حاج محمد واسعی سبزوار
آخرین نخستوزیر ایران سال شصت و چهار بود من تقاضای ماشین اتومات از همه سران حکومت کرده بودم که از طرف آخرین نخستوزیر ایران به انجام رسید میدونی بعد از انقلاب ایران سه نخست وزیر داشت اولی مرحوم مهندس بازرگان بود سپس شهید رجایی و سومی هم م.ح.م.ی به توصیه ایشون یک ماشین گرفتم که اتومات نبود مجبور شدم که ماشین رو عوض کنم خلاصه ماشین صفر به هفتاد و دو هزار و سیصد تومن برای من افتاده بود هنوز دو ماه بود که رانندگی میکردم از خیابون کاشفی اومدم بهطرف چهار راه دادگستری که برم سر کارم در شرکت نفت حاجآقای واسعی خیر مالک زمین بیمارستان واسعی هم از بالا میومد خلاصه سر چهار راه با هم تصادف کردیم و زِهِ ماشین من به ماشینِ نمره نکرده ایشون که وانت نیسان بود بعد از فتح خرمشهر از بندر آورده بود برخورد کرد خلاصه یه خط سراسری روی ماشینش انداخت حاجآقا اومد پایین با مشت گره کرده دندوناشو فشار میداد و اومد دید منم، گفت آقا موسی تویی مشتا رو باز کرد و رفت و زِهِ ماشین رو آورد گفت بگیر سوار شد و رفت من به پلیس گفتم که کی مقصر بود؟
پلیس گفت بیشتر از قیمت ماشینت به ایشون لطمه زدی اونوقت میگی کی مقصر بود؟
گفتم چه خبره؟ چطور مگه!چه خبره؟ گفت همون خطی که سراسری انداختی رو ماشین صفر نوِش پنجاه هزار تومن صد هزار هم از کون ماشین صفر افتاد!
خدا رحتمش کنه زنده یاد دایی حاج عباس ده آبادی بود و شادروان پدر ایشان هم از خیزین نیکو کار بود که مرکز نگهداری فرزندان بد و بی سرپرست را ساخت 🖤🌹🙏🌹🙏