کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 18 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

حاج محمد واسعی سبزوار

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۴:۰۱ ب.ظ

آخرین نخست‌وزیر ایران سال شصت و چهار بود من تقاضای ماشین اتومات از همه سران حکومت کرده بودم که از طرف آخرین نخست‌وزیر ایران به انجام رسید می‌دونی بعد از انقلاب ایران سه نخست وزیر داشت اولی مرحوم مهندس بازرگان بود سپس شهید رجایی و سومی هم م.ح.م.ی به توصیه ایشون یک ماشین گرفتم که اتومات نبود مجبور شدم که ماشین رو عوض کنم خلاصه ماشین صفر به هفتاد و دو هزار و سیصد تومن برای من افتاده بود هنوز دو ماه بود که رانندگی می‌کردم از خیابون کاشفی اومدم به‌طرف چهار راه دادگستری که برم سر کارم در شرکت نفت حاج‌آقای واسعی خیر مالک زمین بیمارستان واسعی هم از بالا میومد خلاصه سر چهار راه با هم تصادف کردیم و زِهِ ماشین من به ماشینِ نمره نکرده ایشون که وانت نیسان بود بعد از فتح خرمشهر از بندر آورده بود برخورد کرد خلاصه یه خط سراسری روی ماشینش انداخت حاج‌آقا اومد پایین با مشت گره کرده دندوناشو فشار می‌داد و اومد دید منم، گفت آقا موسی تویی مشتا رو باز کرد و رفت و زِهِ ماشین رو آورد گفت بگیر سوار شد و رفت من به پلیس گفتم که کی مقصر بود؟

 

پلیس گفت بیشتر از قیمت ماشینت به ایشون لطمه زدی اونوقت می‌گی کی مقصر بود؟

 

 گفتم چه خبره؟ چطور مگه!چه خبره؟ گفت همون خطی که سراسری انداختی رو ماشین صفر نوِش پنجاه هزار تومن صد هزار هم از کون ماشین صفر افتاد!

 

خدا رحتمش کنه زنده یاد دایی حاج عباس ده آبادی بود و شادروان پدر ایشان هم از خیزین نیکو کار بود که مرکز نگهداری فرزندان بد و بی سرپرست را ساخت 🖤🌹🙏🌹🙏

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۰۹
موسی الرضا امین زارعین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی