زنده یاد آقا تختی تک گل باغ پهلوانی...

روحت شاد از حموم نمره در اومدیم و نم نم بارون میزد...

خانومی رعنا و جوان و خوش بر و رو ،و محجبه بساط لیف و صابون و روشور و جوراب و غیره جلوش پهن بود...

رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید ... 

تعجب کردم و پرسیدم : غلامرضا واسه کی میخری ؟

ما که تازه از حموم در اومدیم ، اونم اینهمه !!!

گفت : تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره ...

 وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جای گرم تن فروشی و فاحشگی کنه !!!

پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه... برگشت تو حموم و صدا زد :

آهای نصرت اینارو بزار دم دست مردم و بگو صلواتیه ... !!! ...

( برگی از دفترچه خاطرات جهان پهلوان تختی )

زنده یاد آقا تختی تک گل باغ پهلوانی...

روحت شاد.