مدت زمان: 1 دقیقه 52 ثانیه
مرا مادرم این چنین یاد داد
به گیتی دل آشفته یک کَس مَباد
به نیکی بود نام او در جهان
که نامش بُدی عصمتِ مِهرَبان
به گهواره مادر به گوشم نهاد
که خوار و دُژَم، در جهان کَس نَباد
توانا و دانا و روشن بُدی
شکستِ مَنش نیز، در هم شُدی
به سعدی و حافظ، کلام خُدا
زِ وَهم و خرافات، بودی جُدا
به قرآن و حافظ، که فربه شُدی
زِ رایِ بزرگان، چو آگه بُدی
چُنین خواست، آموزگاریِ من
بدین حادثه سازگاریِ من
کنون شادمانم، از این زندگی
به ورزش، پژوهش، برازندگی
دگر شادمانیِ، غمدیده ای
در این قحطسالِ، فَزاینده ای
غرورت نباید، از این مُختَصر!
سپاست فَزاینده، ای مُحتَضر
به داد و دَهش روح فربه کنی
به کوشش دل آزرده ای به کنی
به داد و دهش زنده دارید دِل
که در رستِخیزد نباشی خِجِل
"امین" بارها مرگ را دیده ای
غنیمت بدان سالها زنده ای
مرداد ماه نود و هشت بود از سازمان بازنشستگی زنگ زدند و گفتند که شما نخبهءورزش و پژوهش در میان بازنشستگان کشوری هستید قرار است از شما قدردانی گردد. لذا روز پنجم شهریور ساعت پنج بعد از ظهر در کاخ بانک صادرات مشهد طبقه سیزده حضور بهم رسانید.گفتم توانخواه هستم و نیاز به همراه دارم پذیرفتن و روانه شدیم.
در ورودی برج آبراهی بود با پروفیل پوشیده به صورت عرضی استاندارد کشور و جهان نردهها طولی می باشد شوربختانه اینجا بر عکس عرضی بود ما هم بی خبر رفتن همان و سرنگونی همان به ناگاه چشمانم گرم شد و دیگر نمی دیدم ترسیدم. ..گفتم خدایا چهار دست و پا ناتوان نابینایی هم مزید بر علت شد.
نگهبانهان اورژانس خبر کردند. خوشبختانه زود رسید. به محض رسیدن و شستشوی سرو صورت بینایی ام را بدست آوردم(خون چشمهایم راگرفته بود) راهی بیمارستان شدیم وارد اتاق عمل؟!. چرا اتاق عمل؟ گفتند بخیه رو اتاق عمل می زنند بعد از بخیه به اتاق انتطار گفتم مرخص کنید برای من بزرگداشت گرفته اند گفتند برای سرو صورت باید شما رانگهداریم مهربانیار مهدی اسلامی یک ساعتی نبود طفلکی رفته بود برایم لباس بخرد.
از طرفی من یک بستانکاری بیست و پنج ملیونی از صندوق داشتم گفتم حال اگر وام صد ملیونی چهار درصد نخبگان را ندهند . آیا بدهکاریشان را هم پرداخت نخواهند کرد چه درد سر نه این شد و نه آن؟ !؟!
جاییکه برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بی گناهی چهار دهه است برای توانخواهان انجام وظیفه می کنم(به هنگام سلامت هم)و شوربختانه طرفی نبسته و توفیقاتی نیافته بارها دست خدا را پس زده بل بدندان گزیده ام.
زمینهای اهدایی سه گانه و چند گانه ای را به دلیل ناپختگی های متاثر از دهه نخست انقلاب از جانب نیکخواهان نپذیرفتم*.با وجود اینکه کارهایی نه در حد رضایت برای گرامیان انجام گرفته ولی تا اهداف فاصله زیاد است.(ساخت 113 واحد مسکونی از ده تا صد درصد.33 اردو خارج و داخل 15مورد به سرپرستی مهربان صفاری،بیش از یک ملیارد تومان
با چرخیدن چرخ ویلچرت، جهان نیز می چرخد. جهانی که تو خود ساخته ای، جهانی زیبا که حتی انسان های بدون ویلچر، آنان که بر پا ایستاده اند، هرگز طعم شیرین آن را نخواهند چشید. جسم نشسته تو، بلندتر از قامت هر ایستاده ای سر به آسمان می ساید و تو چرخ ها را می دوانی تا قصیده بلند توانایی ات را برای چشم هایی که تو را ناتوان می بینند، بخوانی، ای قافیه خوش وزن شعر پویش و امید.
هم چنان چرخ را بچرخان، تا جهان زیبای تو بگردد.
قهرمان من (ماه عسل) یه مناسبت چلهء اول تولد دوباره که امسال با زادروز با سعادت سرور سلطان سریر امامت که به سالهای قمری شصت ودو ساله می شوم همراه شد.َ