سوگ سروده مرحوم حمید سبزواری در منقبت دکتر علی شریعتی ابر بیدارگر عصر
شعر زیبای مرحوم حمید سبزواری در سوک دکترعلی شریعتی دلاوران عرصهء نثر و نظم در عصر حاضر
حمید سبزواری از علاقه مندان دکترعلی شریعتی و از نخستین سُرایندگان شعر در سوگ او بوده است.
بخش هایی از شعر بلند او با عنوان «خفتی چرا» به یاد هر دو در زیر می آید. یکی که در این هفته در خاک خفت و دیگری که 29 خرداد، سی و نهمین سالروز خاموشی اوست:
با این تفاوت که هر دو به وصیتشان یکی در دمشق ودیگری در سبزوار آرام گرفته اند ومردم نجیب سربدار درحسرت بزرگداشت اولی چهل سال صبر پیشه کرده و تجلیل شایان ودرخوری از پیر سالخورده ادبیات انقلاب به عمل آوردند.
...خفتی چرا؟ اینک نه وقت خفتن توست
ای بحر دانش، موسمِ آشفتنِ توست
وقت هنر آموزی و دُر سفتن توست
گاهِ سخن پردازی و حق گفتن توست
خفتی؟ شگفتا عاقبت آرام خفتی
فارغ ز رنج و محنت ایام خفتی
ای طایر قدسی رها از دام خفتی
خفتی دریغا حسرتا مادام خفتی
هرگز نخوابد همچو تو دانای دردی
دانشوری، شور آفرینی، رهنوردی
گُردی، دلیری، سخت کوشی، یکه مردی
انسان نوازی، چاره سازی، اهل دردی
هرگز نخوابد چون تو امید آفرینی
اندیشمندی، نقش بندی، تیز بینی
سُتوار گامی، قهرمان بی قرینی
دردآشنایی، رهنمایی، ره گزینی
هرگز نخوابد چون تو استادی یگانه
ای از بر دیوان هستی صد نشانه
ای پهنه ی اندیشه ی تو بی کرانه
تو جاودانه مُردی آری جاودانه
تا صبح رستاخیز ای جان زنده اَستی
آن جاودانه چشمه ی زاینده اَستی
تا مهر تابد بر فلک تابنده اَستی
فرزانه ای، سازنده ای، پاینده اَستی...