کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسفه» ثبت شده است

چهار زندان فرانسیس بیکن، جبر یا اختیار؟

سوالی پرسشی کردم زِ اُستاد ۱

هزاران روشنی در پاسخ اُفتاد 

که فِعلم اختیاری، یا که اجبار؟

بگفتا آدمی در بند است آزاد

*******.

چار زندانی۲ که بیکن۳ گُفته است

که غبار عقل ها را شُسته است

که زمان است و مکان است و دِگر

هم عشیره، بندِ افکار بشر

در کجا و کی، زِ مادر زاده ای؟

به کدام آیین و دین، دل داده‌ای؟

دل به بودا، یا مسلمان گشته‌ای ؟

یا که از دین‌ها همه، دل کنده ای؟

والدین و هم نیاکانت دَخیل 

سرفراز و سربلندی یا ذَلیل؟

در درون چار آزادی پسر 

تا شوی نیک و بد و از بد بَتَر

یا شوی درَّنده پُر  شور و شَرَر

یا براری از ملائک بال‌ و پَر

میان چار زندانی تو آزاد

جهان ویران کنی یا خَرَّم آباد

صادق آل محمد ص۴ گُفته بود 

وَندر آن دُرِّ مَعانی سُفته بود 

نه جبر مطلق و، نه اختیاری

میان این دو اسبِ، راهواری

که در پای هَوس، در گِل بِمانی 

و یا گوهر شوی دُرِّ یَمانی 

نبردی سخت و جان‌سوز و نفس‌گیر

که شیران را "امین" کرده زمین‌گیر

*********

۱- دکتر رامپور صدر نبوی و ذکر خیرش صاحب کرسی جامعه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد 

۲- زندان زمان   زندان مکان   زندان عشیره و قبیله زندان بت های بازاری 

۳-فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی 

۴- امام صادق علیه السلام 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۳ ، ۱۹:۲۴
موسی الرضا امین زارعین

برای درک حقیقت باید خالی‌الذهن بود 

 

سی سال پیش برای اولین‌بار مثنوی گفته بودم در شأن امام علی علیه السلام که مطلعش این بود

لیتنی کنت به کوفه فی العراق 

جان فدا می‌کردمی با اشتیاق

 کاشکی در آستانت بودمی

 زین شعف سر بر فلک می سودمی

 

       اون موقع من لیسانس فلسفه داشتم مهمان عزیزی داشتیم که دکترای فقه و حقوق داشت خونمون اومده بود من دفتر شعر و جلو مهمون آوردم بهشون نشون دادم و ایشان مطالعه می‌کرد و می گفت نمی‌دونستم که مولوی این‌جور اشعار زیبا و سروده‌های راجع‌ به امام علی (ع) داره من هی آرام‌آرام می‌گفتم که اینا رو من سروده ام خب چون خالی‌الذهن نبود هی باز برمی‌گشت می‌گفت مولوی گفتم اینا سروده های منه بعدازظهر همان روز در دفترم شعری از حافظ رو تمرین خط کرده بودم نوشته بودم بعد برای ایشون باز کردم باز ایشون شروع کرد به ایراد گرفتن یعنی فکر می‌کرد که این شعر مال منه من هی آروم می‌گفتم بابا این شعر مال حافظ هم صبح هم بعدازظهر خالی‌الذهن نبود برای دریافت حقیقت می‌بایستی خالی‌الذهن باشیم و این کار بسی دشوار و مشکل است که انسان خالی‌الذهن باشه 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۳ ، ۲۰:۲۳
موسی الرضا امین زارعین

برتراند راسل فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی برنده جایزه نوبل 1950 درگذشته به 1973در

What I have leaved for چرا زیسته ام ص27کتاب 365روز با ادبیات جهان چنین گفته است بسیار تلاش کردم امانت را رعایت کنم

راسل این فَرَهمَندِ فَرهیخته 

به شوقِ سه واژه هَمی زیسته 

سه شوقِ ساده، اما بَس تَوانمَند 

به من فرمان برانَند بَس ظَفَرمَند

که عشق و دانش و همدردِ انسان 

به دست آوردن این سه نه آسان 

و عشق از رنج انسانی بکاهد

که شوق قدسیان در دل فزاید 

به دانش پی بَرم بر رمزِ عالم 

اگر بگذاردم غم های آدم 

که عشق و دانش هردو آسمانی است 

ولی رنجِ فرودستان زمینی است 

غَم و قَحطی،وبا و خشکسالی 

کهنسالی،ستمکاری،نداری 

کمی آموختم من در جوانی 

که دردی کم کنم ازکم توانی 

دگر باره اگر آیم به عالم 

به عشق و دانش و خدمت به آدم

کنم سر لوحه ام در زندگانی 

به عشق و دانش و خدمت رسانی

کنم حل مُعضَلاتِ جبرِ خَطی 

بَرَم من از ریاضیات حَظی

کنم حل مُعضَلاتِ فلسفی را

دِگَر باره نویسم هِندسی را 

به رفع رنج و شَّر و غم بکوشم

از این شادی میِ وحدت بنوشم 

"امین" طرح تازه در انداختی؟

به نزدراسل فلسفه یافتی؟

اصلاح درکار،خواهش درکار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۷:۰۰
موسی الرضا امین زارعین

"بنام خدای بزرگ "

"حکمت مشرقی ابن سینا از منظر هانری کربن"(۲)

در نوشتار گذشته اشاره کردیم که برخلاف برداشت رایج مبنی بر اینکه ابن سینا فیلسوفی مشائی واستدلالی صرف است وفلسفه ی او در مقابل فلسفه ی اشراقی قرار دارد ،اما آثار ابن سینا بویژه آنچه از رساله های تمثیلی او برداشت واستنتاج میشودحکایت از وجود حکمتی ناب بنام حکمت مشرقی در فلسفه ی ابن سینا دارد وباورهای رایج را منتفی میکند. حکمت مشرقی ابن سینا زمینه های مساعدی برای بوجود آمدن حکمت اشراقی سهروردی فراهم آورده است .

ابن سینا در رساله های تمثیلی خود که اغلب متن آنها رمزی است از سفر روح از مغرب زمین (ظلمت نفسانی )بسوی مشرق زمین (محل شروق واشراق نور) پرداخته ودر نمط نهم کتاب مقامات العارفین ،این سفر روحانی ومراحل سیر وسلوک سالک را شرح میدهد سلوکی که با حالات عرفانی سالک همراه بوده وچگونگی سیر وسلوک اوبرای کشف حقیقت را بیان میکند .کتاب مقامات العرفین در واقع تفسیر قصه های رمزی وعرفانی وتمثیلی ابن سیناست .

ابن سینا یک ونیم قرن پیش از سهروردی می زیسته است وهمانطوری که اشارت رفت رساله های تمثیلی ابن سینا مقدمه ی بوجود آمدن فلسفه ی اشراقی سهروردی گردیده است .این دو فیلسوف هردو از قصه های تمثیلی وعرفانی برای بیان مقاصد فلسفی وعرفانی خویش بهره جسته اند بویژه هردو از رمز پرنده در قصه های خود بهره برده اند .

در مدخل کتاب شفای ابن سینا از اصطلاح مشرقیان، ومواجهه ی آنان با مغربیان سخن به میان آمده است ،

همچنین در کتاب المباحثات ،تعلیقات ،ورساله های رمزی اصطلاح حکمت مشرقی بکار رفته است .اما برخی از مستشرقان اعم از غربی وعربی در باره ابن سینا قَضاوتهای نادرستی را ارائه داده اند. مثلا دیمیتری گوتاس استاد دانشگاه ییل، در مقاله ای تحت عنوان "سرشت درونمایه وانتقال حکمت ابن سینا " تلاش کرده، ابن سینا را طوری معرفی کند که صرفا درتداوم سنت ارسطویی وتابع محض این سنت است .والبته این از خطاههایی است که در مطالعات گوتاس مشاهده میگردد .او همچنین حکمت ابن سینا را فاقد هر نوع عناصر ذوقی واشراقی دانسته است .در سست بودن این قول همان بس که سهروردی قرنها پیش در بخش منطقِ کتاب المطارحات از حکمت مشرقی ابن سینا سخن گفته است !

علاوه بر مستشرقان غربی ،برخی از اندیشمتدان عرب مانند عابد الجابری مراکشی نیز بخاطر گرایش شدیدی که به ابن رشد دارند با بوعلی مخالفت ورزیده اند .ابن رشد شارح ارسطو است ودر میان غربیان وفیلسوفان عرب به همین صفت معروف است .

عابد الجابری میگوید :ابن سینا در شفا در پی یافتن راهی برای زمینه سازی وتمهید حکمت مشرقی است وکتاب شفای اورا نمی توان سراسر مشائی تلقی کنیم .

او در کتاب "تکوین عقل عربی " اعتراف میکند که بسیاری از اندیشمندان ومورخان فلسفه ممالک عربی، شیفته ودلداده ی ابن سینا هستند .

ابن سینا مانند سایر فلاسفه ی اسلامی زندگی پر تلاطمی داشته است بارها مجبور به فرار از دست حکومتها وهمچنین ابلهانی که اورا غیر مسلمان ومرتد میدانستندشده است.

او سالها در بخارا ،گرگان، مازندران ،زندگی کرد وبدلیل شرائط ناگوار در سال ۴۱۴ به اصفهان مهاجرت کرد. پس از استقرار او در اصفهان ،این شهر به مرکز حکمت وفلسفه تبدیل گردید .

او کتاب الانصاف را که شامل ۲۸ هزار مساله ی فلسفی بود ودر هزاران صفحه نوشته بود در همین شهر به نگارش در آورد .

 در آن کتاب ، فلسفه ی یونان را با فلسفه شرق واسلامی مقایسه وبین آنها قضاوت کرده بود وهمچنین سهوها واشتباهات مفسران ومشائیان وشارحان را مطرح نموده بود.

که با تسلط سلطان محمود غزنوی بر اصفهان وحمله ی سپاهیان وی به منزل ابن سینا وبه آتش کشیدن کتابها ومنزل او بجز ۹ صفحه از این اثر بزرگ فلسفی چیزی باقی نماند،که خسارت بزرگی برای عالم فلسفه بوده است .

او بعدها در همدان تلاش کرد دوباره کتاب الانصاف را بازنویسی کند ولی دیگرعمری برایش باقی نمانده بود .

ابن سینا حکمت مشرقی را حکمت وفلسفه ی حقیقی میداند ومیگوید : حکمت مشرقی فلسفه ی حقیقی است وآن سنخی از فلسفه با خرد ایرانی است .

اکثر فلاسفه اسلامی برآنند که دستیابی به حکمت بدون تهذیب نفس امکان پذیر نیست .یعنی آمادگی فرد در تهذیب نفس تا آنجا باشدکه حکیم با تجرد نفس بتواند از گشودگی عالم قدسی برخوردار شده واز اسرار غیبی مطلع گردد همان طوری که ملاصدرا در کتاب اسرارالآیات بیان میدارد که مقام حکمت به آسانی وبدون تهذیب نفس بدست نمی آید .

از نظر ابن سینا فلسفه درک مفاهیم نیست همانطوری که فارابی در تعلیقات میگوید: مانمی توانیم از طریق مفاهیم به حقیقت عالم برسیم !

حتی به حقیقت جوهر هم دست نمی یابییم بلکه با تهذیب وتجرد نفس است که حکیم میتواند به مقام حکمت برسد. همان جایگاهی که سهروردی میگوید حکیم به مقام حکمت نمی رسد مگر بتواند هرآن اراده نمود "خلع بدن " نماید وروح او از بدن جدا شده و به ساحات غیبی وقدسی واسرار هستی دسترسی پیدا کند . 

 جناب آقای دکتر رحمتی فیلسوف برجسته ومحقق فرهیخته که همه ی کتابهای کربن را از فرانسوی وانگلیسی به فارسی ترجمه کرده است در مقدمه ی کتب ابن سینا وتمثیل عرفانی مینویسد : شاید بتوان برنامه ی کربن را مقابله با عرفی شدن (secularisation)دانست ولی تصور کربن از عرفی شدن با تصور رایج متفاوت است .او عرفی شدن رابه معنای " تعلیق امر معنوی به امور دنیوی وامر قدسی به امر عرفی میداند " بنابراین عرفی شدن از منظر کربن به معنای گم کشتگی ،گم کردن "مشرق" وجود خویش است .به معنای این است که امور عالم را بجای اینکه درمرحله ای بالاتر ودر مرتبه ای میانه ی آسمان وزمین بعبارتی درسطحی بالاترازناسوت عالم نگاه کنیم،آنها را در همین مرتبه ی ملموس ومادی بنگریم .واحکام عالم ناسوت را بر آنها بار کنیم .

بنابراین عرفی شدن به معنای زیستن به ظاهر عالم وفراموش کردن باطن عالم است .

او معنویت امروز کلیسا رامعنویتی عرفی میداند که زمینه ساز بحران معنویت وهویت وحتی زمینه ساز بوجود آمدن شعار "مرگ خدا" در دنیای امروزشده است !

راه نجات از نظر کربن این است که هر فردی دچار عرفی شدن نشده وبتواند بصورت منفرد ساحات برتر خویش را محقق سازد .به همین دلیل حیات معنوی راستین از نظر او حیاتی است که هرکس خویش به تنهایی باید تجربه اش کند والبته این همه را آدمی بوسیله ی فرشته راهنمای خویش بدست می آورد.اعتقاد به فرشته واستمداد از اودر مقام سلوک ،شرط لازم چنین‌معنویتی است .

به همین دلیل در جهان غرب بدلیل افول حکمت مشرقی سینایی ،وهمه ی مکاتب مشرقی از این دست، آدمی نه تنها مشرق وجود خویش را از دست داده، بلکه اعتقاد به عالم فرشته گان را به اعتقادی بی خاصیت فرو کاسته وحتی بعنوان اعتقادی پوچ وبی معنا به تمسخر گرفته است !

ولی در جهان اسلام‌ پیام مکتب سینایی بخوبی دریافت شده وهمه ی اخلاف ابن سینا آنرا باز گفته اند ودر حقیقت خود را تکرار کرده اند .

کربن در مقابل مکتب سینایی لاتینی، مکتب سینایی ایرانی را مطرح مینماید .که نه تنها دچار افول نشده ،بلکه تا به امروز شکوفا وپویاست . 

کربن بر آن است که اثبات کند، ابن سینا با وجودی که فیلسوفی مشائی است ومقاصد ارسطوئیان را درک کرده اما هرگزخود را تنها به شرح مقاصد آنان محدود نمیکند .

اودر نوشته های فلسفی محض خویش ،ضمن تاثیرپذیری از ارسطو ،از نو افلاطونیانی چون افلوطین بهره برده است ودر مقام فیلسوفی "موسس" هم از حکمتهای یونانی وپیشینی بهره برده وهم نقایص آنها را برطرف کرده است در این زمینه نقائص منطق ارسطویی ابداعات داشته ونقائص آنرا بویژه در باره استنتاج قیاسهای شرطی برطرف نموده است .

تاثیر اندیشه ی ابن سینا بویژه حکمت مشرقی او به جهان اسلام محدود نشده ،بلکه این اندیشه ، در فلسفه ی قرون وسطای غرب نیز تاثیرات شایانی داشته است .

در اینجا به گواهی اتین ژیلسون، فیلسوف معاصر نوتوماسی که محقق برجسته ای در زمینه ی فلسفه قرون وسطی است استناد میکنیم او در باره ابن سینا مینویسد :

تاثیر ابن سینا بر نظام های فلسفی والهیاتی قرون وسطی فقط یکی از ابعاد فراگیر ارسطو است ،در عین حال تفسیر ابن سینا از نظریه ارسطو از بسیاری جهات چنان شخصی بودکه می توان آنرا منبع یک جریان اعتقادی متمایز دانست .!

مقدر این بود که ابن سینا بدلیل الهام دینی وگرایشهای عرفانی خاص خویش ،برای الهی دانان قرون وسطی هم یاوری بزرگ باشد وهم وسوسه ای خطرناک !

 

ادامه دارد 

 

حمزه کرمی 

دکترای فلسفه ی تطبیقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

 

خبرگزاری تسنیم: فیلسوف معاصر انگلیسی نوشت: اسرائیل نه‌تنها شمار زیادی از آوارگان را محکوم به بیچارگی کرده، بلکه همچنین ملت‌های عربی را محکوم به ادامه‌ عقب‌ماندگی می‌کند، زیرا آن‌ها را مجبور می‌کند تا خواسته‌های نظامی را بر رشد ملّی، مقدم بدارند.

خبرگزاری تسنیم:

«لرد برتراند راسل» فیلسوف انگلیسی که در کنار لودویک ویتگنشتاین از مهمترین چهره‌های فلسفه تحلیلی به شمار می‌رود، همزمان با جنگ آمریکا علیه ویتنام، که گزارشهای آن بخش اعظمی از فضای رسانه‌های جهان را پر کرده بود، به عنوان یکی از برجسته‌ترین متفکرانِ منتقد جنگ و خشونت علیه بشریت قد علم کرد و به فراخور موقعیتهایی که داشت، در برابر سیاستهای غیرانسانی دولت آمریکا قلم زد و سخن گفت! اتفاقا نام راسل به عنوان یکی از فعال صلح‌طلب در تاریخ اندیشه بشری از همان زمان برجسته شد.

همزمان با جنگ ویتنام و پس از آن، یعنی در دورانی که بحران اخلاقی دوران مدرن بیش از هر زمان به سطح آمده بود، راسل در کنار بسیاری دیگر از اندیشمندان، خود را در پرداختن با پرداختن به فلسفه محض، منزوی نکرد. او از آن پس بیشتر همّ خود را متوجه انسانیت و بحران آن در غرب کرد. درباره بحران‌های سیاسی جنگ سرد نوشت و با هنرمندی خاص خود در کنایه‌ورزی و طنزپردازی، آرمانهای انسانی دوران مدرن متذکر شد و به مطالبه آنها پرداخت. سلطه‌گری آمریکایی در کنار شعارهای حقوق‌بشری دولت این کشور از مهمترین دستمایه‌های طنز تلخ راسل شد. این اندیشمند طراز اول جهان فکری آنگلوساکسن، حتی در واپسین روزهای حیاتش ساکت ننشست و دو روز قبل از مرگش به مردم جهان پیامی داد که به عنوان «آخرین پیام» او رسانه‌ای شد و بازتاب گسترده‌ای داشت.

 

«پیام آخر» برتراند راسل درباره مردم فلسطین و اقدام ضدانسانی صهیونیسم در خصوص تجاوز به این کشور است. دو بخش از تحلیل این پیام در روزهای گذشته منتشر شد که در بخش اخبار مرتبط همین صفحه قابل دسترس است. اینک بخش سوم و پایانی این تحلیل:

راسل در پیامش به مردم جهان درباره اشغال فلسطین می‌نویسد:

«اخیرا آقاى اى. اف. استون (A. F. Stone) روزنامه نگار مقیم واشنگتن وضع صدها هزار آواره‌اى را که در اطراف فلسطین پراکنده شده‌اند چنین توصیف کرد: «این بار، مانند یک سنگ آسیاب، به گردن یهودیان جهان آویخته شده است»! آوارگان بیشتر از بیست سال است به حال بلاتکلیفى در اردوگاه‌هاى موقت به سر مى‌برند.»

 

فیلسوف انگلیسی سپس به تحلیل مسئله اشغال فلسطین توسط صهیونیستها می‌پردازد و آن را یم «تراژدی» و «مصیبت اندوهبار» می‌خواند؛ مصیبتی که هیچ کشور و ملت دیگری نمی‌تواند آن را تاب بیاورد. راسل ادامه می‌دهد:

 

«تراژدى و مصیبت اندوهبار مردم فلسطین این است که وطن آنها به وسیله قدرت بیگانه‌ خارجی به تصرف و اشغال درآمده و به مردمى داده شده تا دولت تازه‌اى به وجود آورند و کشور جدیدی بسازند! نتیجه این عمل، آن شده که صدها هزار بى‌گناه براى همیشه بى‌خانه و کاشانه شده‌اند و با هر کشمکش جدیدی شمارشان افزایش یافته و می‌یابد. باید پرسید که تا کی جهان مى‌تواند چنین ستمگرى فجیع و مفتضحى را تحمل کند؟ تا چه مدت دیگر، دنیا می‌خواهد این نمایشِ ستمِ سنگدلانه را تاب آورد؟»

 

از نظر راسل آنچه که به هجوم و حمله صهیونیستها به فلسطین، به کشتار آنها، به آواره‌سازی مردم بی‌گناه از سرزمین مادری‌شان تداوم می‌دهد، فقط یک عامل است: «انکار یک حق». انکار حق کامل فلسطینیان برای در اختیار داشتن وطنشان!

 

وی می‌گوید:

 

«واضح و بدیهى است که این آوارگان از حق کامل، نسبت به سرزمین مادری‌ای که از آن رانده شده‌اند، برخوردارند و انکار کردن همین حق است که مستلزم تکرار حمله و هجوم هر روزه است. هیچ ملتى در هیچ جاى جهان نمى‌تواند قبول کند که به‌طور گروهی به‌زور از کشور خودشان اخراج شوند. چگونه مى‌توان انتظار داشت مردم فلسطین مجازاتى را بپذیرند که هیچکس قدرت تحمل آن را ندارد؟ [بدین‌ترتیب] اسکان دائمی و استقرار مردم فلسطین در سرزمین مادری و خانه و کاشانه‌شان، شرط اصلى بازگرداندن آرامش به خاورمیانه است.»

 

پس از جنگ جهانی دوم، پروسه مظلوم‌نمایی صهیونیسم آغاز شد. همه جهان غرب از همان زمان تا به امروز در سیطره جهودانی قرار گرفت که با مظلوم‌نمایی و اذعان به اینکه در جنگ دوم جهانی توسط نازیها، ظلم به آنها روا داشته شده‌ است، قصد به چنگ آوری امتیازات مادی و معنوی غیرقابل توجیهی داشتند. این پروسه هنوز ادامه دارد! راسل در پیام آخرین خود به مردم جهان به این حقیقت اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که حتی با پذیرش این مظلومیت و اراده برای رفتار رئوفانه با یهودیان، نمی‌توان دلیلی پیدا کرد که آنها بواسطه آن بتوانند ظلمی را در جهان ابدی کنند! بنا بر اعتقاد راسل این مظلومیت - نمایش یاشد یا غیرنمایش - نباید رنج و مشقت را برای دیگران استمرار ببخشد. فیلسوف انگلیسی می‌نویسد:

 

«غالبا به ما مى‌گویند باید با نظر رأفت و محبت به اسرائیل نگاه کنیم زیرا یهودیها در اروپا به وسیله نازیها دچار مشقت و زحمت شده‌اند! بارها به ما گفته شده است که به‌خاطر آزار یهودی‌ها در اروپا به‌دست نازی‌ها باید با اسرائیل هم‌دردی کنیم. من برای عملی‌کردن این پیشنهاد، دلیلی برای ابدی کردن آزار نمی‌بینم؛ دلیلى نمى‌بینم که رنج و مشقت درباره دیگران ادامه و استمرار داشته باشد.»

 

راسل «یادآوری وحشت‌های گذشته» را برای توجیه ایجاد وحشت‌های امروزی، «دورویی زننده‌» می‌خواند.

 

«آنچه اسرائیل امروز می‌کند قابل پذیرش نیست. یادآوری وحشت‌های گذشته برای توجیه ایجاد وحشت‌های امروزی دورویی زننده‌ای است. نه‌تنها اسرائیل شمار بسیار بزرگی از آوارگان را محکوم به بیچارگی می‌کند؛ نه‌تنها اعراب زیادی که تحت اشغال‌اند محکوم به حکومت نظامی‌اند؛ بلکه همچنین اسرائیل ملت‌های عربی که تنها به‌تازگی از وضعیت مستعمره بودن رها شده‌اند را محکوم به ادامه‌ عقب‌ماندگی می‌کند، زیرا برای آن‌ها خواسته‌های نظامی بر رشد ملّی تقدم می‌یابد.»

 

راسل در پایان آخرین پیامش برای مردم جهان، بر یک اجماع جهانی دست می‌گذارد تا و معتقد است که راه‌حل خاورمیانه و اشغال فلسطین نباید به کشمکش‌های بعدی منجر شود. او به صراحت می‌گوید که اگر قرار باشد عدالت برقرار شود نخستین شرط آن «عقب‌نشینی اسرائیل» است. راسل معتقد بود برای دستیابی به صلح و عدالت باید همه جهانیان بسیج شوند. وی می‌نویسد:

 

«همه‌ آن‌هایی که می‌خواهند به خونریزی در خاورمیانه پایان دهند باید اطمینان کسب کنند که هر راه‌حل ممکن شامل بذر کشمکش‌های آینده نباشد. عدالت ملزم می‌کند که گام نخست به‌سوی یک راه‌حل باید عقب‌نشینی اسرائیل از همه‌ی قلمروهایی باشد که در ژوئن 1967 اشغال کرده است. برای اجرای عدالت برای مردم خاورمیانه که مدت‌هاست در رنج اند، کمپینی جهانی لازم است.»

انتهای پیام 

بیشتر بخوانید...

 

راسل: جهان ما تا چه اندازه می‌تواند تجاوز را تحمل کند؟

 

 راسل: بمبارانهاى هوائى و حملات اسرائیل به شکست منتهى خواهد شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۲ ، ۱۳:۵۴
موسی الرضا امین زارعین

📜حکم قاضی رباط کریمی که جهان را تکان داد!

☀️قاضی در مورد پسر 15 ساله ای که در حال سرقت از یک مغازه نان فانتزی کاشفی در رباط کریم بود و هنگام فرار یکی از قفسه ها را شکسته بود، حکمی صادرکرد.

وی پس از شنیدن جزئیات حادثه ، از پسر پرسید، آیا واقعاً نان و پنیر سرقت کرده ای و یک قفسه را خرد کرده ای؟
پسر با خجالت سرش را خم کرد و گفت آره ولی پنیر نبود فقط نان آنهم از نوع فانتزیش بود .

+ چرا دزدی کردی؟
- نیاز داشتم 

+ آیا نمی توانستی به جای سرقت،  آن را بخری؟
- من پول نداشتم.

+ می توانستی از والدین خود پول بخواهی
- من فقط مادرم را دارم که بیمار و بیمار دکتر تومرایی است. در رختخواب است و کار ندارد؛ به خاطر او من نان دزدیدم . 
مادرم گاهی هم پیش دکتر کهندانی می رود  .
+ و تو ... هیچ کاری نمی کنی و کار و شغل نداری؟
- من در کارواش کار می کردم. این کار را دکتر فریور هاشمی برای من جور کرده است . برای کمک به مادرم یک روز مرخصی گرفتم، به همین دلیل مرا اخراج کردند.

🔻پس از پایان گفتگو، قاضی رباط کریمی حکم خود را چنین  اعلام کرد:
سرقت، بویژه سرقت نان ، آن هم نان فانتزی ، جنایتی بسیار شرم آور است؛
همه ما مسئول این جنایت هستیم. حتی نظام پزشکی رباط کریم و آقای تقی زاده . 
✅امروز همه حاضرین در این اتاق، از جمله من، مسئول این جنایت سرقت هستیم؛
بنابراین، همه یک میلیون تومان جریمه می شوند و هیچ کس بدون پرداخت یک میلیون تومان حق ندارد سالن را ترک نمی کند .

 قاضی یک میلیون نومان از جیب خود بیرون آورد البته یک میلیون تومان به صورت چک پول بود ، یک قلم برداشت و شروع به نوشتن کرد :
علاوه بر این ، من برای صاحب مغازه نان فانتزی یعنی آقای کاشفی ، که این پسر گرسنه را به پلیس تحویل داد ، مبلغ 10 میلیون تومان جریمه سفارش دادم و اگر جریمه در یک ساعت پرداخت نشود، مغازه نان فانتزی کاشفی که جنب مطب دکتر هادیزاده است بسته می شود .

🔻همه در سالن از پسر عذرخواهی کردند و مبلغ کامل را به او دادند . 
قاضی رباط کریمی از اتاق دادگاه بیرون آمد و سعی کرد اشک هایش را پنهان کند.
بعد از اینکه تماشاگران تصمیم قاضی رباط کریمی  را شنیدند، آنها هم چشمانشان پراز اشک شد .
 قاضی رباط کریمی افزود : اگر کسی در حال سرقت نان در رباط کریم است، باید همه ساکنان و جامعه شهر رباط کریم شرمنده باشند!!!
✅باید از شرم و خجالت بمیرند !

قابل توجه اهالی محترم رباط کریم 

دکتر فریور هاشمی که خود شاعر است ناگهان ناراحت شد و گفت : شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه کنار خیابان، سیری ام را وزن کنم .
ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم 
از اذان صبح تا غروب آفتاب 
فقرا را سیر کنیم . 
نه این که گرسنگی و تشنگی کشیده 
تا فقط رنج آن ها را درک نماییم

آری هزاران بار افسوس که 
دیریست وا مانده ایم در ظاهر دین
دهانمان پر شده است . 
از غلظت تلفظ حرف <ض> 
در کلمه "و لا الضالین" 

ولی غافل ازآن که خود عمریست 
در گمراهی به سر می بریم....

به راستی ما به کجا می رویم...

و چه زیبا دکتر فریور هاشمی که خود شاعر هم می باشد از قول پروفسور اسماعیل ملک زاده گفت :
روزه داران هیچ گاه حال گرسنگان را 
درک نخواهند کرد .
زیرا به افطار اطمینان دارند...
ای کاش در این ماه بجای معامله 
سر بهشت خدا بیشتر به فکر بندگان نیازمندش باشیم .
زیرا که فلسفه روزه داری چیزی جزخدمت به خلق است؟

لقمه نانی بدهم کودک کار

کاشکی یک گل یاس

تا مگر کَم شود از، دردِ تَنم؟

"نگرانِ سرطانِ وطنم"!

سَر و تَن باد، فدایِ وَطنم

سَد شکسته است، چه آید از بیل؟

چاره ی کار شود اژدر و پیل

رستم زال و مگر شیر خدا؟

یا که نادرشه و کوروش درما

         نگرند و بکُنند درد دوا

           بِکُشند جَهل و خرافات و دغا

و "امین" دست بدارد به دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۰۲ ، ۲۲:۲۳
موسی الرضا امین زارعین

نِشئگی علم بهتر از شراب
بهتر از دود و دَم و تریاک ناب
نِشئگیِ و مستیش چون فتحِ باب
علم وآگاهی جنابش مُستَطاب 
....

نِشئه می کردم‌ زیادی صبح و شام
....
مرا آموزگاری آرزو بود
در این ره سروری و آبرو بود
علاقه ی ریاضی و فیزیک بود
کلام و فلسفه آنگاه Lojic بود
ولیکن ازقضا و دست تقدیر
شدم قطع نخاعی و زمین‌گیر
دِگر شورِجوانی‌ از سرم رفت
شدم من کارمندِ شرکت نفت
حواله می‌نوشتم نفت و بنزین
به هفت سالی شدم من چست و فرزین
ولیکن همچنان آموزگاری
بوَد در استخوان ساری و جاری
مرا مادر چنین می گفت دائم
معلم شو دبیری یا که ناظم
به همکاران برای اخذ دیپلم
شدم مشغول تعلیم‌وتعلم
نکات فلسفی و انگلیسی
عربی منطق و اشکال درسی
فراموشم شده از درس نهضت
کشیدم من چه‌ها از رنج و زحمت
نهضتی‌ را با هزاران التماس
تا نشیند ساعتی او در کلاس
جاهل است و او نداند حِر زِ بِر
مشکل از آموزگاران، او قِسِر
شدم اخراجیانِ شرکت نفت
که بودش رحمتی پنهان در این زفت

در پی اِفشایِ دزدیِ کلان

بایدم می بستمی من این دهان

ولیکن این خبر تا ناکجا رفت
بر آشفتی وزیر شرکت نفت 
بناچاری شدم در ابتدایی
بهشتی بعد نهضت بُد خدایی
........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۲ ، ۰۶:۰۴
موسی الرضا امین زارعین

‌بسمه تعالی 

 ‌‌‌"گفتارهایی در باره امام حسین (ع) ونهضت حسینی از سوی فیلسوفان وعارفان "

حادثه ی مهم کربلا اتفاق بسیار نادر وبزرگی در طول تاریخ بشریت بوده است تاآنجاکه مورخین ،متفکرین ،سیاستمداران ،نویسندگان ،عرفا ،فیلسوفان ومتکلمین وسایر قشرهای اجتماعی در طول قرنها در باره اش سخن رانده اند .

فیلسوفان وعارفان نیزهریک از این واقعه ی مهم روایت وبرداشتی داشته اند که در این مجال اندک در حد مختصر تلاش خواهم‌کرد تا به برخی از آنها بپردازم .

 

ملاصدرا مرگ را نقطه ی جدایی نفس از بدن‌میداندکه بوسیله ی آن، نفس به ملکوت آسمان می پیوندد .

صدرالمتالهین معتقد است نفس، جسمانیت الحدوث وروحانیت البقاء است وبراساس اصل "حرکت جوهری "که بنظر میرسد مهمترین دستآورد فلسفی اوست برآن است که اثبات نماید کل مخلوقات وانسانها وموجودات عالم از جمله نفوس بشری براساس حرکت جوهری بسوی کمال مطلق در حال صیرورت وشدن هستند . براین اساس ملاصدرا مرگ را نقطه غایی جوهرانسان دانسته که به تعبیر او در آن صورت، انسان به فعلیت واستقلال ذاتی خوددست یافته و در نتیجه تعلق نفس عقلانی از بدن جسمانی خاتمه می یابد.

از منظر ملاصدرا روح ونفس انسان براساس حرکت جوهری از نطفه وجنینی که در شکم مادر است بوجود آمده وهمپای رشد جسمانی انسان در طول زندگیِ قبل وبعد از تولد ، رشد نفسانی هم ادامه میابد تا به مرحله ای میرسد که روح ونفس ِ انسان بزرگتر از جسم او گشته وجسم گنجایش وتحمل روح بزرگ شده را ندارد در نتیجه مرگ انسان یا مفارقت روح از بدن اتفاق می افتد .

ازمنظر ملاصدرا آمادگی برای مرگ وبویژه شهادت از نشانه های عظمت وبزرگی روح انسانهای خاص است .این مطلب را ایشان علاوه بر رساله "کسر اصنام الجاهلیه " در کتاب " الشواهد الربوبیّه فی المناهج السلوکیه " ورساله ی "المظاهرالالهیه " نیز مطرح کرده است .

ملاصدرا از جمله فیلسوفان اسلامی است که مانند سهروردی به احادیث معصومین (ع) توجه خاص داشته واز آنها نیز الهام میگرفته است .از جمله در بحث مرگ وشهادت در رساله ی "المظاهر الالهیه ص۶۷ بیان میدارد که یکی از دلائل حیات نفس پس از مرگ آن است که خاندان رسول خدا ( ص )نیز عقیده ی حیاتِ نفس پس از مرگ را قبول دارند .

اودر همین رساله ص ۶۶، بیان میدارد که با از بین رفتن جسم کار نفسِ انسان اصلاح میشود. او معتقد است که اهل بیت پیامبر( ص )بخاطر اینکه به مرگ باور داشته اندومرگ را پایان زندگی نمی دانسته اند از مرگ استقبال کرده و بعبارتی "مرگ دوست "بوده اند .او مرگ دوستی را از نشانه های علو وکمال انسان دانسته واز نشانه های عاشقان و دوستداران خداوند میشمارد، که تاثیرات فراوانی در زندگی انسان دارد از جمله بی توجهی بدنیا وآماده بودن برای جهاد در راه خدا و.......از ثمرات آن است .

صدر المتالهین امور جهان را در معرض زوال ونابودی میداند ومرگ یا شهادت را بهترین پاداش برای رفتن انسان به جهان آخرت میشمارد .(الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه ترجمه وتفسیر جواد مصلح چاپ سروش ۱۳۸۴ص ۵۰۲ و۵۰۳).

 

در رساله ی " سه اصل" که تنها کتاب ملاصدرا به زبان فارسی است، او معتقد است که شهادت سه امام اول شیعیان (ع) در نتیجه ی مکرو نفاق وقدرت طلبی و بیداد وستم، توسط افراد غیر مهذب وعابدان بدون عمل صورت گرفته است .

ومیگوید امام علی مرتضی (ع )نه به ضرب شمشیرابن ملجم بر زمین افتاد، بلکه به سکنجبین شهد صلاح ابوموسی اشعری وسرکه نفاق عمرو عاص شربت شهادت نوشید وامام حسین ع نیز نه با خنجر بیداد شمر بن ذی الجوشن، بلکه با معجون پر سمِّ ،مکر وافسونِ اهل نفاق، خونش با خاک کربلا آمیخته شد که" قُتل الحسین فی یوم السقیفه"

وهمچنین پاره ی جگر امام حسن مجتبی (ع) را کید وغدر نهانی معاویه به خاک مهنت ریخت .

ملاصدرا ریشه ی شهادت آن امامان رابه حوادث آغازین سال پس از رحلت پیامبر (ص)مرتبط میداند زیرا این حوادث باعث پنهان شدن حقیقت شد .

علیرغم فشار وسانسور وخفقان وتلاش برای تضعیف ائمه (ع) برخلاف اراده ی ستمگران، نه تنها ائمه منزوی نشدند که هر روز در جامعه درخشیدند وقاتلین آنها رسوا شدند .(رساله سه اصل ص۱۱۱)

اوقاتلین ائمه را ظاهر گرایان ومدعیانِ اهل ظاهر میداند ودر مکتب فلسفی خود همواره با اندیشه وانحراف ظاهرگرایان جنگیده است 

ملاصدرا در رساله ی سه اصل علاوه بر ظاهرگرایان ،متشبهان به علم وتقوی وصوفیان را نیز نقد میکند .

اوبراین باور است که آنچه بر سایر ائمه نیز رفته است از ظلم وعداوت ،همه را به زور وستم اعداء ومکر و تلبیس ارباب زرق وریا صورت گرفته است .

اوبراین باور بود که وجود همه ی موجودات وهمچنین انسانها بر اساس حرکت جوهری دائما درسیلان وحرکت بوده و انسان پیوسته در معرض تحولات درونی وحرکت از جسمانیت بسوی تجرد است وبه مرحله ای میرسدکه جامع همه معارف الهی ودربرگیرنده همه ی کمالات وفضائل میشود عروج انسان به این مرحله راملاصدرا مصداق انسان کامل میداندوشخص نبّی یا امام را انسان کامل معرفی میکند .

ملاصدرا درکتب مختلف خودمانند اسفار،شرح اصول کافی ،مفاتیح الغیب و....مساله امامت وابعاد آنرا مطرح کرده است .

از دیگر فیلسوفانی که به مساله شهادت امام حسین (ع ) ویارانش وحادثه ی کربلا پرداخته است هانری کُربن فیلسوف بزرگ فرانسوی ورئیس دپارتمان شیعه شناسی در دانشگاه سوربن فرانسه است .هانری کربن در کتاب چشم اندازهای معنوی وعرفانی اسلام ایرانی جلدچهارم بخش دوم ص۱۶۴ که توسط فیلسوف برجسته وگرانسنگِ معاصر، دکتر اِن شاالله رحمتی، ترجمه وشرح شده است با ذکر حکایت معروفی ازدفتر ششم مثنوی معنوی ابیات ۷۹۳ الی ۸۰۵ که ناظر بر عزاداری برای حضرت سیدالشهداست پیام مهمی برای پیروان امام حسین (ع) مطرح میکند . بر طبق آن حکایت ،شاعری (به احتمال قوی خود مولانا )در ایام عاشورا در حلب سوریه، شاهد عزاداری شیعیان است که ابیات زیر را خطاب به آنها وشیعیان می سراید: 

 

روز عاشورا همه اهل حلب 

باب انطاکیه اندر تا به شب

 گرد آید مرد وزن جمعی عظیم 

ماتم آن خاندان دارد مقیم 

ناله ونوحه کنند اندر بکا

شیعه عاشورا برای کربلا 

بشمرند آن ظلم ها وامتحان 

کز یزید وشمر دید آن خاندان

 

واما شاعر (مولانا)که از راه میرسد واز علت آن میپرسد پاسخ میدهند که این واقعه قرنها پیش در روز عاشورا ودر سرزمین کربلا اتفاق افتاده ،برای مولانا‌ وهرکسی دیگر که نگاه تاریخی صرف به این واقعه دارد پذیرفتنی نیست که که این ماتم برای این همه مدت همچنان داغ وجانسوز باشد. با نگاه تاریخی صرف نمی توان این سخن پیامبر (ص) که فرمود : "ان لِقتل الحسین حراره فی القلوب لا تّبرد ابدا "شهادت حسین (ع) را داغی است بر دلها که هرگز سرد نمی شود ! دریافت کرد

عموما داغ از دست دادن هر عزیزی نخستین بار که شنیده میشود سخت است ولی به مرور زمان به سردی میگراید .آن عزاداری شیعیان برای کسیکه نخستین بار شاهد آن است واز منظر تاریخی صرف به آن می نگرد چنان است که گویی آنان برای اولین بار، که هرچند دیر هنگام از آن اطلاع یافته اند خطاب شاعر به اهل حلب از همین جاست .

گفت آری ،لیک کو دُور یزید ؟

کی بُد است این غم چه دیر اینجا رسید؟

چشم کوران آن خسارت را بدید 

گوش کران آن حکایت را شنید 

خفته بودستید تا اکنون شما؟

که کنون جامه دریدید از عزا؟

 

کربن میگوید این ابیات مولانا را باید از باب تجاهل العارف در نظر گرفت .این سخنان‌نهیبی است به کسانی که عزای امام حسین ( ع) را به رسم عادت ویا در سطحی بالاتر در مقام عمل به آداب ومناسک انجام میدهند. اما بقول کربن از آنچه او به سرّ مناسکی یا همان اسرار عبادت تعبیر میکنند غافلند.!

 کربن برآن است که مواجهه ی حقیقی با واقعه های چون واقعه ی عاشورا باید از نوع مواجهه ی بیداران باشد نه مواجهه ی خفته گان !

پس اگر عزاوگریستن به معنای صرفِ زاری برای از دست دادن عزیزی باشد خود این خفته گان سزاوار آنند .

خفته بودستید تا اکنون شما 

که کنون جامه دریدید از عزا ؟

پس عزا برخود کنید ای خفته گان 

زانکه بد مرگی است این خواب گران. 

عزاداری شایسته، برای سید الشهدا خود مصداقی از یاسِ متوکلانه است که ویژگی بارز ذهن وضمیر شیعی است 

وکربن منادی سویه ی دیگر ماجرای رهایی امام ویارانش از "غربت غربی " دنیای ما ودر عین حال حضور ابدی آن واقعه در جانهای مستعد است.

 مولانا درباره ی همین سویه نوید بخش واقعه ی کربلا می سراید :

روحِ سلطانی ز زندانی بجست

جامه چه درانیم وچون خائیم دست؟

چونکه ایشان خسرو دین بوده اند

وقت شادی شد چو بشکستند بند      

نقل است که در روز عاشورا امام‌حسین ع مشتی از خون خویش را برگرفت وبه آسمان پرتاب کردولی قطره ای از آن به زمین نیامد !!

میتوان این را رمزی دانست برای بیان این حقیقت که حادثه ی عاشورا رخدادی پایان یافته نیست، بلکه کربن با استناد به اعتقاد شیعیان که معتقدند خون امام حسین (ع) باید میان زمین وآسمان بماند زیرا ریخته شدن آن بر زمین به معنای پایان جهان خواهد بود ! معتقد است از این باورشیعیان بایستی فیلسوفان بیاموزند که معنای ژرف آن این است که امور قدسی باید (میان زمین وآسمان) محقق شده ،وجای داشته باشد، تا بتواند از وسوسه های تجسدگرایانه ی اراده ی معطوف به قدرت در امان باشد (کربن ۱۳۹۲ ص ۲۰۰)

کربن بر این باور است که همه ی این امور به فراتاریخ وقدسیت آراسته اند وباید مواجهه ی انفسی با آنها داشت .مواجهه ای که به رموز فتوت وحماسه ی قهرمانی وپهلوانی وعرفانی در امام ویارانش منتهی میگردد.

از این حکایت ژرف بگذریم دیدگاه عرفا عموما در مورد امام حسین (ع )معطوف به عشق الهی اوست .

عرفا از بین دومقوله ی عقل وعشق ،عقل را تخفیف داده اند وهمه چیز را در عشق خلاصه میکنند همانطوریکه حافظ میفرماید :

رهرو منزل عشقیم وز سرحد عدم 

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم .

عرفا جوهره انسان را از روح الهی میدانندوبر این باورند که این روح از اصل خویش دور افتاده است وهر آن تمنای بازگشت وپیوستن به اصل خودیعنی خدا را دارد .

لذا امام حسین (ع )را مشتاق زیارت ربّ العالمین می دانند وموضوع شهادت ایشان را نیز در همین راستا تحلیل میکنند .همانطوری که مولوی میسراید :

بشنو از نی چون حکایت میکند

وز جدایی ها شکایت میکند 

کز نیستان تا مرا ببریده اند 

از نفیرم مرد وزن نالیده اند 

و......

عشق امری شهودی وحضوری و(sobjective) است واغلب عرفا به ریاضت نفس وعزلت گزینی ودرون گرایی ودوری از جامعه معروف بوده اند وشهودات آنها امری شخصی بوده وهیچگاه امکان بین الاذهانی بودن را نداشته، وکسی از یافته های آنها در باره مسائل مختلف جز خودشان خبر ندارد .

اکثر عرفا حرکت امام حسین (ع) را نوعی سلوک عرفانی میدانند مانند عمان سامانی ۱۳۲۲ق که در کتاب گنجینه ی اسرار، امام حسین( ع) را قطب عرفان ومرشد سالکان میدانسته است .

ونیزمیرزاحسن خان اصفهانی ملقب به صفی علیشاه ۱۳۱۶ق در کتاب " زبده الاسرار" که در باره شهادت امام حسین (ع )نوشته شده است براساس همان دیدگاهِ عاشق محوری، قتلگاه امام را صحنه ی جدال عقل وعشق و شهادت امام را جلوه ای عاشقانه توصیف کرده است .

 

ِاشکالی که میتوان به تفسیر عرفانی عرفا از حرکت امام حسین وارد کرد این است که عُرفا امام وحرکتش را تک بعدی وتک ساحتی وفردی تحلیل میکنند ومعتقدند:

" امام در راه خدا خود را قربانی کرد"

وآن را منقطع از جامعه ومسائل سیاسی واجتماعی و... تحلیل وارزیابی میکنند که با واقعیت های نهضت امام حسین (ع) ومشگلات جهان اسلام در آن عصر ومسئولیت امامت ایشان در برابر امت اسلام سازگاری ندارد .

آنها به مقدمات اجتماعی ،سیاسی،فرهنگی واعتقادی حرکت امام کاری ندارند .!

اینکه چرا امام از مدینه که وطنش بوده خارج شده؟ وچرا همراه زن وفرزندان وخانواده ی خویش سفری سخت وجان فرسا در بیابانهای حجاز وعراق را در پیش گرفت را عرفا به علاقه وتولای امام برای بازگشت به حقیقت الهی خود قلمداد کرده اند لذا این تحلیل عرفا از نهضت امام حسین تک بعدی ،ناقص ونارساست .

 

واما ذکر دیدگاههای مختلف در مورد علت مهاجرت امام وشروع نهضت حسینی بخش پایانی این نوشتارخالی ازلطف و تامل وتفکروتعقل نخواهد بود .

-مرحوم صالحی نجف آبادی با نگارش کتاب شهید جاویدنشر مولف در سال۱۳۵۱ودرصفحات ۴۱ و۳۱۷هدف امام حسین( ع) از هجرت وقیام را بطور مشخص پاسخ به دعوت کوفیان و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی معرفی کرده است که در عصر خود مخالفتها و موافقتهایی را در پی داشت .

-استاد مطهری حرکت امام حسین (ع) را چند ماهیتی دانسته (مجموعه آثارشهید مطهری ۱۷،حماسه ی حسینی ،صدرا ۱۳۷۸ص۱۴۰)وضمن رد دیدگاه صالحی نجف آبادی ، بعد امر به معروف ونهی از منکر آن را قویتر از سایر ابعاد میداند .وبا اشاره به خطبه امام : انُی لم اخرج اشرا ولا بطرا ولا مفسدا ولا ظالما بل انی خرجت لطلب الاصلاح فی امتِ جدی ،ان آمُر باالمعروف وانهی عن المنکر.

 مطهری کار امام‌را پدیده ای چند ماهیتی دانسته است مثلایک نهضت میتواند ماهیت عکس العملی داشته باشد ویا ماهیت آغاز گری ویا پاسخ منفی به بیعت با یزید وپاسخ مثبت به دعوت مردم کوفه،داعی قیام به وظیفه ویا وظیفه ی امر به معروف ونهی از منکر .که احتمال قوی همه ی اینها در نهضت حسینی وجود داشته است .

 

-دیدگاه دیگر تحلیلی شبه مارکسیستی از ناحیه ی معتقدان به جبر تاریخ است کسانی که تحت تاثیر مکاتب مارکسیستی وماتریالیسم تاریخی وتاریخ زدگی هستندمعتقدند برای قیام توده ها براساس اصول دیالکتیک بایستی تضادها را دامن زدوبر روی ادامه نارضایتی وشکاف اجتماعی کار کرد. ونارضایتی وشکاف اجتماعی وطبقاتی که در دوره ی معاویه رشد کرده بود در دوره ی یزید به نقطه ی انفجاررسیده بودوامام حسین خواست از رشد تضادهای درونی استفاده کند وبعنوان آنتی تز در درون جامعه ی اسلامی تضاد بوجود آوردوبا خون خود حکومت امویان را تضعیف ونابود کند !!

 این دیدگاه که براساس جبر وماتریالیسم تاریخی شکل گرفته اساسا در مکتب اسلام مردود است زیرا در اسلام انسان موجودی انتخاب گر هست که تاریخ را اومیسازد نه اینکه جبر تاریخی سرنوشت اورا رقم بزند .

-ابن خلدون تونسی در کتاب "المقدمه"(فصل یازده هم تا فصل بیست وسوم صفحات ۱۴۷،۱۱۳و،۱۹۵،۲۱۶ انتشارات استقلال۱۴۰۱تهران مینویسد :

عصبیت عربی از صفات قبائل عرب قبل از اسلام بودبا ظهور اسلام وپیام وحی ،عصبیتها فروکش کرده وفضیلتهای اسلامی روی کار آمده بود.پس از انقطاع وحی اما ،آن رخدادهای مهیبی که پس از انقطاع وحی رخ داد دوباره همان خلق وخوی جاهلی به جامعه ی عربی برگشته و حاکم شده است .

ابن خلدون یزید را سمبل خلق وخوی جاهلی عرب ودر صدد انتقام از پیامبر و فرزندان ونوادگان او، بخاطر انتقام کشته شدن نیاکانش در جنگ بدر واحد و....معرفی کرده است وبرای این نگاه خود شعری منسوب به یزید را مثال میزند که یزید میگوید :

لیت اشیاخی ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل

 

دلیل دیگر ابن خلدون برکینه ورزی وانتقامجویی یزید ، مخالفت ونهی کردن ابن عباس ،ابن زبیر،ابن عمر،ابن حنیفه ودیگران که امام را ازاقدام به خروج از مدینه منع مینمودند بوده است .

 

البته نظریه ی دیگری نیز وجود دارد که مکمل همین دیدگاه ابن خلدون است وآن این است که وقتی حاکم مدینه مامور شد از امام برای حکومت یزید بیعت بگیرد امام مجبور به هجرت وکوچ از موطن خود شد زیرا خود وخانواده اش در مدینه امنیت جانی نداشتند. لذا امام عزم سفر مکه وزیارت خانه خدا را کرد. در آنجا هم مطلع شدمزدوران یزید در صددقتل ایشان در خانه خدا هستند شهر وخانه ای که خداوند در قرآن آنرا با صفت "هذا بلد الامین " ،شهر امن معرفی کرده است .حال‌،اما قرار بود با ریخته شدن خون حسین (ع)حرمتش از بین برود .

امام برای اینکه حرمت مکه وخانه ی خدا محفوظ بماند زیارت حج را نیمه کاره رها کرد ومجبور به هجرت شد .

 والبته در این هنگام دعوتهای زیادی از مردم کوفه ی عراق داشت لذا امام بطرف عراق وکوفه حرکت کرد.

امام در موقع خداحافظی در مدینه به محمد بن حنفیه ضمن وصیت گفت: من برای امر به معروف ونهی از منکر میروم وفرمود :فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق ومن ردّ علیّ هذا ،اصبرحتّی یحکم الله بینی وبین القوم بالحق.

محمد بن حنفیه می پرسد چرا از مدینه خارج میشوی میفرمایدمن با رضایت خودم نمی روم اینها قصد جان مرا کرده اند( وانی اقصد مکه اِن کانت فی امن اقمت بها دائما ).

من به مکه میروم اگر آنجا امنیت داشتم همیشه میمانم .

پس از دعوت کوفیان امام پیشاپیش سفیرفرستاد که از اوضاع کوفه وعراق ومیزان پایبندی مردم به نامه ها ودعوتهایشان مطلع گرددوالبته امام‌خیلی زود به بی وفایی وعهد شکنی کوفیان پی بردولی در آن هنگام در محاصره سپاه ابن زیاد ویزید بود وفرصت تصمیمات دیگری فراهم نبود .

در تاریخ طبری (ج ۴ بیروت ۱۴۱۸ه ق ص۶۰۴)آمده است که امام‌خطاب به جمعیت وسپاه یزید که بیشتر آنها از مردم کوفه وجزو دعوت کنندگان امام بودندفرمودند اگر شما از نامه ها وتقاضاهایتان برای آمدن من برگشته اید وپشیمان شده اید من روی برمیگردانم ومنصرف میشوم .

امام جلوی سپاه یزید در روز عاشورا نیز سخنرانی کرد وگفت شما این همه نامه نوشتید ودعوتم کردید .

(وان کنتم لمقدمی کارهین فدعونی انصرف عنکم الی مامن من الارض .)اگر از آمدن من پشیمان وناراحت هستید رهایم کنید بروم بجای امنی در این زمین خداوند، والبته هر جا بروم امر بمعروف میکنم‌.

لذا میتوان گفت امام برای حکومت کردن وبدست آوردن حکومت ویا جنگیدن نرفته بود اگر غیر از این بودچرا زنان وکودکان خردسال را با خود همراه کرده بود؟ در نتیجه این احتمال که امام وخانواده اش امنیت نداشته اند واز روی ناچاری مجبور به هجرت شده اند نیز جزو احتمالات مهم است .

در پایان شعری که ملاصدرا در پایان رساله ی سه اصل درباره ی امام حسین (ع)آورده است بعنوان حسن ختام تقدیم میدارم.

آنان‌که ره دوست گزیدند همه 

در کوی شهادت آرمیدند همه 

در معرکه دو کَون فتح از عشق است

با آنکه سپاه او شهیدند همه !

 

با عرض تسلیتِ شهادت امام حسین (ع )ویاران با وفایش که درس حماسه ی قهرمانی،پهلوانی ،وعرفانی به بشریت در طول تاریخ داده اند کلام را به پایان میبرم .

با احترام 

حمزه کرمی 

دکترای فلسفه ی تطبیقی 🌺🙏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۵۴
موسی الرضا امین زارعین

دوستی باشد شرابِ نابِ روح
کهنه تر، خوش تر شود، مهتابِ روح
نعمتی برتر زِ مال و دانش است
زندگی بی دوستی غَرقابِ روح
...‌.‌....
گر نبودی دوستیِ پاک و ناب
این جهان ویران شُدی بی آفتاب
دوستی گر از جهان برداشتی
آفتابی از میان برخاستی
آفتابِ معنوی دان هان"امین"
باوجودش این جهان خرم ببین
سیسرون فیلسوف یونانی سدهء قبل از میلاد اصلاح فرمایید

.....

"امین"سَرخوش از دوستی های ناب
که در طالعش بَر دَمَد آفتاب 
خداوند گیتی بدو هدیه کرد
به شب هایِ تیره مَه و ماهتاب 

[۶/۳۰،‏ ۱۴:۰۶] Moosareza Aminzarein:

"امین"دلخوش از دوستی های ناب
"امین"سَر خوش از جام وچنگ و رباب 
خدا در دو عالم بدو هدیه کرد
گًهَر ها که بهتر بود زافتاب 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۱۶
موسی الرضا امین زارعین