کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشق ومعشوق» ثبت شده است

برتراند راسل فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی برنده جایزه نوبل 1950 درگذشته به 1973در

What I have leaved for چرا زیسته ام ص27کتاب 365روز با ادبیات جهان چنین گفته است بسیار تلاش کردم امانت را رعایت کنم

راسل این فَرَهمَندِ فَرهیخته 

به شوقِ سه واژه هَمی زیسته 

سه شوقِ ساده، اما بَس تَوانمَند 

به من فرمان برانَند بَس ظَفَرمَند

که عشق و دانش و همدردِ انسان 

به دست آوردن این سه نه آسان 

و عشق از رنج انسانی بکاهد

که شوق قدسیان در دل فزاید 

به دانش پی بَرم بر رمزِ عالم 

اگر بگذاردم غم های آدم 

که عشق و دانش هردو آسمانی است 

ولی رنجِ فرودستان زمینی است 

غَم و قَحطی،وبا و خشکسالی 

کهنسالی،ستمکاری،نداری 

کمی آموختم من در جوانی 

که دردی کم کنم ازکم توانی 

دگر باره اگر آیم به عالم 

به عشق و دانش و خدمت به آدم

کنم سر لوحه ام در زندگانی 

به عشق و دانش و خدمت رسانی

کنم حل مُعضَلاتِ جبرِ خَطی 

بَرَم من از ریاضیات حَظی

کنم حل مُعضَلاتِ فلسفی را

دِگَر باره نویسم هِندسی را 

به رفع رنج و شَّر و غم بکوشم

از این شادی میِ وحدت بنوشم 

"امین" طرح تازه در انداختی؟

به نزدراسل فلسفه یافتی؟

اصلاح درکار،خواهش درکار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۷:۰۰
موسی الرضا امین زارعین

رخصتی خواهانم وعشق و کلام
تا که بر سیمای این جمع عظام
برکشم فریادی از قلبم تمام
برعلی عشق است وبر اینان سلام
.....
اهل معنا اهل دانش بامرام
اهل علم و اهل عرفان هم به کام
هر که را تزئین نماید این صفات
عالِمی و مؤمنی دارد تمام
........
خادم و دایی کریمی، استوار
شبه مالک با ریا و پایِ کار
اهل فرهنگ و هنر شرمنده شد
از دغل‌کاری مشتی پاچه خوار
.......
نه علی باشد نه پروین این ضعیف 
گفته‌هایش سربه‌سر سُست و سَخیف
جای خادم جای تختی، پوریا
مردکی لومپن نشسته نی عَفیف

......

خادم و دایی کریمی، باقری 

در مصاف حق و باطل یاوری

ایستاده در کنار مردمان 

جان فشانیهایشان ناباوری 

.......

ما به تختی و به خادم فربه ایم

هم به یزدانی موحد غره ایم

دایی و عادل کریم باقری 

با چنین نام آوران فرخنده ایم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۴۷
موسی الرضا امین زارعین

‌بسمه تعالی 

 ‌‌‌"گفتارهایی در باره امام حسین (ع) ونهضت حسینی از سوی فیلسوفان وعارفان "

حادثه ی مهم کربلا اتفاق بسیار نادر وبزرگی در طول تاریخ بشریت بوده است تاآنجاکه مورخین ،متفکرین ،سیاستمداران ،نویسندگان ،عرفا ،فیلسوفان ومتکلمین وسایر قشرهای اجتماعی در طول قرنها در باره اش سخن رانده اند .

فیلسوفان وعارفان نیزهریک از این واقعه ی مهم روایت وبرداشتی داشته اند که در این مجال اندک در حد مختصر تلاش خواهم‌کرد تا به برخی از آنها بپردازم .

 

ملاصدرا مرگ را نقطه ی جدایی نفس از بدن‌میداندکه بوسیله ی آن، نفس به ملکوت آسمان می پیوندد .

صدرالمتالهین معتقد است نفس، جسمانیت الحدوث وروحانیت البقاء است وبراساس اصل "حرکت جوهری "که بنظر میرسد مهمترین دستآورد فلسفی اوست برآن است که اثبات نماید کل مخلوقات وانسانها وموجودات عالم از جمله نفوس بشری براساس حرکت جوهری بسوی کمال مطلق در حال صیرورت وشدن هستند . براین اساس ملاصدرا مرگ را نقطه غایی جوهرانسان دانسته که به تعبیر او در آن صورت، انسان به فعلیت واستقلال ذاتی خوددست یافته و در نتیجه تعلق نفس عقلانی از بدن جسمانی خاتمه می یابد.

از منظر ملاصدرا روح ونفس انسان براساس حرکت جوهری از نطفه وجنینی که در شکم مادر است بوجود آمده وهمپای رشد جسمانی انسان در طول زندگیِ قبل وبعد از تولد ، رشد نفسانی هم ادامه میابد تا به مرحله ای میرسد که روح ونفس ِ انسان بزرگتر از جسم او گشته وجسم گنجایش وتحمل روح بزرگ شده را ندارد در نتیجه مرگ انسان یا مفارقت روح از بدن اتفاق می افتد .

ازمنظر ملاصدرا آمادگی برای مرگ وبویژه شهادت از نشانه های عظمت وبزرگی روح انسانهای خاص است .این مطلب را ایشان علاوه بر رساله "کسر اصنام الجاهلیه " در کتاب " الشواهد الربوبیّه فی المناهج السلوکیه " ورساله ی "المظاهرالالهیه " نیز مطرح کرده است .

ملاصدرا از جمله فیلسوفان اسلامی است که مانند سهروردی به احادیث معصومین (ع) توجه خاص داشته واز آنها نیز الهام میگرفته است .از جمله در بحث مرگ وشهادت در رساله ی "المظاهر الالهیه ص۶۷ بیان میدارد که یکی از دلائل حیات نفس پس از مرگ آن است که خاندان رسول خدا ( ص )نیز عقیده ی حیاتِ نفس پس از مرگ را قبول دارند .

اودر همین رساله ص ۶۶، بیان میدارد که با از بین رفتن جسم کار نفسِ انسان اصلاح میشود. او معتقد است که اهل بیت پیامبر( ص )بخاطر اینکه به مرگ باور داشته اندومرگ را پایان زندگی نمی دانسته اند از مرگ استقبال کرده و بعبارتی "مرگ دوست "بوده اند .او مرگ دوستی را از نشانه های علو وکمال انسان دانسته واز نشانه های عاشقان و دوستداران خداوند میشمارد، که تاثیرات فراوانی در زندگی انسان دارد از جمله بی توجهی بدنیا وآماده بودن برای جهاد در راه خدا و.......از ثمرات آن است .

صدر المتالهین امور جهان را در معرض زوال ونابودی میداند ومرگ یا شهادت را بهترین پاداش برای رفتن انسان به جهان آخرت میشمارد .(الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه ترجمه وتفسیر جواد مصلح چاپ سروش ۱۳۸۴ص ۵۰۲ و۵۰۳).

 

در رساله ی " سه اصل" که تنها کتاب ملاصدرا به زبان فارسی است، او معتقد است که شهادت سه امام اول شیعیان (ع) در نتیجه ی مکرو نفاق وقدرت طلبی و بیداد وستم، توسط افراد غیر مهذب وعابدان بدون عمل صورت گرفته است .

ومیگوید امام علی مرتضی (ع )نه به ضرب شمشیرابن ملجم بر زمین افتاد، بلکه به سکنجبین شهد صلاح ابوموسی اشعری وسرکه نفاق عمرو عاص شربت شهادت نوشید وامام حسین ع نیز نه با خنجر بیداد شمر بن ذی الجوشن، بلکه با معجون پر سمِّ ،مکر وافسونِ اهل نفاق، خونش با خاک کربلا آمیخته شد که" قُتل الحسین فی یوم السقیفه"

وهمچنین پاره ی جگر امام حسن مجتبی (ع) را کید وغدر نهانی معاویه به خاک مهنت ریخت .

ملاصدرا ریشه ی شهادت آن امامان رابه حوادث آغازین سال پس از رحلت پیامبر (ص)مرتبط میداند زیرا این حوادث باعث پنهان شدن حقیقت شد .

علیرغم فشار وسانسور وخفقان وتلاش برای تضعیف ائمه (ع) برخلاف اراده ی ستمگران، نه تنها ائمه منزوی نشدند که هر روز در جامعه درخشیدند وقاتلین آنها رسوا شدند .(رساله سه اصل ص۱۱۱)

اوقاتلین ائمه را ظاهر گرایان ومدعیانِ اهل ظاهر میداند ودر مکتب فلسفی خود همواره با اندیشه وانحراف ظاهرگرایان جنگیده است 

ملاصدرا در رساله ی سه اصل علاوه بر ظاهرگرایان ،متشبهان به علم وتقوی وصوفیان را نیز نقد میکند .

اوبراین باور است که آنچه بر سایر ائمه نیز رفته است از ظلم وعداوت ،همه را به زور وستم اعداء ومکر و تلبیس ارباب زرق وریا صورت گرفته است .

اوبراین باور بود که وجود همه ی موجودات وهمچنین انسانها بر اساس حرکت جوهری دائما درسیلان وحرکت بوده و انسان پیوسته در معرض تحولات درونی وحرکت از جسمانیت بسوی تجرد است وبه مرحله ای میرسدکه جامع همه معارف الهی ودربرگیرنده همه ی کمالات وفضائل میشود عروج انسان به این مرحله راملاصدرا مصداق انسان کامل میداندوشخص نبّی یا امام را انسان کامل معرفی میکند .

ملاصدرا درکتب مختلف خودمانند اسفار،شرح اصول کافی ،مفاتیح الغیب و....مساله امامت وابعاد آنرا مطرح کرده است .

از دیگر فیلسوفانی که به مساله شهادت امام حسین (ع ) ویارانش وحادثه ی کربلا پرداخته است هانری کُربن فیلسوف بزرگ فرانسوی ورئیس دپارتمان شیعه شناسی در دانشگاه سوربن فرانسه است .هانری کربن در کتاب چشم اندازهای معنوی وعرفانی اسلام ایرانی جلدچهارم بخش دوم ص۱۶۴ که توسط فیلسوف برجسته وگرانسنگِ معاصر، دکتر اِن شاالله رحمتی، ترجمه وشرح شده است با ذکر حکایت معروفی ازدفتر ششم مثنوی معنوی ابیات ۷۹۳ الی ۸۰۵ که ناظر بر عزاداری برای حضرت سیدالشهداست پیام مهمی برای پیروان امام حسین (ع) مطرح میکند . بر طبق آن حکایت ،شاعری (به احتمال قوی خود مولانا )در ایام عاشورا در حلب سوریه، شاهد عزاداری شیعیان است که ابیات زیر را خطاب به آنها وشیعیان می سراید: 

 

روز عاشورا همه اهل حلب 

باب انطاکیه اندر تا به شب

 گرد آید مرد وزن جمعی عظیم 

ماتم آن خاندان دارد مقیم 

ناله ونوحه کنند اندر بکا

شیعه عاشورا برای کربلا 

بشمرند آن ظلم ها وامتحان 

کز یزید وشمر دید آن خاندان

 

واما شاعر (مولانا)که از راه میرسد واز علت آن میپرسد پاسخ میدهند که این واقعه قرنها پیش در روز عاشورا ودر سرزمین کربلا اتفاق افتاده ،برای مولانا‌ وهرکسی دیگر که نگاه تاریخی صرف به این واقعه دارد پذیرفتنی نیست که که این ماتم برای این همه مدت همچنان داغ وجانسوز باشد. با نگاه تاریخی صرف نمی توان این سخن پیامبر (ص) که فرمود : "ان لِقتل الحسین حراره فی القلوب لا تّبرد ابدا "شهادت حسین (ع) را داغی است بر دلها که هرگز سرد نمی شود ! دریافت کرد

عموما داغ از دست دادن هر عزیزی نخستین بار که شنیده میشود سخت است ولی به مرور زمان به سردی میگراید .آن عزاداری شیعیان برای کسیکه نخستین بار شاهد آن است واز منظر تاریخی صرف به آن می نگرد چنان است که گویی آنان برای اولین بار، که هرچند دیر هنگام از آن اطلاع یافته اند خطاب شاعر به اهل حلب از همین جاست .

گفت آری ،لیک کو دُور یزید ؟

کی بُد است این غم چه دیر اینجا رسید؟

چشم کوران آن خسارت را بدید 

گوش کران آن حکایت را شنید 

خفته بودستید تا اکنون شما؟

که کنون جامه دریدید از عزا؟

 

کربن میگوید این ابیات مولانا را باید از باب تجاهل العارف در نظر گرفت .این سخنان‌نهیبی است به کسانی که عزای امام حسین ( ع) را به رسم عادت ویا در سطحی بالاتر در مقام عمل به آداب ومناسک انجام میدهند. اما بقول کربن از آنچه او به سرّ مناسکی یا همان اسرار عبادت تعبیر میکنند غافلند.!

 کربن برآن است که مواجهه ی حقیقی با واقعه های چون واقعه ی عاشورا باید از نوع مواجهه ی بیداران باشد نه مواجهه ی خفته گان !

پس اگر عزاوگریستن به معنای صرفِ زاری برای از دست دادن عزیزی باشد خود این خفته گان سزاوار آنند .

خفته بودستید تا اکنون شما 

که کنون جامه دریدید از عزا ؟

پس عزا برخود کنید ای خفته گان 

زانکه بد مرگی است این خواب گران. 

عزاداری شایسته، برای سید الشهدا خود مصداقی از یاسِ متوکلانه است که ویژگی بارز ذهن وضمیر شیعی است 

وکربن منادی سویه ی دیگر ماجرای رهایی امام ویارانش از "غربت غربی " دنیای ما ودر عین حال حضور ابدی آن واقعه در جانهای مستعد است.

 مولانا درباره ی همین سویه نوید بخش واقعه ی کربلا می سراید :

روحِ سلطانی ز زندانی بجست

جامه چه درانیم وچون خائیم دست؟

چونکه ایشان خسرو دین بوده اند

وقت شادی شد چو بشکستند بند      

نقل است که در روز عاشورا امام‌حسین ع مشتی از خون خویش را برگرفت وبه آسمان پرتاب کردولی قطره ای از آن به زمین نیامد !!

میتوان این را رمزی دانست برای بیان این حقیقت که حادثه ی عاشورا رخدادی پایان یافته نیست، بلکه کربن با استناد به اعتقاد شیعیان که معتقدند خون امام حسین (ع) باید میان زمین وآسمان بماند زیرا ریخته شدن آن بر زمین به معنای پایان جهان خواهد بود ! معتقد است از این باورشیعیان بایستی فیلسوفان بیاموزند که معنای ژرف آن این است که امور قدسی باید (میان زمین وآسمان) محقق شده ،وجای داشته باشد، تا بتواند از وسوسه های تجسدگرایانه ی اراده ی معطوف به قدرت در امان باشد (کربن ۱۳۹۲ ص ۲۰۰)

کربن بر این باور است که همه ی این امور به فراتاریخ وقدسیت آراسته اند وباید مواجهه ی انفسی با آنها داشت .مواجهه ای که به رموز فتوت وحماسه ی قهرمانی وپهلوانی وعرفانی در امام ویارانش منتهی میگردد.

از این حکایت ژرف بگذریم دیدگاه عرفا عموما در مورد امام حسین (ع )معطوف به عشق الهی اوست .

عرفا از بین دومقوله ی عقل وعشق ،عقل را تخفیف داده اند وهمه چیز را در عشق خلاصه میکنند همانطوریکه حافظ میفرماید :

رهرو منزل عشقیم وز سرحد عدم 

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم .

عرفا جوهره انسان را از روح الهی میدانندوبر این باورند که این روح از اصل خویش دور افتاده است وهر آن تمنای بازگشت وپیوستن به اصل خودیعنی خدا را دارد .

لذا امام حسین (ع )را مشتاق زیارت ربّ العالمین می دانند وموضوع شهادت ایشان را نیز در همین راستا تحلیل میکنند .همانطوری که مولوی میسراید :

بشنو از نی چون حکایت میکند

وز جدایی ها شکایت میکند 

کز نیستان تا مرا ببریده اند 

از نفیرم مرد وزن نالیده اند 

و......

عشق امری شهودی وحضوری و(sobjective) است واغلب عرفا به ریاضت نفس وعزلت گزینی ودرون گرایی ودوری از جامعه معروف بوده اند وشهودات آنها امری شخصی بوده وهیچگاه امکان بین الاذهانی بودن را نداشته، وکسی از یافته های آنها در باره مسائل مختلف جز خودشان خبر ندارد .

اکثر عرفا حرکت امام حسین (ع) را نوعی سلوک عرفانی میدانند مانند عمان سامانی ۱۳۲۲ق که در کتاب گنجینه ی اسرار، امام حسین( ع) را قطب عرفان ومرشد سالکان میدانسته است .

ونیزمیرزاحسن خان اصفهانی ملقب به صفی علیشاه ۱۳۱۶ق در کتاب " زبده الاسرار" که در باره شهادت امام حسین (ع )نوشته شده است براساس همان دیدگاهِ عاشق محوری، قتلگاه امام را صحنه ی جدال عقل وعشق و شهادت امام را جلوه ای عاشقانه توصیف کرده است .

 

ِاشکالی که میتوان به تفسیر عرفانی عرفا از حرکت امام حسین وارد کرد این است که عُرفا امام وحرکتش را تک بعدی وتک ساحتی وفردی تحلیل میکنند ومعتقدند:

" امام در راه خدا خود را قربانی کرد"

وآن را منقطع از جامعه ومسائل سیاسی واجتماعی و... تحلیل وارزیابی میکنند که با واقعیت های نهضت امام حسین (ع) ومشگلات جهان اسلام در آن عصر ومسئولیت امامت ایشان در برابر امت اسلام سازگاری ندارد .

آنها به مقدمات اجتماعی ،سیاسی،فرهنگی واعتقادی حرکت امام کاری ندارند .!

اینکه چرا امام از مدینه که وطنش بوده خارج شده؟ وچرا همراه زن وفرزندان وخانواده ی خویش سفری سخت وجان فرسا در بیابانهای حجاز وعراق را در پیش گرفت را عرفا به علاقه وتولای امام برای بازگشت به حقیقت الهی خود قلمداد کرده اند لذا این تحلیل عرفا از نهضت امام حسین تک بعدی ،ناقص ونارساست .

 

واما ذکر دیدگاههای مختلف در مورد علت مهاجرت امام وشروع نهضت حسینی بخش پایانی این نوشتارخالی ازلطف و تامل وتفکروتعقل نخواهد بود .

-مرحوم صالحی نجف آبادی با نگارش کتاب شهید جاویدنشر مولف در سال۱۳۵۱ودرصفحات ۴۱ و۳۱۷هدف امام حسین( ع) از هجرت وقیام را بطور مشخص پاسخ به دعوت کوفیان و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی معرفی کرده است که در عصر خود مخالفتها و موافقتهایی را در پی داشت .

-استاد مطهری حرکت امام حسین (ع) را چند ماهیتی دانسته (مجموعه آثارشهید مطهری ۱۷،حماسه ی حسینی ،صدرا ۱۳۷۸ص۱۴۰)وضمن رد دیدگاه صالحی نجف آبادی ، بعد امر به معروف ونهی از منکر آن را قویتر از سایر ابعاد میداند .وبا اشاره به خطبه امام : انُی لم اخرج اشرا ولا بطرا ولا مفسدا ولا ظالما بل انی خرجت لطلب الاصلاح فی امتِ جدی ،ان آمُر باالمعروف وانهی عن المنکر.

 مطهری کار امام‌را پدیده ای چند ماهیتی دانسته است مثلایک نهضت میتواند ماهیت عکس العملی داشته باشد ویا ماهیت آغاز گری ویا پاسخ منفی به بیعت با یزید وپاسخ مثبت به دعوت مردم کوفه،داعی قیام به وظیفه ویا وظیفه ی امر به معروف ونهی از منکر .که احتمال قوی همه ی اینها در نهضت حسینی وجود داشته است .

 

-دیدگاه دیگر تحلیلی شبه مارکسیستی از ناحیه ی معتقدان به جبر تاریخ است کسانی که تحت تاثیر مکاتب مارکسیستی وماتریالیسم تاریخی وتاریخ زدگی هستندمعتقدند برای قیام توده ها براساس اصول دیالکتیک بایستی تضادها را دامن زدوبر روی ادامه نارضایتی وشکاف اجتماعی کار کرد. ونارضایتی وشکاف اجتماعی وطبقاتی که در دوره ی معاویه رشد کرده بود در دوره ی یزید به نقطه ی انفجاررسیده بودوامام حسین خواست از رشد تضادهای درونی استفاده کند وبعنوان آنتی تز در درون جامعه ی اسلامی تضاد بوجود آوردوبا خون خود حکومت امویان را تضعیف ونابود کند !!

 این دیدگاه که براساس جبر وماتریالیسم تاریخی شکل گرفته اساسا در مکتب اسلام مردود است زیرا در اسلام انسان موجودی انتخاب گر هست که تاریخ را اومیسازد نه اینکه جبر تاریخی سرنوشت اورا رقم بزند .

-ابن خلدون تونسی در کتاب "المقدمه"(فصل یازده هم تا فصل بیست وسوم صفحات ۱۴۷،۱۱۳و،۱۹۵،۲۱۶ انتشارات استقلال۱۴۰۱تهران مینویسد :

عصبیت عربی از صفات قبائل عرب قبل از اسلام بودبا ظهور اسلام وپیام وحی ،عصبیتها فروکش کرده وفضیلتهای اسلامی روی کار آمده بود.پس از انقطاع وحی اما ،آن رخدادهای مهیبی که پس از انقطاع وحی رخ داد دوباره همان خلق وخوی جاهلی به جامعه ی عربی برگشته و حاکم شده است .

ابن خلدون یزید را سمبل خلق وخوی جاهلی عرب ودر صدد انتقام از پیامبر و فرزندان ونوادگان او، بخاطر انتقام کشته شدن نیاکانش در جنگ بدر واحد و....معرفی کرده است وبرای این نگاه خود شعری منسوب به یزید را مثال میزند که یزید میگوید :

لیت اشیاخی ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل

 

دلیل دیگر ابن خلدون برکینه ورزی وانتقامجویی یزید ، مخالفت ونهی کردن ابن عباس ،ابن زبیر،ابن عمر،ابن حنیفه ودیگران که امام را ازاقدام به خروج از مدینه منع مینمودند بوده است .

 

البته نظریه ی دیگری نیز وجود دارد که مکمل همین دیدگاه ابن خلدون است وآن این است که وقتی حاکم مدینه مامور شد از امام برای حکومت یزید بیعت بگیرد امام مجبور به هجرت وکوچ از موطن خود شد زیرا خود وخانواده اش در مدینه امنیت جانی نداشتند. لذا امام عزم سفر مکه وزیارت خانه خدا را کرد. در آنجا هم مطلع شدمزدوران یزید در صددقتل ایشان در خانه خدا هستند شهر وخانه ای که خداوند در قرآن آنرا با صفت "هذا بلد الامین " ،شهر امن معرفی کرده است .حال‌،اما قرار بود با ریخته شدن خون حسین (ع)حرمتش از بین برود .

امام برای اینکه حرمت مکه وخانه ی خدا محفوظ بماند زیارت حج را نیمه کاره رها کرد ومجبور به هجرت شد .

 والبته در این هنگام دعوتهای زیادی از مردم کوفه ی عراق داشت لذا امام بطرف عراق وکوفه حرکت کرد.

امام در موقع خداحافظی در مدینه به محمد بن حنفیه ضمن وصیت گفت: من برای امر به معروف ونهی از منکر میروم وفرمود :فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق ومن ردّ علیّ هذا ،اصبرحتّی یحکم الله بینی وبین القوم بالحق.

محمد بن حنفیه می پرسد چرا از مدینه خارج میشوی میفرمایدمن با رضایت خودم نمی روم اینها قصد جان مرا کرده اند( وانی اقصد مکه اِن کانت فی امن اقمت بها دائما ).

من به مکه میروم اگر آنجا امنیت داشتم همیشه میمانم .

پس از دعوت کوفیان امام پیشاپیش سفیرفرستاد که از اوضاع کوفه وعراق ومیزان پایبندی مردم به نامه ها ودعوتهایشان مطلع گرددوالبته امام‌خیلی زود به بی وفایی وعهد شکنی کوفیان پی بردولی در آن هنگام در محاصره سپاه ابن زیاد ویزید بود وفرصت تصمیمات دیگری فراهم نبود .

در تاریخ طبری (ج ۴ بیروت ۱۴۱۸ه ق ص۶۰۴)آمده است که امام‌خطاب به جمعیت وسپاه یزید که بیشتر آنها از مردم کوفه وجزو دعوت کنندگان امام بودندفرمودند اگر شما از نامه ها وتقاضاهایتان برای آمدن من برگشته اید وپشیمان شده اید من روی برمیگردانم ومنصرف میشوم .

امام جلوی سپاه یزید در روز عاشورا نیز سخنرانی کرد وگفت شما این همه نامه نوشتید ودعوتم کردید .

(وان کنتم لمقدمی کارهین فدعونی انصرف عنکم الی مامن من الارض .)اگر از آمدن من پشیمان وناراحت هستید رهایم کنید بروم بجای امنی در این زمین خداوند، والبته هر جا بروم امر بمعروف میکنم‌.

لذا میتوان گفت امام برای حکومت کردن وبدست آوردن حکومت ویا جنگیدن نرفته بود اگر غیر از این بودچرا زنان وکودکان خردسال را با خود همراه کرده بود؟ در نتیجه این احتمال که امام وخانواده اش امنیت نداشته اند واز روی ناچاری مجبور به هجرت شده اند نیز جزو احتمالات مهم است .

در پایان شعری که ملاصدرا در پایان رساله ی سه اصل درباره ی امام حسین (ع)آورده است بعنوان حسن ختام تقدیم میدارم.

آنان‌که ره دوست گزیدند همه 

در کوی شهادت آرمیدند همه 

در معرکه دو کَون فتح از عشق است

با آنکه سپاه او شهیدند همه !

 

با عرض تسلیتِ شهادت امام حسین (ع )ویاران با وفایش که درس حماسه ی قهرمانی،پهلوانی ،وعرفانی به بشریت در طول تاریخ داده اند کلام را به پایان میبرم .

با احترام 

حمزه کرمی 

دکترای فلسفه ی تطبیقی 🌺🙏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۵۴
موسی الرضا امین زارعین

دوستی باشد شرابِ نابِ روح
کهنه تر، خوش تر شود، مهتابِ روح
نعمتی برتر زِ مال و دانش است
زندگی بی دوستی غَرقابِ روح
...‌.‌....
گر نبودی دوستیِ پاک و ناب
این جهان ویران شُدی بی آفتاب
دوستی گر از جهان برداشتی
آفتابی از میان برخاستی
آفتابِ معنوی دان هان"امین"
باوجودش این جهان خرم ببین
سیسرون فیلسوف یونانی سدهء قبل از میلاد اصلاح فرمایید

.....

"امین"سَرخوش از دوستی های ناب
که در طالعش بَر دَمَد آفتاب 
خداوند گیتی بدو هدیه کرد
به شب هایِ تیره مَه و ماهتاب 

[۶/۳۰،‏ ۱۴:۰۶] Moosareza Aminzarein:

"امین"دلخوش از دوستی های ناب
"امین"سَر خوش از جام وچنگ و رباب 
خدا در دو عالم بدو هدیه کرد
گًهَر ها که بهتر بود زافتاب 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۱۶
موسی الرضا امین زارعین

 



مدت زمان: 1 دقیقه 52 ثانیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۱۸
موسی الرضا امین زارعین

اعوذ بالله من شیطان الرجیم بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم قل فلله الحجه البالغه فلو شاء لهدیکم اجمعین.          سوره ی مبارکه انعام،آیه ی، ۱۵۱

بگو پس بارخدا راث حجت بالغه یعنی دلیل تمام پس اگر خواسته بود خدا هر آینه هدایت کرده بود شمارا همه

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم

          صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور

          با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم

تلقین درس اهل نظر یک اشارتست

               کردم اشارتی مکرر نمی‌کنم

هرگز نمی‌شود زِ سرِ خود خبر مرا

        تا در میان میکده سر برنمی‌کنم

شیخم به طنز گفت "حرام است می مخور"

  گفتم که "چشم،گوش و هر خر نمی‌کنم"

پیر مغان حکایتِ مقبول می‌کند

        معذورم ار حدیث تو باور نمیکنم

این تقویم بس است که چون واعظان شهر

             ناز و کرشمه بر سرِ منبر نمیکنم

ناصح به طعن گفت برو ترک عشق کن

           محتاج جنگ نیست برادر، نمیکنم

حافظ! جناب پیر مغان ماَمنِ وفاست

       من ترک خاکبوسیِ این در نمیکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۵۱
موسی الرضا امین زارعین

موسی از ساده‌ گی اش در طمعِ خام افتاد
تَشتِ بدنامی و رسوایی‌اش از بام افتاد
شد خَفیفُ زار و نالان در زمانِ فَرَهی
لطف حق بود که در پرده ی اوهام افتاد
باز شد پنجره‌ای رو به خدا از درِ عشق
عشق بی‌حاصل و ناکام که بدنام افتاد
او که ناپخته بدادست دل و دین، یکجا
ِسرِّ ناکامی او در دهنِ عام افتاد
سَرِ پیری شُده او مَعرکه گیرِ میدان
در سراپرده ی تقدیر چه؟ آلام افتاد
آن عزیزی که بُدَش شُهره ی آفاق ولی
چه شد اورا؟ که در ورطه ی اَصنام افتاد
آن حلیمی که بُدَش نادره در صبر و شکیب
ما نخواهیم و نَبینیم که سَرسام افتاد
آن شریفی که بشست نامِ شراب از همه شهر/دهر/جا
سَرو کارش به می و میکده و جام افتاد.
خواست تا با بنده ی خوبش خدا بازی کند*
شخص عاشق شد و در گردشِ ایام افتاد
خواست ایزد کامِ تلخِ بنده اش شیرین شود
این"امین" بود که شایسته ی اَنعام افتاد
با الهام از حضرتِ حافظ 

*ماکس شِلِر فیلسوفِ آلمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۲۷
موسی الرضا امین زارعین

🔮 فرزندان شما به حقیقت فرزندان شما نیستند!
آن‌ها دختران و پسران زندگی‌اند در سودای خویش.
آن‌ها از کوچه وجود شما می‌گذرند اما از آن شما نیستند!
و اگر چه با شمایند، به شما تعلق ندارند!
عشق خود را بر آن‌ها نثار کنید، اما اندیشه‌هایتان را برای خود نگه دارید. زیرا آن‌ها را نیز برای خود اندیشه‌ای دیگر است.
جسم آن‌ها را در خانه خود مسکن دهید اما روح آن‌ها را آزاد گذارید.
زیرا روح آنان در خانه «فردا» زیست خواهد کرد که شما حتی در رؤیا نمی‌توانید به دیدار آن بروید...
ممکن است تلاش کنید که شبیه آن‌ها باشید اما مکوشید که آنان را مانند خود بار آورید‌. زیرا زمان به عقب برنخواهد گشت و با دیروز درنگ نخواهد کرد...

✍🏻 جبران خلیل جبران

*به حمل اولی ذاتی نیستند اما به حمل شایع صناعی فرزندان شما هستند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۲۱
موسی الرضا امین زارعین

موسئیی آمد که یابد هَمدَمی
"کَلِمینی یا حمیرا کَلِمی"*
این روا باشد که سوزم از فراق
تا به کی گویم زِ درد اِشتیاق
هَمدلی باید که یابم مَرهَمی
اَز دلِ خسته خدایا هَم غَمی
هَمنوایی بایدم تا پَر کشم
از ملائک شایدم بهترشوم
حِکمَتی در این نیاز و ناز هست
وَز پریشانی شدم من مَستِ مَست
ما به قهر و لطف حق دل بَسته ایم
 از کم و بسیار جانا رَسته ایم
قهر حق هم عین لطف است و عَطا
در نمی‌ یابد عَطا را این عَما
عاشق و معشوق و عشق هم حِکمتی است
در میان عشق و عاشق سوختن هم رحمتی است
هر که را جامه زِ عشقی چاک شد؟
از همه بُبرید و بر افلاک شد
خاسِر وقاصِر نه آن است و نه این
 فکرِ مَعقولی نَما جانم "امین"

#مولوی

*مولوی از حدیثِ پیامبر خطاب به همسرش

کمترین می گویم کَلِمینی فاطمه جان کَلِمی

کَلِمینی ای فاطی جان کَلِمی

و یا کَلِمینی ن.....ی کَلِمی

 

من چه گویم فاطمه؟خیرالنساء
ام بابایی و، ام الاولیاء
فاطمه فاطِم شُدَستی از گناه
کَم نِئی تو از امام الاوصیاء
با الهام فاطمه فاطمه است شریعتی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۱ ، ۲۳:۳۶
موسی الرضا امین زارعین