کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 18 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسلمانان» ثبت شده است

🔘 زنگ مدرسه کفر است!

 

✳ مهرماه و «زنگ مدارس» برای همه ما یک خاطره نوستالوژی و ماندگار است. اما شاید کمتر کسی بداند که حدود ۱۴۰ سال پیش، همین زنگِ مدرسه مظهر کفر محسوب و حتی سبب تکفیر مدیر مدرسه و مجوزی برای قتل او بود. 

 

🔻مرحوم «میرزاحسن خان تبریزی» مشهور به «میرزا حسن رشدیه»، فرزند حاج میرزا مهدی ‌تبریزی از مجتهدان بنام تبریزی و زاده محله چرنداب تبریز است که از او به عنوان بنیانگذار فرهنگ و آموزش نوین ایران یاد می‌شود.

وی پس از آموزش الفبا، حساب و هندسه، تاریخ و جغرافیا در بیروت و تدریس در تفلیس و ایروان و بازدید از مدارس جدید استانبول، اولین مدرسه به سبک جدید را در سال ۱۲۶۲ خورشیدی برای کودکان مسلمان قفقاز تاسیس و در سال ۱۲۶۶ نیز نخستین مدرسه نوین را در تبریز بنا نهاد و در این راه، انواع تهمت‌ها، آزارها و مرارت‌ها را بجان خرید.

 

🔻وی نخستین مدرسه نوین را در در محلهٔ #ششگلان تبریز در مسجد مصباح الملک تاسیس کرد که یکسال بیشتر دوام نیاورد و مکتب دارانی که دکان خود را کساد می‌دیدند رئیس‌السادات یکی از علمای بی‌علم آنروز را مجاب کردند تا رشدیه را تکفیر و فتوای انهدام مدرسه‌اش را صادر کند و بدین ترتیب عوام تحریک شده با چوب و چماق، میرزاحسن و معلمین و دانش‌آموزان مدرسه را مورد هجوم قرار دادند و وی ناچار شد شبانه به مشهد بگریزد.

 

🔻پس از شش ماه رشدیه دوباره به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در محله «بازار» تأسیس کرد که باز در اثر حمله دشمنان علم و دانایی و به آتش کشیده شدن مدرسه، ناچار شد از این شهر بگریزد.

 

🔻یکسال بعد سومین مدرسه‌اش را در محله «چرنداب» تبریز تاسیس کرد که این بار هم طلبه‌های علوم دینی مدرسهٔ صادقیه به تحریک مکتب‌داران به دبستان او هجوم برده و آن را غارت کرده و آتش زدند.

 

🔻اما میرزاحسن از پا ننشست و چهارمین مدرسه خود را در «محلهٔ نو» تبریز، برای کودکان تهیدست بنا نهاد که تعداد شاگردانش به بیش از ۳۰۰ نفر رسید. این بار مکتب‌داران ملا مهدی پدر رشدیه را تحت فشار گذاشتند تا مدرسه تعطیل شود. لاجرم ملا مهدی از پسرش خواست به مشهد برود و او چنین کرد.

 

🔻رشدیه یکسال بعد به تبریز بازگشت و پنجمین مدرسه را در «محلهٔ بازار» تاسیس کرد که این بار نیز در اثر هجوم اجامر و اوباش، تعدادی از دانش‌آموزان مجروح و یکی از معلمان کشته شد و او ناچار به مشهد گریخت و این بار مدرسه‌ای را در این شهر بنیان نهاد که این مدرسه نیز توسط کهنه‌پرستان مشهد به آتش کشیده شد و او را سخت کتک زدند.

 

🔻وی دوباره به زادگاه خود بازگشت و این بار ششمین دبستان را در محله «لیلی‌آباد» تبریز بنیان نهاد. سه سال بعد با سلاح کمری مورد سوءقصد قرار گرفته و از ناحیه پا مجروح و مدرسه‌اش هم تعطیل شد.

 

🔻رشدیه دست بردار نبود و اینبار با فروش املاک خود هفتمین مدرسه را در تبریز دایر و کلاس‌ها را با میز و صندلی و تخته سیاه تجهیز کرده و در فاصله دو کلاس‌، زمانی را برای استراحت و تفریح دانش‌آموزان و معلمین در نظر گرفت که به «زنگ تفریح» مشهور شد. 

باتوجه به اینکه صدای زنگ شبیه صدای ناقوس کلیسا بود، این بار مکتب‌داران کهنه‌پرست، «صدای زنگِ مدرسه» را بهانه مخالفت با رشدیه قرار داده و او را به کفرورزی متهم و اعلام کردند که هرکس فرزندش را به این مدارس بفرستد کافر است و از این طریق عوام را علیه او تحریک کردند و او برای به صف کردن دانش آموزان و اعلام تعطیلی کلاس‌ها، ناچار شد به جای استفاده از زنگ، از یکی از دانش‌آموزان بخواهد تا با صدای بلند این بیت را بخواند: «هر آنکه در پی علم و دانایی است // بداند که وقت صف آرایی است».

این مدرسه نیز با نارنجک دست‌ساز مورد حمله قرار گرفت و رشدیه ناچار به قفقاز رفت.

 

🔻با دعوت میرزاعلی خان امین‌الدوله والی آذربایجان، رشدیه در سال ۱۲۳۶ به تبریز بازگشت و هشتمین مدرسه خود را که از سایر مدارس بزرگتر بود در محله ششکلان این شهر دایر کرد که آنهم با برکناری امین الدوله، به آتش کشیده شد. 

 

🔻وی دوسال بعد از این حادثه در زمان امین‌الدوله، مدارس رشدیه را در تهران تاسیس کرد.

در این شهر هم «فریاد مقدس‌مآب‌ها بلند شد که آخرالزمان نزدیک شده جماعتی بابی و لامذهب می‌خواهند الف و با را تغییر دهند، قرآن را از دست اطفال بگیرند و کتاب به آن‌ها یاد بدهند.»

پس از عزل امین الدوله، در پی اینگونه جوسازی‌ها، این مدارس هم تعطیل شد.

 

🔻پس از مدتی رشدیه تکفیر و با شایعه‌سازی به بابیگری و ضدیت با امام زمان و اهل بیت متهم شد. 

ناگزیر به قم رفت و در آنجا مدرسه رشدیه را تأسیس و به آموزش کودکان فقیر و نابینایان پرداخت و سرانجام در سال ۱۳۲۳ در سن ۹۷ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد. 

 

🔻او در آخرین لحظات زندگیش وصیت کرد که «مرا در محلی به خاک بسپارید تا هر روز شاگردان مدارس از روی گورم عبور کنند و روحم شاد شود».

 

✅کانال جدید اطلاع‌رسانی #اکبر_اعلمی

https://chat.whatsapp.com/KN119ZRRVWAGfi9lTmxotR

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۲ ، ۱۲:۳۹
موسی الرضا امین زارعین

"کاش می‌شد، بدهم یک گل یاس"1
به جوانِ تنگ‌دستِ آس‌وپاس
یا که یک لقمه ی، نانی به فقیر
او که در چَنبره‌ی، جَبر اسیر
گُشنگیِ مغز از تن بدتر است
فقر فکری از همه غَم ها سَر است!
چون تنت،با لقمه‌ای نان گشت سیر
فقر مغزی می‌شود، دُژخیمِ پیر
حاکمان جور، این حیلت کنند
دین حق را، عاری از سیرت کنند
فقر و قحطی و بلاها، از خداست!
زلزله طوفان و سیل، اعمال ماست
پیش می‌آید به ذهنم این سؤال؟
فقر مردم را، شما مال‌ومنال!
این‌که شد یک بام، در آن دو هوا
گفته حق است، یا نفس شما؟
این‌چنین قولی، خدا کی گفته است؟
این سخن‌ها از شما، ناپخته است
حاکمِ فاسد، بگوید اختیار
جعلی است و، این ندارد اِعتبار
بنده‌ای هستیم، در بندِ خدا
هر چه آید از خدا، گو مَرحَبا
تخم لقی، در دهانِ مسلمین
از معاویه شنیدستی، چُنین
لیک می‌گوید علیِ مرتضی
بهترین نایب، میان انبیا
جبری و قهری نباشد، حکمِ حَق
او که بر پیغمبران، برده سَبَق
حدفاصل درمیانِ ظلم و داد
آخرین حکمی که پیغمبر بداد
گرکه فعل آدمی، جبری بُدی
آتش دوزخ کِرا، روشن شُدی
چونکه در فعلی، نباشد اختیار
جنت و دوزخ، ندارد اعتبار
کی پذیرد جبر را، عقلِ سَلیم
گفته‌های اَشعری، سُست و سَقیم
هیچ زهری تلختر از جبر نیست
آدمی را چاره ای جز قهر نیست
حاکمان ترویجِ جبرِ دین کنند
چون بقایِ خویش در آن می تَنَند
مردمانی این‌چنین سُست و زبون
مستحقِ غوطه در دریای خون
ملتی را که شود قائل به جبر
چون نمرده بایدش بردی به قبر
با چنین فکری مغول حاکم شود
گوئیا امر خدا هم این بود
گوئیا ویروس افلیجی زدند2
مردمان هر ظلم را مایل شدند
مردمان با بال بسته در قَفَس
بالها بشکسته، کی‌خواهند عَسَس؟
نی‌توان و نی اجازه و نه میل!
احتیاجی نیست بر سرباز و خیل
بال و دربِ بسته را، بازش کنیم
بالِ زخمی کشته، تیمارش کنیم
لیک گر میلی نباشد فاتحه است
علت اصلی همین و فاجعه است
چارمی بدتر از آن سه دیگر است
چون علاج میل در مغز و سر است!
مردم آزاد چون پروانه‌ای
بر فراز آسمان و لانه‌ای
می‌رود هر جا که میلش مایل است
بر فراز قصر و لشکر حایل است
گر شوی در دام جبری ها اسیر
بره ای باشی به دامِ ببر و شیر
گر شوی مایل، و قایل باختیار
همچو شیری برده از ظالم دِمار
مرگِ با عزت زِ رویِ اختیار
صد شرف دارد به حجِ بیشمار
ملتِ مغلوبِ چنگیزِ مُغول
تا به دهلی رفت با ساز و دُهل
جبر را از فکر و ذهن خود بشوی
اختیاری شو و از جبری مگوی
لکن این تصمیم پیل‌افکن بوَد
اختیاری مردِ شیر اوژن شَوَد
مرگ بر این مردمان اَحلی عَسل3
در خریت می شوندضرب‌المَثل
جبری و قهری نباشد ای"امین"
چونکه حق فرموده لا اِکراهُ دین4
اینکه کَرَمّنا شُدَستی آدمی
نیم نمرود و نیم موسایِ نبی
عاملِ اصلیِ ضعفِ مسلمین
اعتقادِ جبر دانندی "امین"5
1-سهراب نقل به معنا
2-شهید مطهری
3-دکتر شریعتی
4-قرآن کریم
5-امین زارعین و......


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۴۱
موسی الرضا امین زارعین

در سال پنجاه و هشت که قریب به یک‌سال برای ادامه مداوا به انگلیس رفته بودم کتاب و لوازم برای تنهایی‌ام با خود برده بودم.

 

 از جمله نهج‌البلاغه امام علی ع اثبات وجود خدا در اصول ترمودینامیک مرحوم مهندس بازرگان و قرآن صوتی شادروان عبدالباسط که جملگی را دوازده جلد بود به کتاب‌خانه عمومی بیمارستان شهر اوزبری در یکصد مایلی شمال لندن تقدیم نمودم.

 

 توفیق حاصل شد که نهج‌البلاغه را برای همیشه یک‌بار کامل بخوانم در بیمارستان سخنرانی زیادی داشتم برای هفت‌صد توانخواهی که از سراسر جهان به آن‌جا آمده بودند و دو سخنرانی رسمی هم یکی در جمع مسیحیان یکی در جمع مسلمانان پاکستان اکثراً اهل سنت بود در جمع توانخواهان قطع نخاع گاهی می‌گفتند که این سخنان از کیست؟ می‌گفتم هذا کلام علی در پاسخ آنان که خیلی از مسلمانان نهج‌البلاغه را دوست می‌داشتند در نوبت بودند که بخوانند.

 پزشکان پرستاران و توان خواه من یک شب با خود اندیشیدم که اگر بتوانم خطبه شقشقیه را بکنم که این آقایون نبینند شب تا صبح علی‌الطلوع دو بار گشتم و نیافتم گفتم امین شاید این اجتهاد درمقابل نص است و دست‌نخورده تقدیم کردم؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۰:۲۰
موسی الرضا امین زارعین