کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

"بنام خدای بزرگ "

"حکمت مشرقی ابن سینا از منظر هانری کربن"(۲)

در نوشتار گذشته اشاره کردیم که برخلاف برداشت رایج مبنی بر اینکه ابن سینا فیلسوفی مشائی واستدلالی صرف است وفلسفه ی او در مقابل فلسفه ی اشراقی قرار دارد ،اما آثار ابن سینا بویژه آنچه از رساله های تمثیلی او برداشت واستنتاج میشودحکایت از وجود حکمتی ناب بنام حکمت مشرقی در فلسفه ی ابن سینا دارد وباورهای رایج را منتفی میکند. حکمت مشرقی ابن سینا زمینه های مساعدی برای بوجود آمدن حکمت اشراقی سهروردی فراهم آورده است .

ابن سینا در رساله های تمثیلی خود که اغلب متن آنها رمزی است از سفر روح از مغرب زمین (ظلمت نفسانی )بسوی مشرق زمین (محل شروق واشراق نور) پرداخته ودر نمط نهم کتاب مقامات العارفین ،این سفر روحانی ومراحل سیر وسلوک سالک را شرح میدهد سلوکی که با حالات عرفانی سالک همراه بوده وچگونگی سیر وسلوک اوبرای کشف حقیقت را بیان میکند .کتاب مقامات العرفین در واقع تفسیر قصه های رمزی وعرفانی وتمثیلی ابن سیناست .

ابن سینا یک ونیم قرن پیش از سهروردی می زیسته است وهمانطوری که اشارت رفت رساله های تمثیلی ابن سینا مقدمه ی بوجود آمدن فلسفه ی اشراقی سهروردی گردیده است .این دو فیلسوف هردو از قصه های تمثیلی وعرفانی برای بیان مقاصد فلسفی وعرفانی خویش بهره جسته اند بویژه هردو از رمز پرنده در قصه های خود بهره برده اند .

در مدخل کتاب شفای ابن سینا از اصطلاح مشرقیان، ومواجهه ی آنان با مغربیان سخن به میان آمده است ،

همچنین در کتاب المباحثات ،تعلیقات ،ورساله های رمزی اصطلاح حکمت مشرقی بکار رفته است .اما برخی از مستشرقان اعم از غربی وعربی در باره ابن سینا قَضاوتهای نادرستی را ارائه داده اند. مثلا دیمیتری گوتاس استاد دانشگاه ییل، در مقاله ای تحت عنوان "سرشت درونمایه وانتقال حکمت ابن سینا " تلاش کرده، ابن سینا را طوری معرفی کند که صرفا درتداوم سنت ارسطویی وتابع محض این سنت است .والبته این از خطاههایی است که در مطالعات گوتاس مشاهده میگردد .او همچنین حکمت ابن سینا را فاقد هر نوع عناصر ذوقی واشراقی دانسته است .در سست بودن این قول همان بس که سهروردی قرنها پیش در بخش منطقِ کتاب المطارحات از حکمت مشرقی ابن سینا سخن گفته است !

علاوه بر مستشرقان غربی ،برخی از اندیشمتدان عرب مانند عابد الجابری مراکشی نیز بخاطر گرایش شدیدی که به ابن رشد دارند با بوعلی مخالفت ورزیده اند .ابن رشد شارح ارسطو است ودر میان غربیان وفیلسوفان عرب به همین صفت معروف است .

عابد الجابری میگوید :ابن سینا در شفا در پی یافتن راهی برای زمینه سازی وتمهید حکمت مشرقی است وکتاب شفای اورا نمی توان سراسر مشائی تلقی کنیم .

او در کتاب "تکوین عقل عربی " اعتراف میکند که بسیاری از اندیشمندان ومورخان فلسفه ممالک عربی، شیفته ودلداده ی ابن سینا هستند .

ابن سینا مانند سایر فلاسفه ی اسلامی زندگی پر تلاطمی داشته است بارها مجبور به فرار از دست حکومتها وهمچنین ابلهانی که اورا غیر مسلمان ومرتد میدانستندشده است.

او سالها در بخارا ،گرگان، مازندران ،زندگی کرد وبدلیل شرائط ناگوار در سال ۴۱۴ به اصفهان مهاجرت کرد. پس از استقرار او در اصفهان ،این شهر به مرکز حکمت وفلسفه تبدیل گردید .

او کتاب الانصاف را که شامل ۲۸ هزار مساله ی فلسفی بود ودر هزاران صفحه نوشته بود در همین شهر به نگارش در آورد .

 در آن کتاب ، فلسفه ی یونان را با فلسفه شرق واسلامی مقایسه وبین آنها قضاوت کرده بود وهمچنین سهوها واشتباهات مفسران ومشائیان وشارحان را مطرح نموده بود.

که با تسلط سلطان محمود غزنوی بر اصفهان وحمله ی سپاهیان وی به منزل ابن سینا وبه آتش کشیدن کتابها ومنزل او بجز ۹ صفحه از این اثر بزرگ فلسفی چیزی باقی نماند،که خسارت بزرگی برای عالم فلسفه بوده است .

او بعدها در همدان تلاش کرد دوباره کتاب الانصاف را بازنویسی کند ولی دیگرعمری برایش باقی نمانده بود .

ابن سینا حکمت مشرقی را حکمت وفلسفه ی حقیقی میداند ومیگوید : حکمت مشرقی فلسفه ی حقیقی است وآن سنخی از فلسفه با خرد ایرانی است .

اکثر فلاسفه اسلامی برآنند که دستیابی به حکمت بدون تهذیب نفس امکان پذیر نیست .یعنی آمادگی فرد در تهذیب نفس تا آنجا باشدکه حکیم با تجرد نفس بتواند از گشودگی عالم قدسی برخوردار شده واز اسرار غیبی مطلع گردد همان طوری که ملاصدرا در کتاب اسرارالآیات بیان میدارد که مقام حکمت به آسانی وبدون تهذیب نفس بدست نمی آید .

از نظر ابن سینا فلسفه درک مفاهیم نیست همانطوری که فارابی در تعلیقات میگوید: مانمی توانیم از طریق مفاهیم به حقیقت عالم برسیم !

حتی به حقیقت جوهر هم دست نمی یابییم بلکه با تهذیب وتجرد نفس است که حکیم میتواند به مقام حکمت برسد. همان جایگاهی که سهروردی میگوید حکیم به مقام حکمت نمی رسد مگر بتواند هرآن اراده نمود "خلع بدن " نماید وروح او از بدن جدا شده و به ساحات غیبی وقدسی واسرار هستی دسترسی پیدا کند . 

 جناب آقای دکتر رحمتی فیلسوف برجسته ومحقق فرهیخته که همه ی کتابهای کربن را از فرانسوی وانگلیسی به فارسی ترجمه کرده است در مقدمه ی کتب ابن سینا وتمثیل عرفانی مینویسد : شاید بتوان برنامه ی کربن را مقابله با عرفی شدن (secularisation)دانست ولی تصور کربن از عرفی شدن با تصور رایج متفاوت است .او عرفی شدن رابه معنای " تعلیق امر معنوی به امور دنیوی وامر قدسی به امر عرفی میداند " بنابراین عرفی شدن از منظر کربن به معنای گم کشتگی ،گم کردن "مشرق" وجود خویش است .به معنای این است که امور عالم را بجای اینکه درمرحله ای بالاتر ودر مرتبه ای میانه ی آسمان وزمین بعبارتی درسطحی بالاترازناسوت عالم نگاه کنیم،آنها را در همین مرتبه ی ملموس ومادی بنگریم .واحکام عالم ناسوت را بر آنها بار کنیم .

بنابراین عرفی شدن به معنای زیستن به ظاهر عالم وفراموش کردن باطن عالم است .

او معنویت امروز کلیسا رامعنویتی عرفی میداند که زمینه ساز بحران معنویت وهویت وحتی زمینه ساز بوجود آمدن شعار "مرگ خدا" در دنیای امروزشده است !

راه نجات از نظر کربن این است که هر فردی دچار عرفی شدن نشده وبتواند بصورت منفرد ساحات برتر خویش را محقق سازد .به همین دلیل حیات معنوی راستین از نظر او حیاتی است که هرکس خویش به تنهایی باید تجربه اش کند والبته این همه را آدمی بوسیله ی فرشته راهنمای خویش بدست می آورد.اعتقاد به فرشته واستمداد از اودر مقام سلوک ،شرط لازم چنین‌معنویتی است .

به همین دلیل در جهان غرب بدلیل افول حکمت مشرقی سینایی ،وهمه ی مکاتب مشرقی از این دست، آدمی نه تنها مشرق وجود خویش را از دست داده، بلکه اعتقاد به عالم فرشته گان را به اعتقادی بی خاصیت فرو کاسته وحتی بعنوان اعتقادی پوچ وبی معنا به تمسخر گرفته است !

ولی در جهان اسلام‌ پیام مکتب سینایی بخوبی دریافت شده وهمه ی اخلاف ابن سینا آنرا باز گفته اند ودر حقیقت خود را تکرار کرده اند .

کربن در مقابل مکتب سینایی لاتینی، مکتب سینایی ایرانی را مطرح مینماید .که نه تنها دچار افول نشده ،بلکه تا به امروز شکوفا وپویاست . 

کربن بر آن است که اثبات کند، ابن سینا با وجودی که فیلسوفی مشائی است ومقاصد ارسطوئیان را درک کرده اما هرگزخود را تنها به شرح مقاصد آنان محدود نمیکند .

اودر نوشته های فلسفی محض خویش ،ضمن تاثیرپذیری از ارسطو ،از نو افلاطونیانی چون افلوطین بهره برده است ودر مقام فیلسوفی "موسس" هم از حکمتهای یونانی وپیشینی بهره برده وهم نقایص آنها را برطرف کرده است در این زمینه نقائص منطق ارسطویی ابداعات داشته ونقائص آنرا بویژه در باره استنتاج قیاسهای شرطی برطرف نموده است .

تاثیر اندیشه ی ابن سینا بویژه حکمت مشرقی او به جهان اسلام محدود نشده ،بلکه این اندیشه ، در فلسفه ی قرون وسطای غرب نیز تاثیرات شایانی داشته است .

در اینجا به گواهی اتین ژیلسون، فیلسوف معاصر نوتوماسی که محقق برجسته ای در زمینه ی فلسفه قرون وسطی است استناد میکنیم او در باره ابن سینا مینویسد :

تاثیر ابن سینا بر نظام های فلسفی والهیاتی قرون وسطی فقط یکی از ابعاد فراگیر ارسطو است ،در عین حال تفسیر ابن سینا از نظریه ارسطو از بسیاری جهات چنان شخصی بودکه می توان آنرا منبع یک جریان اعتقادی متمایز دانست .!

مقدر این بود که ابن سینا بدلیل الهام دینی وگرایشهای عرفانی خاص خویش ،برای الهی دانان قرون وسطی هم یاوری بزرگ باشد وهم وسوسه ای خطرناک !

 

ادامه دارد 

 

حمزه کرمی 

دکترای فلسفه ی تطبیقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

دل‌تنگ دعاهای سحر در رمضانم
وَز وَهن و خُرافاتِ مُحرَم نگرانم
غَمخواریِ افراد تهیدست به نوروز
همواره شِرَنگی فِکَند در دل‌وجانم
........
مشتاقِ مناجاتِ سحر در رمضانم
در تاب و تَبِ نفس و خِرَد در نوسانم
امیدِ دراین جنگِ نَفَس گیرِخِرَد پیر
این دشمنِ خانگی شودخوارو زمین گیر
وَر نه که شرمنده به روز عَرَساتم
ید۱۴/۱/۱۴۰۰

دلتنگ نواهایِ سحر در رمضانم 

از شادیِ مهمانیِ حق در طَیَرانم

گر مژده نگیرم در اعیادِ خُجَسته

مَغبون و خجالت زده و بس نگرانم

 ا21/12/1402

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۴۵
موسی الرضا امین زارعین

آموزش اعداد با شعر 

۱-یک،"مادر یکی تو دنیاست/همتای مادر خداست 

۲- دو" با دوتا دست کار می‌کنم/با دوتا پا هم راه میرم 

۳-سه" دختر و پدر با پسر/سه تن سه نکته زیر سَر

۴-چهار"فصل‌های سال هم چارتاست/  زیبایی‌هاش بی‌همتاست

بهار میاد تابستون/پاییز میاد زمستون 

۵-پنچ"مزه‌ی اصلی پنج تاست/بر همگان هویداست

شور و شیرین و تلخی/ مَلَس میآد با تندی

۶-شش"جهات آدم شش تاست/بالا، پایین چپ و راست 

پشت‌سر و روبرو/ با هم کنیم گفتگو 

۷-هفت" روزهای هفته هفتاست/آموزگارم داناست

۸-هشت"میز و صندلی هشت‌پایه است/هرکدومش چارپایه است

۹- نه" پایه ی ابتدایی/تموم تو نه‌ سالگی 

۱۰- ده"انگشت دست ده تاست/کارهای دستی زیباست 

 

 

شعرِ کودک و نقاشی 

الهی زنده‌ باشی

شعرِ کودکان با عدد

"امین"بگو یا مدد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۰۲ ، ۱۱:۳۹
موسی الرضا امین زارعین

مجری یک برنامه تلویزیونی

از فرد ثروتمندی که میهمان برنامه‌اش بود

پرسید:

*بهترین چیزی که شما را خوشحال کرد و از بابت آن احساس خوشبختی کردید چه بود؟*

 

فرد ثروتمند پاسخ داد:

چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی *خوشبختی* را چشیدم.

 

*« اول»* گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت‌ و پول است

 اما این چنین نبود.

 

*«مرحله دوم»* چنین به گمانم رسید که خوشحالی و خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کم‌یاب و ارزشمند است

ولی تاثیر آن هم موقت بود.

 

 *«مرحله سوم»* با خود فکر کردم که شاید خوشحالی و خوشبختی در بدست‌ آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی یا ورزشی یا کارخانه و غیره باشد

اما باز هم آنطور که فکر می‌کردم نبود.

 

در *«مرحله چهارم»* یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد

برای جمعی از *کودکان معلول* صندلی‌های مخصوص خریداری و به آنها هدیه کنم..

من هم بی‌درنگ پیشنهادش را قبول کردم.

دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدایا را خودم به آنها بدهم..

وقتی به جمع کودکان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم خوشحالی‌ای که در صورت آنها نهفته بود واقعاً دیدن داشت!

 

کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود.

 

اما آن چیزی که *طعم حقیقی خوشبختی* را با آن حس کردم چیز دیگری بود!

 

هنگامی که قصد رفتن داشتم

یکی از آن کودکان آمد و پایم را محکم گرفت! 

  سعی کردم جوری که ناراحت نشود با مهربانی پای خود را از دستانش بیرون بکشم

اما او درحالی که به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد!

 

خود را خَم کردم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا چیزی می‌خواهی برایت تهیه کنم؟

 

و آن کودک جوابی به من داد که میخکوبم کرد!!

 

و این جواب همان چیزی بود که *معنای حقیقی خوشبختی* را با آن فهمیدم...

 

او گفت: می‌خواهم چهره‌‌تان دقیق به یادم بماند

 تا در لحظه ی *ملاقات در بهشت* 

شما را بشناسم و در آنجا جلوی *خدا* دوباره از شما تشکر کنم!.

 

💚☘️💚☘️💚

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۲ ، ۱۷:۳۴
موسی الرضا امین زارعین

 

خبرگزاری تسنیم: فیلسوف معاصر انگلیسی نوشت: اسرائیل نه‌تنها شمار زیادی از آوارگان را محکوم به بیچارگی کرده، بلکه همچنین ملت‌های عربی را محکوم به ادامه‌ عقب‌ماندگی می‌کند، زیرا آن‌ها را مجبور می‌کند تا خواسته‌های نظامی را بر رشد ملّی، مقدم بدارند.

خبرگزاری تسنیم:

«لرد برتراند راسل» فیلسوف انگلیسی که در کنار لودویک ویتگنشتاین از مهمترین چهره‌های فلسفه تحلیلی به شمار می‌رود، همزمان با جنگ آمریکا علیه ویتنام، که گزارشهای آن بخش اعظمی از فضای رسانه‌های جهان را پر کرده بود، به عنوان یکی از برجسته‌ترین متفکرانِ منتقد جنگ و خشونت علیه بشریت قد علم کرد و به فراخور موقعیتهایی که داشت، در برابر سیاستهای غیرانسانی دولت آمریکا قلم زد و سخن گفت! اتفاقا نام راسل به عنوان یکی از فعال صلح‌طلب در تاریخ اندیشه بشری از همان زمان برجسته شد.

همزمان با جنگ ویتنام و پس از آن، یعنی در دورانی که بحران اخلاقی دوران مدرن بیش از هر زمان به سطح آمده بود، راسل در کنار بسیاری دیگر از اندیشمندان، خود را در پرداختن با پرداختن به فلسفه محض، منزوی نکرد. او از آن پس بیشتر همّ خود را متوجه انسانیت و بحران آن در غرب کرد. درباره بحران‌های سیاسی جنگ سرد نوشت و با هنرمندی خاص خود در کنایه‌ورزی و طنزپردازی، آرمانهای انسانی دوران مدرن متذکر شد و به مطالبه آنها پرداخت. سلطه‌گری آمریکایی در کنار شعارهای حقوق‌بشری دولت این کشور از مهمترین دستمایه‌های طنز تلخ راسل شد. این اندیشمند طراز اول جهان فکری آنگلوساکسن، حتی در واپسین روزهای حیاتش ساکت ننشست و دو روز قبل از مرگش به مردم جهان پیامی داد که به عنوان «آخرین پیام» او رسانه‌ای شد و بازتاب گسترده‌ای داشت.

 

«پیام آخر» برتراند راسل درباره مردم فلسطین و اقدام ضدانسانی صهیونیسم در خصوص تجاوز به این کشور است. دو بخش از تحلیل این پیام در روزهای گذشته منتشر شد که در بخش اخبار مرتبط همین صفحه قابل دسترس است. اینک بخش سوم و پایانی این تحلیل:

راسل در پیامش به مردم جهان درباره اشغال فلسطین می‌نویسد:

«اخیرا آقاى اى. اف. استون (A. F. Stone) روزنامه نگار مقیم واشنگتن وضع صدها هزار آواره‌اى را که در اطراف فلسطین پراکنده شده‌اند چنین توصیف کرد: «این بار، مانند یک سنگ آسیاب، به گردن یهودیان جهان آویخته شده است»! آوارگان بیشتر از بیست سال است به حال بلاتکلیفى در اردوگاه‌هاى موقت به سر مى‌برند.»

 

فیلسوف انگلیسی سپس به تحلیل مسئله اشغال فلسطین توسط صهیونیستها می‌پردازد و آن را یم «تراژدی» و «مصیبت اندوهبار» می‌خواند؛ مصیبتی که هیچ کشور و ملت دیگری نمی‌تواند آن را تاب بیاورد. راسل ادامه می‌دهد:

 

«تراژدى و مصیبت اندوهبار مردم فلسطین این است که وطن آنها به وسیله قدرت بیگانه‌ خارجی به تصرف و اشغال درآمده و به مردمى داده شده تا دولت تازه‌اى به وجود آورند و کشور جدیدی بسازند! نتیجه این عمل، آن شده که صدها هزار بى‌گناه براى همیشه بى‌خانه و کاشانه شده‌اند و با هر کشمکش جدیدی شمارشان افزایش یافته و می‌یابد. باید پرسید که تا کی جهان مى‌تواند چنین ستمگرى فجیع و مفتضحى را تحمل کند؟ تا چه مدت دیگر، دنیا می‌خواهد این نمایشِ ستمِ سنگدلانه را تاب آورد؟»

 

از نظر راسل آنچه که به هجوم و حمله صهیونیستها به فلسطین، به کشتار آنها، به آواره‌سازی مردم بی‌گناه از سرزمین مادری‌شان تداوم می‌دهد، فقط یک عامل است: «انکار یک حق». انکار حق کامل فلسطینیان برای در اختیار داشتن وطنشان!

 

وی می‌گوید:

 

«واضح و بدیهى است که این آوارگان از حق کامل، نسبت به سرزمین مادری‌ای که از آن رانده شده‌اند، برخوردارند و انکار کردن همین حق است که مستلزم تکرار حمله و هجوم هر روزه است. هیچ ملتى در هیچ جاى جهان نمى‌تواند قبول کند که به‌طور گروهی به‌زور از کشور خودشان اخراج شوند. چگونه مى‌توان انتظار داشت مردم فلسطین مجازاتى را بپذیرند که هیچکس قدرت تحمل آن را ندارد؟ [بدین‌ترتیب] اسکان دائمی و استقرار مردم فلسطین در سرزمین مادری و خانه و کاشانه‌شان، شرط اصلى بازگرداندن آرامش به خاورمیانه است.»

 

پس از جنگ جهانی دوم، پروسه مظلوم‌نمایی صهیونیسم آغاز شد. همه جهان غرب از همان زمان تا به امروز در سیطره جهودانی قرار گرفت که با مظلوم‌نمایی و اذعان به اینکه در جنگ دوم جهانی توسط نازیها، ظلم به آنها روا داشته شده‌ است، قصد به چنگ آوری امتیازات مادی و معنوی غیرقابل توجیهی داشتند. این پروسه هنوز ادامه دارد! راسل در پیام آخرین خود به مردم جهان به این حقیقت اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که حتی با پذیرش این مظلومیت و اراده برای رفتار رئوفانه با یهودیان، نمی‌توان دلیلی پیدا کرد که آنها بواسطه آن بتوانند ظلمی را در جهان ابدی کنند! بنا بر اعتقاد راسل این مظلومیت - نمایش یاشد یا غیرنمایش - نباید رنج و مشقت را برای دیگران استمرار ببخشد. فیلسوف انگلیسی می‌نویسد:

 

«غالبا به ما مى‌گویند باید با نظر رأفت و محبت به اسرائیل نگاه کنیم زیرا یهودیها در اروپا به وسیله نازیها دچار مشقت و زحمت شده‌اند! بارها به ما گفته شده است که به‌خاطر آزار یهودی‌ها در اروپا به‌دست نازی‌ها باید با اسرائیل هم‌دردی کنیم. من برای عملی‌کردن این پیشنهاد، دلیلی برای ابدی کردن آزار نمی‌بینم؛ دلیلى نمى‌بینم که رنج و مشقت درباره دیگران ادامه و استمرار داشته باشد.»

 

راسل «یادآوری وحشت‌های گذشته» را برای توجیه ایجاد وحشت‌های امروزی، «دورویی زننده‌» می‌خواند.

 

«آنچه اسرائیل امروز می‌کند قابل پذیرش نیست. یادآوری وحشت‌های گذشته برای توجیه ایجاد وحشت‌های امروزی دورویی زننده‌ای است. نه‌تنها اسرائیل شمار بسیار بزرگی از آوارگان را محکوم به بیچارگی می‌کند؛ نه‌تنها اعراب زیادی که تحت اشغال‌اند محکوم به حکومت نظامی‌اند؛ بلکه همچنین اسرائیل ملت‌های عربی که تنها به‌تازگی از وضعیت مستعمره بودن رها شده‌اند را محکوم به ادامه‌ عقب‌ماندگی می‌کند، زیرا برای آن‌ها خواسته‌های نظامی بر رشد ملّی تقدم می‌یابد.»

 

راسل در پایان آخرین پیامش برای مردم جهان، بر یک اجماع جهانی دست می‌گذارد تا و معتقد است که راه‌حل خاورمیانه و اشغال فلسطین نباید به کشمکش‌های بعدی منجر شود. او به صراحت می‌گوید که اگر قرار باشد عدالت برقرار شود نخستین شرط آن «عقب‌نشینی اسرائیل» است. راسل معتقد بود برای دستیابی به صلح و عدالت باید همه جهانیان بسیج شوند. وی می‌نویسد:

 

«همه‌ آن‌هایی که می‌خواهند به خونریزی در خاورمیانه پایان دهند باید اطمینان کسب کنند که هر راه‌حل ممکن شامل بذر کشمکش‌های آینده نباشد. عدالت ملزم می‌کند که گام نخست به‌سوی یک راه‌حل باید عقب‌نشینی اسرائیل از همه‌ی قلمروهایی باشد که در ژوئن 1967 اشغال کرده است. برای اجرای عدالت برای مردم خاورمیانه که مدت‌هاست در رنج اند، کمپینی جهانی لازم است.»

انتهای پیام 

بیشتر بخوانید...

 

راسل: جهان ما تا چه اندازه می‌تواند تجاوز را تحمل کند؟

 

 راسل: بمبارانهاى هوائى و حملات اسرائیل به شکست منتهى خواهد شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۲ ، ۱۳:۵۴
موسی الرضا امین زارعین

حذف اسرائیل و حَمس اینک محال 
پورپِکاندایِ نَپخته قیل و قال 
چاره یِ کار است صُلحی پایدار 
حذف و نابودی فکری رادیکال 
 

 

: گر پوتین در این جنایت بُرده‌ است 

این نتانیاهو یقین دان مُرده است 

دو نتانیابو پیِ حذف دِگر

در میانه مردمانی دربدر 

حذف مردود و دو دولت ماندنی است 

آنکه گوید حذف او،خود رفتنی است 

حذف یکدیگر شعار است و محال

پورپُکاندایِ نَپُخته قیل وقال

قتل عام مردمان سَفاکی است

مرگ و نفرت شیوه‌ی ضَحاکی است

 دیکتاتورها باقی اند بر جنگ و خون 

جنگ را نعمت بدانندی فزون

چون بقای دیکتاتور جنگ است و خون!

بس که خون خورده است می‌گیرد جنون

بن یامین درهردو صورت رفتنی است

قتل و کشتار و جنون کی ماندنی است؟

این نتانیابویِ دیگر مُردنی است 

قصه ی پیشینیان هم خواندنی است 

ای دریغ و درد از جهل و فِساد 

کرده بازار صداقت را کِساد

مِلتم تَب کرده از ظلم زیاد 

وانگهی نالان شد از، بیداد داد

ملت ما گرچه تب کرده شدید

بَل تَبری جُسته از فعلِ یزید

ای"امین" از بنیامین عبرت بگیر

از جنایت‌های این گرگانِ پیر

۱۷/۸/۱۴۰۲،/۱۲/۳۱۱۵








 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۲ ، ۲۱:۴۷
موسی الرضا امین زارعین

📜حکم قاضی رباط کریمی که جهان را تکان داد!

☀️قاضی در مورد پسر 15 ساله ای که در حال سرقت از یک مغازه نان فانتزی کاشفی در رباط کریم بود و هنگام فرار یکی از قفسه ها را شکسته بود، حکمی صادرکرد.

وی پس از شنیدن جزئیات حادثه ، از پسر پرسید، آیا واقعاً نان و پنیر سرقت کرده ای و یک قفسه را خرد کرده ای؟
پسر با خجالت سرش را خم کرد و گفت آره ولی پنیر نبود فقط نان آنهم از نوع فانتزیش بود .

+ چرا دزدی کردی؟
- نیاز داشتم 

+ آیا نمی توانستی به جای سرقت،  آن را بخری؟
- من پول نداشتم.

+ می توانستی از والدین خود پول بخواهی
- من فقط مادرم را دارم که بیمار و بیمار دکتر تومرایی است. در رختخواب است و کار ندارد؛ به خاطر او من نان دزدیدم . 
مادرم گاهی هم پیش دکتر کهندانی می رود  .
+ و تو ... هیچ کاری نمی کنی و کار و شغل نداری؟
- من در کارواش کار می کردم. این کار را دکتر فریور هاشمی برای من جور کرده است . برای کمک به مادرم یک روز مرخصی گرفتم، به همین دلیل مرا اخراج کردند.

🔻پس از پایان گفتگو، قاضی رباط کریمی حکم خود را چنین  اعلام کرد:
سرقت، بویژه سرقت نان ، آن هم نان فانتزی ، جنایتی بسیار شرم آور است؛
همه ما مسئول این جنایت هستیم. حتی نظام پزشکی رباط کریم و آقای تقی زاده . 
✅امروز همه حاضرین در این اتاق، از جمله من، مسئول این جنایت سرقت هستیم؛
بنابراین، همه یک میلیون تومان جریمه می شوند و هیچ کس بدون پرداخت یک میلیون تومان حق ندارد سالن را ترک نمی کند .

 قاضی یک میلیون نومان از جیب خود بیرون آورد البته یک میلیون تومان به صورت چک پول بود ، یک قلم برداشت و شروع به نوشتن کرد :
علاوه بر این ، من برای صاحب مغازه نان فانتزی یعنی آقای کاشفی ، که این پسر گرسنه را به پلیس تحویل داد ، مبلغ 10 میلیون تومان جریمه سفارش دادم و اگر جریمه در یک ساعت پرداخت نشود، مغازه نان فانتزی کاشفی که جنب مطب دکتر هادیزاده است بسته می شود .

🔻همه در سالن از پسر عذرخواهی کردند و مبلغ کامل را به او دادند . 
قاضی رباط کریمی از اتاق دادگاه بیرون آمد و سعی کرد اشک هایش را پنهان کند.
بعد از اینکه تماشاگران تصمیم قاضی رباط کریمی  را شنیدند، آنها هم چشمانشان پراز اشک شد .
 قاضی رباط کریمی افزود : اگر کسی در حال سرقت نان در رباط کریم است، باید همه ساکنان و جامعه شهر رباط کریم شرمنده باشند!!!
✅باید از شرم و خجالت بمیرند !

قابل توجه اهالی محترم رباط کریم 

دکتر فریور هاشمی که خود شاعر است ناگهان ناراحت شد و گفت : شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه کنار خیابان، سیری ام را وزن کنم .
ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم 
از اذان صبح تا غروب آفتاب 
فقرا را سیر کنیم . 
نه این که گرسنگی و تشنگی کشیده 
تا فقط رنج آن ها را درک نماییم

آری هزاران بار افسوس که 
دیریست وا مانده ایم در ظاهر دین
دهانمان پر شده است . 
از غلظت تلفظ حرف <ض> 
در کلمه "و لا الضالین" 

ولی غافل ازآن که خود عمریست 
در گمراهی به سر می بریم....

به راستی ما به کجا می رویم...

و چه زیبا دکتر فریور هاشمی که خود شاعر هم می باشد از قول پروفسور اسماعیل ملک زاده گفت :
روزه داران هیچ گاه حال گرسنگان را 
درک نخواهند کرد .
زیرا به افطار اطمینان دارند...
ای کاش در این ماه بجای معامله 
سر بهشت خدا بیشتر به فکر بندگان نیازمندش باشیم .
زیرا که فلسفه روزه داری چیزی جزخدمت به خلق است؟

لقمه نانی بدهم کودک کار

کاشکی یک گل یاس

تا مگر کَم شود از، دردِ تَنم؟

"نگرانِ سرطانِ وطنم"!

سَر و تَن باد، فدایِ وَطنم

سَد شکسته است، چه آید از بیل؟

چاره ی کار شود اژدر و پیل

رستم زال و مگر شیر خدا؟

یا که نادرشه و کوروش درما

         نگرند و بکُنند درد دوا

           بِکُشند جَهل و خرافات و دغا

و "امین" دست بدارد به دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۰۲ ، ۲۲:۲۳
موسی الرضا امین زارعین

 

مرا مادرم این چنین یاد داد

به گیتی دل آشفته یک کَس مَباد

 به نیکی بود نام او در جهان

که نامش بُدی عصمتِ مِهرَبان

به گهواره مادر به گوشم نهاد

که خوار و دُژَم، در جهان کَس نَباد

توانا و دانا و روشن بُدی

شکستِ مَنش نیز، در هم شُدی

به سعدی و حافظ، کلام خُدا

زِ وَهم و خرافات، بودی جُدا

به قرآن و حافظ، که فربه شُدی

زِ رایِ بزرگان، چو آگه بُدی

چُنین خواست، آموزگاریِ من

بدین حادثه سازگاریِ من

کنون شادمانم، از این زندگی

به ورزش، پژوهش، برازندگی

دگر شادمانیِ، غمدیده ای

در این قحطسالِ، فَزاینده ای

غرورت نباید، از این مُختَصر!

سپاست فَزاینده، ای مُحتَضر

به داد و دَهش روح فربه کنی

به کوشش دل آزرده ای به کنی

به داد و دهش زنده دارید دِل

که در رستِخیزد نباشی خِجِل

"امین" بارها مرگ را دیده ای

غنیمت بدان سالها زنده ای

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۲ ، ۱۱:۴۹
موسی الرضا امین زارعین


یاسرعرفات ََ

 

 

 

 

 

         چهل وچهار سال پیش مثل چنین روزهایی یاسرعرفات رءیس سازمان آزادیبخش فلسطین برای عرض تبریک پیروزی انقلاب به ایران آمدونیروهای انقلابی که سفارت اسراییل رااشغال کرده بودندبه اشاره حاج احمدآقاسفارت راتقدیم ایشان کردند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۲ ، ۲۰:۰۲
موسی الرضا امین زارعین

🔘 زنگ مدرسه کفر است!

 

✳ مهرماه و «زنگ مدارس» برای همه ما یک خاطره نوستالوژی و ماندگار است. اما شاید کمتر کسی بداند که حدود ۱۴۰ سال پیش، همین زنگِ مدرسه مظهر کفر محسوب و حتی سبب تکفیر مدیر مدرسه و مجوزی برای قتل او بود. 

 

🔻مرحوم «میرزاحسن خان تبریزی» مشهور به «میرزا حسن رشدیه»، فرزند حاج میرزا مهدی ‌تبریزی از مجتهدان بنام تبریزی و زاده محله چرنداب تبریز است که از او به عنوان بنیانگذار فرهنگ و آموزش نوین ایران یاد می‌شود.

وی پس از آموزش الفبا، حساب و هندسه، تاریخ و جغرافیا در بیروت و تدریس در تفلیس و ایروان و بازدید از مدارس جدید استانبول، اولین مدرسه به سبک جدید را در سال ۱۲۶۲ خورشیدی برای کودکان مسلمان قفقاز تاسیس و در سال ۱۲۶۶ نیز نخستین مدرسه نوین را در تبریز بنا نهاد و در این راه، انواع تهمت‌ها، آزارها و مرارت‌ها را بجان خرید.

 

🔻وی نخستین مدرسه نوین را در در محلهٔ #ششگلان تبریز در مسجد مصباح الملک تاسیس کرد که یکسال بیشتر دوام نیاورد و مکتب دارانی که دکان خود را کساد می‌دیدند رئیس‌السادات یکی از علمای بی‌علم آنروز را مجاب کردند تا رشدیه را تکفیر و فتوای انهدام مدرسه‌اش را صادر کند و بدین ترتیب عوام تحریک شده با چوب و چماق، میرزاحسن و معلمین و دانش‌آموزان مدرسه را مورد هجوم قرار دادند و وی ناچار شد شبانه به مشهد بگریزد.

 

🔻پس از شش ماه رشدیه دوباره به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در محله «بازار» تأسیس کرد که باز در اثر حمله دشمنان علم و دانایی و به آتش کشیده شدن مدرسه، ناچار شد از این شهر بگریزد.

 

🔻یکسال بعد سومین مدرسه‌اش را در محله «چرنداب» تبریز تاسیس کرد که این بار هم طلبه‌های علوم دینی مدرسهٔ صادقیه به تحریک مکتب‌داران به دبستان او هجوم برده و آن را غارت کرده و آتش زدند.

 

🔻اما میرزاحسن از پا ننشست و چهارمین مدرسه خود را در «محلهٔ نو» تبریز، برای کودکان تهیدست بنا نهاد که تعداد شاگردانش به بیش از ۳۰۰ نفر رسید. این بار مکتب‌داران ملا مهدی پدر رشدیه را تحت فشار گذاشتند تا مدرسه تعطیل شود. لاجرم ملا مهدی از پسرش خواست به مشهد برود و او چنین کرد.

 

🔻رشدیه یکسال بعد به تبریز بازگشت و پنجمین مدرسه را در «محلهٔ بازار» تاسیس کرد که این بار نیز در اثر هجوم اجامر و اوباش، تعدادی از دانش‌آموزان مجروح و یکی از معلمان کشته شد و او ناچار به مشهد گریخت و این بار مدرسه‌ای را در این شهر بنیان نهاد که این مدرسه نیز توسط کهنه‌پرستان مشهد به آتش کشیده شد و او را سخت کتک زدند.

 

🔻وی دوباره به زادگاه خود بازگشت و این بار ششمین دبستان را در محله «لیلی‌آباد» تبریز بنیان نهاد. سه سال بعد با سلاح کمری مورد سوءقصد قرار گرفته و از ناحیه پا مجروح و مدرسه‌اش هم تعطیل شد.

 

🔻رشدیه دست بردار نبود و اینبار با فروش املاک خود هفتمین مدرسه را در تبریز دایر و کلاس‌ها را با میز و صندلی و تخته سیاه تجهیز کرده و در فاصله دو کلاس‌، زمانی را برای استراحت و تفریح دانش‌آموزان و معلمین در نظر گرفت که به «زنگ تفریح» مشهور شد. 

باتوجه به اینکه صدای زنگ شبیه صدای ناقوس کلیسا بود، این بار مکتب‌داران کهنه‌پرست، «صدای زنگِ مدرسه» را بهانه مخالفت با رشدیه قرار داده و او را به کفرورزی متهم و اعلام کردند که هرکس فرزندش را به این مدارس بفرستد کافر است و از این طریق عوام را علیه او تحریک کردند و او برای به صف کردن دانش آموزان و اعلام تعطیلی کلاس‌ها، ناچار شد به جای استفاده از زنگ، از یکی از دانش‌آموزان بخواهد تا با صدای بلند این بیت را بخواند: «هر آنکه در پی علم و دانایی است // بداند که وقت صف آرایی است».

این مدرسه نیز با نارنجک دست‌ساز مورد حمله قرار گرفت و رشدیه ناچار به قفقاز رفت.

 

🔻با دعوت میرزاعلی خان امین‌الدوله والی آذربایجان، رشدیه در سال ۱۲۳۶ به تبریز بازگشت و هشتمین مدرسه خود را که از سایر مدارس بزرگتر بود در محله ششکلان این شهر دایر کرد که آنهم با برکناری امین الدوله، به آتش کشیده شد. 

 

🔻وی دوسال بعد از این حادثه در زمان امین‌الدوله، مدارس رشدیه را در تهران تاسیس کرد.

در این شهر هم «فریاد مقدس‌مآب‌ها بلند شد که آخرالزمان نزدیک شده جماعتی بابی و لامذهب می‌خواهند الف و با را تغییر دهند، قرآن را از دست اطفال بگیرند و کتاب به آن‌ها یاد بدهند.»

پس از عزل امین الدوله، در پی اینگونه جوسازی‌ها، این مدارس هم تعطیل شد.

 

🔻پس از مدتی رشدیه تکفیر و با شایعه‌سازی به بابیگری و ضدیت با امام زمان و اهل بیت متهم شد. 

ناگزیر به قم رفت و در آنجا مدرسه رشدیه را تأسیس و به آموزش کودکان فقیر و نابینایان پرداخت و سرانجام در سال ۱۳۲۳ در سن ۹۷ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد. 

 

🔻او در آخرین لحظات زندگیش وصیت کرد که «مرا در محلی به خاک بسپارید تا هر روز شاگردان مدارس از روی گورم عبور کنند و روحم شاد شود».

 

✅کانال جدید اطلاع‌رسانی #اکبر_اعلمی

https://chat.whatsapp.com/KN119ZRRVWAGfi9lTmxotR

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۲ ، ۱۲:۳۹
موسی الرضا امین زارعین