نامه روان شاد سیدمحمدحسین شهریاربه مرحوم انیشتن که توسط
پرفسورحسابی برای ایشان قرائت شد.
انیشتن یک سلام ناشناس البته می بخشی
دوان درسایه روشنهای یک مهتاب خلیایی
نسیم شرق میاید،شکنج طره ها افشان
فشرده زیر بازو شاخه های نرگس ومریم
از آنهاییکه درسعدیه شیراز می رویند
زچین وموج دریاها وپیچ وتاب جنگل ها
دوان میاید وصبح سحر خواهد به سرکوبید
درخلوت سرای قصر سلطان ریاضی را
درون کاخ استغنا،فراز تخت اندیشه
سراززانوی استغراق خودبردار
باین مهمان که بی هنگام وناخوانده است دربگشا
اجازت ده که بادست لطیف خویش بنوازد
بنرمی چین پیشانی افکاربلندت را
به آن ابریشم اندیشه هایت شانه خواهد زد
نبوغ شعرمشرق نیز با آیین درویشی
بکف جام شرابی ازسبوی حافظ وخیام
به دنبال نسیم ازدررسیده می زند زانو
که بوسد دست پیر حکمت دانای مغرب را
انیشتن آفرین برتو
خلاءباسرعت نوری که داری درنوردیدی
زمان درجاودان پی شد مکان درلامکان طی شد
حیات جاودان کزدرک بیرون بود پیداشد
بهشت روح علوی هم که دین می گفت جزاین نیست
توباهم آشتی دادی جهان دین ودانش را
انیشتن نازشست تو:
نشان دادی که جرم وجسم چیزیجز انرژی نیست
اتم تا می شکافد جزو جمع عالم بالاست
بچشم موشکاف اهل عرفان وتصوف نیز
جهان ماحباب روی چین آب راماند
من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم
جهان جسم،موجی ازجهان روح می بینم
اصالت نیست درماده
انیشتن صدهزار احسن ولیکن صدهزارافسوس
حریف ازکشف والهام تودارد بمب می سازد
انیشتن اژدهای جنگ
جهنم کام وحشتناک خود راباز خواهد کرد
دگر پیمانه عمرجهان لبریز خواهد شد
دگرعشق ومحبت ازطبیعت قهرخواهد کرد
چه می گویم ؟
مگرمهرووفا محکوم اضمحلال خواهد بود
(مگرآءسحرخیزان سوی گردون نخواهد شد)
مگریک مادر ازدل(وای فرزندم )نخواهد گفت
انیشتن بغض دارم درگلو دستم بدامانت
نبوغ خود بکام التیام زخم انسان کن
سراین ناجوانمردان سنگین دل براه آور
نژاد وکیش وملیت یکی کن ای بزرگ استاد
زمین یک پایتخت امپراطوری وجدان کن
تفوق درجهان قائل مشو جز علم وتقوارا
انیشتن نامی ازایران ویران هم شنیدستی ؟
حکیما محترم میدارمهدابن سینا را
باین وحشی تمدن گوشزد کن حرمت مارا
انیشتن یافراتر نه جهان عقل هم طی کن
کنارهم بین موسی وعیسی ومحمدرا
کلیدعشق رابردار وحل این معما کن
وگرشداززبان علم این قفل کهن واکن
انیشتن بازهم بالا
خدارانیزپیدا کن.