به می و میکده و جام افتاد.
خواست تا با بنده ی خوبش خدا بازی کند*
شخص عاشق شد و در گردشِ ایام افتاد
خواست ایزد کامِ تلخِ بنده اش شیرین شود
این"امین" بود که شایسته ی اَنعام افتاد
با الهام از حضرتِ حافظ 

*ماکس شِلِر فیلسوفِ آلمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۲۷
موسی الرضا امین زارعین

گرکه آزادی اسیر تو شود؟

آن دیگر بی مایه و بدخو شود

گر شنیدی حرف های دیگران؟

یا تحمل کرده ای آراءِ شان

اصل آزادی چنین است نه چنان

بشنوی از دیگران حرفِ گران

در بیان آن سخن ها گُفته اند

از یَمِ مَعنی دُرَّرها سُفته اند

مارکس آزادی رهایی گفته است

سارتر هم با فلسفه آمیخته است.

سارتر هم تحتُ الشعاعِ فلسَفه

کرد قربانی همو بی وَسوَسه

از مُطَهر وز شریعت هم بگو

عام و خاصِ مطلق است آن ای عمو

بین آزادی رهایی فرق هاست

چون رهایی وضع و هم احوالِ ماست

چون که آزادی وجود و خصلت است

هم رهایی وضع و هم ماهیت است

که لنین آن را به مَسلخ برده است

هیتلر استالین، در آن پرورده است

چون لنین آن را فدایِ اِیده کرد

سارتر هم قربانی اسطوره کرد

دیگری تحت الشعاعِ کارگر*

ذبحِ شرعی کرده است و دربدر

جمله زیبای آلبر کامو را

کو در آن باشد زیادت پند ها

گرکه آزادی رود نان نیز هم؟

آورد اندوه و ماتم دمبدم

ای "امین" در حفظ آزادی بکوش

در سخن های بزرگان هوش و گوش

*گئورگ لوگاچ

در دفاع از روشنفکران، ژان پل سارتر، رحیمی، صص۲۹/۳۰

مجموعه آثار شریعتی،ج،۵ص،۶۵ و حکمت مطهر،صص،۴۳،۴۴

🖤🌹⚘️🙏🙏

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۱ ، ۱۸:۲۲
موسی الرضا امین زارعین

 


زَهازِه که دُردانه‌ای ای رَفیق 
زَهازِه که فرزانه‌ای ای رَفیق 
هزار آفرین بر رفیق شَفیق
 گران‌تر زِ الماس و دُّر و عَقیق
خدا گر ترا همدمی ساختی
 سِزد گر برایش سَرت باختی
 رفیق عزیزی کنون یافتم 
دل‌وجان به پایش در انداختم 
سر و تن چه باشد فَدایِ رَفیق
 همه هستی‌ات کن فَنایِ رَفیق 
رفیق شفیقم خدا در زمین 
"امین"هدیه‌ای از خدا را ببین 
رفیق رفیقان خدایِ مَن است*
 که نزدیک‌تر از رگ گردَن است
 رفیق صدیقم خدا در زمین 
مزن دست حق را زمین ای"امین"
َزهازِه که چه خوش بیانی "امین"
هزار آفرین بر زبان آفرین
 زهازه بر این خوش بیانی چُنین 
هزار آفرین بر"امین" آفرین 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۰ ، ۱۹:۵۳
موسی الرضا امین زارعین


درودم به صدرای ایران زمین 
زبانزد در آفاق ویونان وچین
که حکمت از ایشان دوامی گرفت 
به سینا و صدرا قوامی گرفت 
درودی دوباره به شیخ شهید 
به از این سه در فلسفه کس ندید 
به همشهری ام سبزواری درود 
حکیمی در این ورطه جز او نبود 
به همشهری ام سبزواری سلام 
که گفته سخن های ختم کلام 
زاطراف و اکناف گرد آمدند.
که دُّرِمعانی از او بشنوند.

زِ هند و کراچی و مالزیا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

✅صدیقی و‌ منبع صدق؟

✍️سید زین‌العابدین صفوی
توماس آکوئینی(آکوئیناس) از فیلسوفان مشهور قرون وسطی، به‌کشیش‌هافلسفه می‌آموخت و می‌گفت کسی که عقل داشته باشد به ادعاهای محال، ترتیب اثر نمی دهد.
 در همان حال کشیشی به بیرون اشاره کرد و صدا زد:
 «گاوی در آسمان پرواز می‌کند!»
 آکوئینی با شنیدن این سخن، ازجا برخاست تا آن «گاو آسمان پیما»(!) را ببیند.
 خنده از کشیش‌ها بر‌خاست که: 
«شما چه فیلسوفی هستید که به یک امر محال این قدر ترتیب اثر دادید؟»
آکوئینی پاسخ داد: 
در ذهن من پرواز یک گاو در آسمان محال است ولی دروغ گقتن یک کشیش محال‌تر است!

امروز هم باید زنده شدن یک پیکر بی جان را باور کرد. باید به حرف امام جمعه موقت ام‌القرای جهان‌ اسلام ترتیب اثر داد. 
باید سراغ آن"غسال" رفت تا خدای ناکرده صدق آقای صدیقی زیر سوال نرود !
آن غسال از دیدگاه آقای صدیقی منبع معتبری است!!جنازه آقای حق‌شناس را هم او غسل داده و به او سفارش شده است‌ تا کرامت‌ها را در هنگام غسل شکار کند! چه منبعی از این مهم‌تر.

آیا اصلاً در چنین اخباری "منبع" اهمیتی دارد؟  حتماً شنیده‌اید به‌کسی گفته بودند مگر تو نمرده بودی؟ پاسخ داد می‌بینید که زنده‌ام! گفتند نه! باور نمی‌کنیم چون منبع خبر ما خیلی موثق است!

مشکل ما در "نقلی‌گری" و نیز در اعتماد‌ به همین‌منابع است. البته وقتی برخی آیت‌الله‌ها، خاطرات معمولی یکدیگر را تکذیب کنند، ناچارند‌ اخبار ماوراییِ یک "قابله" و "غسال" را، معتبر بدانند!

شرممان بادازاین خرقهءپشمینهءخویش

    که بر این روی و ریا نام کرامات نهیم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۹ ، ۰۹:۴۰
موسی الرضا امین زارعین