کلام

می دانید چرا ساخت سریال شمس و مولانا حرام اعلام شد.

گردش در خرابات :خداوند متعلق به هیچ قوم و مذهبی نیست.

شمس دست مولانا را گرفت و در گردش های شبانه به تماشای فقیران و دردمندان قونیه برد و به آهستگی زیر گوش او گفت : 
می بینی این عورتکان را ؟ 
- اینان اگر گبرند ، اگر مسلمان ، اگر ترسایند و اگر اهل کنیسه ، همه بندگان یک خدایند ، دردمندان فراموش شده این دیارند و از طایفه شکسته دلانند ، اما افسوس که ما را غیرت  یاری ایشان نیست. ما بر خیال می رانیم و حکام بر سمند مراد سوارند.
از آن پس رفته رفته شمس، حکایات عارفان و شریعت را در گوش مولانا زمزمه کرد. به او گفت که مردان خدا تنها در مجالس و مساجد حضور ندارد، بلکه در خرابات هم هستند.
 به او یادآوری کرد که از جستجوی خداوند در

چون سلطان محمود غزنوی به حوالی شاهرود رسید مردمان به دیدارش شتافتند وسلطان محمود که درخلق نکریست ابوالحسن

خرقانی راندید جویای وی شد گفتند به حضور نرسیده است گفت اورا بخوانید چون به خدمت ابولحسن رسیدند ماجرارابازگفتند

درجواب گفت مارابه سلطان به چه کارونرفت برای باردوم سلطان کسی فرستاد وگفت بنابرآیه «اطیعواا... واطیعوالرسول واولوالامر

منکم» به تو امر می کنم که بیایی ابوالحسن پیام فرستاد الله.. آن چنان مارا به خود مشغول داشته که جایی برای اطاعت رسولش نمانده

است تارسد به تو که الوالامراوئی.