کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکیم سبزواری» ثبت شده است

۸اسفند

درودم به سینایِ ایران‌زمین 

زبانزد در آفاق و یونان و چین 

که حکمت از ایشان دَوامی‌گرفت 

به اِشراق و صدرا قَوامی‌گرفت 

به همشهری‌ام سبزواری درود 

حکیمی در این خِطه چون او نبود 

به همشهری ام سبزواری سَلام 

که گفته سخن‌های خَتم کَلام 

زِ اَطراف‌و اَکناف گرد آمدند 

که دُرِّ مَعانی از او بشنوند 

ِز هند و کراچی و مالزیا 

ِز بَنگال و بَحرین و قِرقیزیا 

زِ مصر و مراکش زِ اِسپانیا

زِ بوسنی زِ شامات و ایتالیا

ِز گُرجی و تاجیک و مازندران 

که حکمت بجویند دانشوران 

به‌ ناچار حاجی گرفت آزمون

که هرکس بیاورد نمره فُزُون

حساب و اَدب جبر و هیئت نَجوم 

بدیع و مَعانی و مَنطق عُلوم

سوالات کنکور ساده نبود

قَضایایِ لولا از آن جمله بود

ز چندین بلاد و فزون از هزار 

صَد و چند بهتر نمود اختیار 

به تعلیم حکمت اجازت بداد

به دنیا و عقبی سعادت بداد

توشه هایی از کلام و فلسفه

شِمه ای عرفان و رَّدِ سَفسَطه 

بهره ها بردیم از گفتارِ او

دارِ علم است سبزوارم ای عمو

چنین گفته هان کوربنِ نامدار

که حکمت بماندست در سبزوار 

نوشته است آن هانریِ قهرمان 

که هادی بود آخرین پهلوان

به اسرار باید بگفت آفرین 

به حکمت به دانایِ مشرق زمین 

"امینم" من و فلسفه بافتم

به دریایِ معنی نه رَه یافتم 

دُرودَم به سینا که حکمت ازوست

"امین"جان بدان مطلق حکمت اوست 

بیت آخر ازابو الشهداء حاج‌آقا فتاحی می‌باشد با تغییری اندک

 

در هندسه ، قضیه لولا (که گاهی به آن قضیه دهان باز نیز گفته می شود) بیان می کند که اگر دو ضلع یک مثلث با دو ضلع مثلث دیگر همخوانی داشته باشند و زاویه مشمول اولی بزرگتر از زاویه مشمول دومی باشد، ضلع سوم مثلث اول بلندتر از ضلع سوم مثلث دوم است

https://en.wikipedia.org/wiki/Hinge_theorem

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۰۳ ، ۲۰:۴۱
موسی الرضا امین زارعین

الذی لیس کمثله شخص!
سید عطاءالله مهاجرانی

سرور عزیز و دوست نازنین و انسان آرمانی، صاحب مقام محمود، حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی در روز ۱۵ خرداد، روز شکفتن نهضت امام خمینی و نیز در سالگرد رحلت امام قلبش ایستاد و به ملکوت اعلی پرواز کرد و سر نهاد آنجا که باده خورده بود.
خانواده معزز ایشان و دوستان و آشنایان و همکاران هزاران خاطره گفتنی از او دارند. وقتی بهت‌زده خبر را شنیدم؛ تعبیری که طلال سلمان، روزنامه‌نگار ممتاز لبنانی در سوگ هانی فحص نوشته بود، در ذهنم پدیدار شد. عنوان مقاله‌اش این بود: «هانی فحص، الذی لیس کمثله شخص!» هانی فحص، کسی که هیچ‌کس مثل او نبود!
ما در زندگی خود که دیگر زندگانی کوتاهی هم نیست، افراد مختلفی را دیده‌ایم. با آنها زیسته‌ایم. تجربه مشترک داریم. گاه یک نفر متفاوت می‌شود، ممتاز می‌شود. دل‌تان برای دیدارش تنگ می‌شود. گوش جان‌تان تشنه شنیدن صدای اوست. در زمانه عسرت و دشواری و تاریکی، او با حضور و صفایش، فضا را باز و معطر و گرم می‌کند. مثل آفتاب می‌تابد. پنجره‌ای رو به مشرق است. به تعبیر مولانا جلال‌الدین بلخی، خانه‌ای روشن است: 
روشن است آن خانه گویی آنِ کیست؟
ما غلام خانه‌های روشنیم
سید محمود دعایی پنجره‌ای رو به آفتاب بود. خانه روشنان بود. الذی لیس مثله شخص!
او ۲۴ سال نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی بود. حقوقی نگرفت. خودرو نگرفت. ۴۲ سال نماینده امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای در موسسه اطلاعات بود. از موسسه اطلاعات حقوقی دریافت نکرد. خودرو و راننده شخصی در روزنامه نداشت. هر وقت می‌خواست جایی برود، خودش به نقلیه موسّسه زنگ می‌زد. هر وقت هر همکار راننده‌ای که آماده بود، می‌آمد، به همین خاطر او نه‌تنها همه راننده‌ها را با نام و نشان به خوب می‌شناخت. بلکه در فرصت همراهی تا مقصد و بازگشت از حال و روز راننده و خانواده و مسائل و مشکلاتش باخبر می‌شد. احوال فرزندان راننده را می‌پرسید. اگر به جلسه‌ای آمده بود و در جلسه ظرف میوه‌ای بود. مثلا سیبی را برمی‌داشت و در بازگشت به راننده می‌داد. یا اگر جلسه در خانه‌ای بود و راننده منتظر می‌ماند، توی بشقابی میوه می‌گذاشت، خودش برای راننده که منتظر بود، می‌برد. بشقاب میوه را به راننده می‌داد و می‌گفت: «الهی قربونت برم. ببخشید منتظر می‌مونی، من پسر خوبی‌ام زود‌تر میام!» به تلفن‌ها خودش جواب می‌داد. اتاقش کبریا و ناز و حاجب و دربان نداشت. اگر کسی یا کسانی مهمانش بودند. مدام مراقب مهمان بود. قرار نداشت. دیس پلو یا ظرف خورش به دست، دور مهمانان می‌چرخید و به مهمانان می‌رسید. یک ذره در او خود بزرگ‌بینی نبود و فروتنی‌اش، ملکه او شده بود. خدشه‌ای در آینه با صفای جان تابان او نبود.
به تعبیر حاج ملاهادی سبزواری خاک‌نشین بود، البته از همان خاک نشینانی که: 
نه در اختر حرکت بود و نه در قطب سکون
گر نبودی به جهان خاک‌نشینانی چند
این خاک‌نشینان، معنای زندگانی‌اند. حقیقت زندگانی‌اند. همه ما در جست‌وجوی معنای زنگی هستیم. انسان فطرتا در جست‌وجوی معناست. گاه انسانی با زندگی خود، معنای مجسم زندگی می‌شود. زندگی‌اش شعله سیالی است که خانه‌ها را روشن می‌کند. دل‌ها را شاد می‌کند. چنان زندگی می‌کند که اگر خاک راه شود: «غبار خاطری از رهگذار ما نرسد.»
سید محمود دعایی به مقام محمود دست یافته بود. خداوند شعله ماندگار مهر او را در دل‌ها افروخته بود. چنان که قلب بزرگ سید محمود دعایی سرشار از مهر و محبت و احترام نسبت به انسان‌ها بود. می‌کوشید مشکل هر کسی را با هر نام و نشان و دین و گرایش حل کند. او به تعبیر امیر مومنان امام علی علیه‌السلام، به وجه انسانی انسان‌ها نگاه می‌کرد که همگان در وجه انسانی و آفرینش الهی نظیر یکدیگرند: «نظیرٌ لک فی الخلق» 
در دوران مسوولیتم، او هر وقت می‌خواست، به دفترم می‌آمد، همیشه دیدارش مسرت‌بخش و مغتنم بود. وارد اتاق که می‌شد، فضا روشن می‌شد. معاون نخست‌وزیر بودم. به دفترم آمد و گفت: «حتما یادته، بین‌المجالس رم که رفته بودیم، آقای بسیار عزیزی جزو همکاران محلی سفارت بود. ارمنی بود. اسمش آقای آرمان بود. یادتانه؟» گفتم بله، گفت: «ایشان دیروز به روزنامه آمده بود. نامه‌ای را برایم آورد، نامه از خانم مسنّی است، بیش از هشتاد سال دارد. بیمار هم هست، مشکل خروج از کشور پیدا کرده است. نامه را آورده‌ام. ببینید، می‌شود مشکل را حل کرد. البته این خانم بهایی است که یک ارمنی واسطه شده و سیدی را وسیله کرده که نامه به دست سید دیگری که معاون نخست‌وزیر است، برسد! »
مشکل حل شد، زنگ زدم. گفتم: «کاکای عزیزم. مشکل آن خانم حل شد.» صدای خنده‌اش در گوشم پیچید. گفت: «خدا را شکر ما دو تا سید پیش دو هموطن ارمنی و بهایی روسفید شدیم!»
اکنون کاکای عزیز ما افسانه شده است. افسانه نیک… که یادش چشم‌ها را خیس اشک می‌کند و طنین صدایش فراموش نمی‌شود، شعله نگاه و برق چشمانش که به سرعت به اشک می‌نشست از یاد نمی‌رود. ملکه تواضع و فروتنی‌اش در برابر پیر و جوان، مانند تابلویی در برابر دیدگان یک ملت ایستاده است. گویی خداوند برخی بندگان را به شکل اختصاصی برای خود می‌آفریند، آن بندگان، دلی دریایی و روحی آسمانی و خلق و خویی بهشتی دارند، بوی بهشت می‌دهند. آن بندگان نه صاحب درجات، «لهم درجات» بلکه خود درجاتند: «هم درجات» سرور عزیز و کاکای کیمیای ما سید محمود دعایی که به مقام محمود محبت رسیده بود، چنان بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۱ ، ۰۶:۵۷
موسی الرضا امین زارعین

در بیان من اَحّبَ دُنیاکم ثلاث
 گفت پیغمبر ز دنیای شما 
دوست دارم من فراوان این سه را 
اولی زن بعد از آن عِطر و نماز 
در دل شب با خدا راز و نیاز
اولی زن دومی عِطر و گلاب
 نور چشمم در نمازِ مُستجاب
 این سوالی شد برایم مُدتی
 علت تقدیم زن بر طاعتی
 شیخ در تأویل آن فرموده‌است
 پرتو حق در زنان افزوده‌است 
چون زنان مِجلای حی داورند 
زین سبب معشوقه مردان شوند
 پرتو حق است و آن معشوق نیست 
خالق است آن گوئیا مخلوق نیست
 عاقلان واقف بر این معنی شوند
زین سبب با زن ستیزه کم کنند
به گفتار پیغمبرت گوش باش
به اِنذار و تبشیر وی هوش باش
دل از تیرگی ها برون آر و بین
وصایایِ خیر البشر ای" امین"
ما بدین معنا به زن دل داده ایم
خویش در عمق بلا افکنده ایم۷۵گنجور » مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۹ - در بیان این خبر کی انهن یغلبن العاقل 

گفت پیغمبر که زن بر عاقلان

غلب آید سخت بر صاحبدلان

باز بر زن جاهلان چبره شوند

زانکه ایشان تند و بس خیره روند

کم بودشان رقت و لطف و وِداد

زانکه حیوانیست غالب بر نهاد

مهر و رِقت وصف انسانی بود

خشم وشهوت وصف حیوانی بود

پرتو حق است و آن معشوق نیست

خالق است آن گوئیا مخلوق نیست

خلقت زن

کیم من دردمندی ناتوانی

اسیری خسته ای افسرده جانی

تذروی آشیان بر باد رفته

به دام افتاده ای از یاد رفته

دلم بیمار و لب خاموش و رخ زرد

همه سوز و همه داغ و همه درد

بود آسان علاج درد بیمار

چو دل بیمار شد مشکل شود کار

نه دمسازی که با وی راز گویم

نه یاری تا غم دل باز گویم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۲:۲۵
موسی الرضا امین زارعین

کشتی ورزشی که در طول تاریخ از ریختن خون صد ها هزار بلکه ملیون ها تن جلوگیری کرده است. پهلوانان از دو لشگر بهم در می شدند و سرنوشت جنگ با کشتن پهلوانی مختومه می شد. هر از چند گاهی هم نه به قول امروزی ها سپاه بازنده جِر میامد از این رو ورزش مقدس نامیدم من.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۱۱
موسی الرضا امین زارعین


درودم به صدرای ایران زمین 
زبانزد در آفاق ویونان وچین
که حکمت از ایشان دوامی گرفت 
به سینا و صدرا قوامی گرفت 
درودی دوباره به شیخ شهید 
به از این سه در فلسفه کس ندید 
به همشهری ام سبزواری درود 
حکیمی در این ورطه جز او نبود 
به همشهری ام سبزواری سلام 
که گفته سخن های ختم کلام 
زاطراف و اکناف گرد آمدند.
که دُّرِمعانی از او بشنوند.

زِ هند و کراچی و مالزیا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۵۳
موسی الرضا امین زارعین


          به بهانه ی زادروزتولدحکیم ابوعلی سینا،یگانه ی روزگار،نادره ی دهر،امیر پزشکان خاطره ای می نویسم من تحصیلات عالیه ام رابه علت محرومیتی که داشتم درچهل سالگی شروع کرده ام.ازهمه ی دانشجویان ونیمی ازاستادان بزرگتربودم استادی داشتیم بنام دکترتوکلی(یادش بخیر)جوان خوش ذوق ونسبتا باسوادی بود ازرشته ی ریاضی فیزیک به رشته ی انسانی آمده بود.درکنکورورودی رتبه ی113آورده بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۳۲
موسی الرضا امین زارعین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۲
موسی الرضا امین زارعین

 

 

چندی است گرفتار وجود و عدمیم

                      گه گاه به گفتگوی کیفیم وکمیم

ایکاش به دنبال حقیقت    بود یم

                      افسوس گرفتار هوی   وصنمیم

 

                        ..........         ...........

سبزواری کلام وفلسفه می گُفت

                         دُر دریای دینُ معرفت می سُفت  

 افسوس که ازبیان   آن مرد بزرگ

                         دانشگه آزاد   بگیرد       پُل مُفت

                          ....................

حاجی که به نزد حکما نامور است 

                   در بحر کلام و فلسفه غوطه‌ور است

گر روح مطهرش بگیرد دستم 

                           من نیز به جمع صلحا پیوستم

                امین زارعین سبزواربهمن1379

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۱۰
موسی الرضا امین زارعین



           درمحفلی که خورشید اندرشمارذره ست 
                                             خودرابزرگ دیدن شرط ادب نباشد

                                                                             بدنبالپرسش دانشجویان درمورد((حیرت))          

متن سخنرانی استاد گرامی آقای دکتر امین زارعین

ضبط وتنظیم صدیقهءتاج آبادی:دانشگاه فرهنگیان سبزوار

بسم الله الرحمن الرحیم

لاحول و لا قوه الا باالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر

اگر یادتان باشد درباره حیرت گفتیم هر چیزی که ما را برای لحظاتی اندک از زندگی روزمره جدا کند و به تفکر و تامل وادارد . تامل زمینه مناسبی است برای تفکر،و تفکر زمینه مناسبی است برای تخیل،و تخیل که مادر تمام اختراعات و اکتشافات است را حیرت می نامیم.حیرت لازم و ملزوم زندگی بشر است.اگر دچار حیرت شویم و از آن خارج نشویم گیج و سرگردان می شویم.اگر به حیرت نرویم به هیچ  نوآوری و فن آوری دست نمی یابیم.

گفتیم که هیچ چیز به اندازه دین وعلم حیرت زا نیستند و هیچ کس به اندازه پیامبران و معلمان حیرت زدا نیستند.گفتیم شغل اصلی ما این است که حیرت زدایی کنیم . ولی در جاهایی هم لازم است که حیرت زایی هم بکنیم.اگر در کلاسی می رویم که همه خموده اند و اصطلاحا در جریان نیستند لازم است که حیرت زایی هم برایشان بکنیم.گفتیم که خدا هم حیرت زاست و هم حیرت زدا.

به دریا بنگرم دریاتو بینم             به صحرا بنگرم صحراتو بینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت      نشان از قامت رعناتو بینم

      هر چه در عالم است به عبارتی خداست و این حیرت زاست و خود خدا حیرت زداست.حداقل در چند جا دیده ام که در دعای جوشن کبیر گفته

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۳:۵۹
موسی الرضا امین زارعین

                       ای خدای پا ک وبی انباز  و یار        

                       دست ماگیرو زجرمم در گزار

    مستشرق معروف ایتالیایی آلبرماله در مقام منزلت حافظ نیز چنین گفته است اگر روح مرد وسخن گفتن زن واز ازدواج این د و شخصیت انسان تشکیل شود لذت این ازدواج را نفهمیده است کسی که حافظ را نشناسد .

    حافظ در عین وصل بوده است ومولوی درآرزوی وصل. دکتر اشرف زاده .دکترشریعتی می گویدوقتی حافظ می خوانم گویی دست دردست هم درگلستانی کنارنهرآبی قدم می زنیم وامامولوی،گویی مرابه اسب چابکی بسته اند که هرلحظه مرابه سویی می کشاند. ودکترسروش می گوید حافظ دردامنهءکوهی ایستاده که مولوی درقلهءآن است.حکیم سبزواری.....

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۵
موسی الرضا امین زارعین