چونکه شد واصل به حق آن عارف پرهیزکار /
//شهر دارالمومنین بی او نمی آید به کار
واسطِ فیضِ الهی بود آن والا تبار
گو بشو زیر و زبر از اشک و آهم سبزوار *
*اوحدی مراغه ای در رسای امیر شاهی سبزواری
چونکه شد واصل به حق آن عارف پرهیزکار /
//شهر دارالمومنین بی او نمی آید به کار
واسطِ فیضِ الهی بود آن والا تبار
گو بشو زیر و زبر از اشک و آهم سبزوار *
*اوحدی مراغه ای در رسای امیر شاهی سبزواری
ترم دوم دانشگاه هابعد از انقلاب آغاز شده بود من در گرگان مکانیک می خواندم هفته در میان جمعه ها به سبزوار و یا دانشگاه تهران می رفتم به خوابگاه امیرآباد اتاق مهدی پهلوانی دانشجوی مهندسی کشاورزی نیمه اردیبهشت ماه بود به تهران رفتم. ..و نگران اوضاع از جمله فراگیری بی رویه حزب جمهوری؟!کشت،داشت،برداشت تریاک و فراوانی اسلحه در دست مردم.
به دیدار ویژه شهید بهشتی رفتم و با جوش و خروش و ابراز نگرانی ها ایشان مرا در آغوش گرفت....یک سروگردن از من بلندتر بود قول داد در نخستین دیدار با رهبر گفته های شما به ایشان خواهم گفت و چنین شد چون در سخنرانی هفتگی امام راحل تحریم کشت تریاک و فتوای سه گانه استفاده تریاک و تحویل اسلحه از سوی انقلابی ها بیان گردید. من نیز سه قبضه اسلحهء شخصی ام را به شورای انقلاب سبزوار که دو تن از آن بزرگواران در دههء دهم عمر روزگار می گذرانند(حاج آقا علوی وحاج محمود ساده)تحویل دادم. . ..بهشتی هنگام در آغوش گرفتن می گفت به ما روحیه دادی اگر در هر شهر پنج تن مانند شما باشند خیال ما راحت است.
چند روز گذشته نشستی در فرمانداری داشتیم جهت مناسب سازی مبلمان شهری برخورد شایسته و بایسته ای از جناب دادستان اردمه دیدم که یادآور سخنان شهید بهشتی بود با خود گفتم در هر شهر چنانچه ده تن مانند ایشان باشند اوضاع کشور بهین می شود. به یاری ایزد یکتا
گردآورندگان: اسماعیل سلیمی – امیرحسین فاطمی پور
دانشگاه فرهنگیان سبزوار
به معاویه خبر دادند : می دانی که ابن عباس کرسی تدریس برپا کرده و تفسیر آیات قرآن می گوید؟
معاویه در پاسخ به این خبر گفت: که عیبی ندارد،ابن عباس پسر عم پیغمبر اکرم است،از بنی هاشم است و قرآن در میان آنها نازل شده است،اگر این ها تفسیر قرآن نگویند پس چه کسی این کار را انجام بدهد؟
سروران معظم خبر دادند ای معاویه: کرسی تفسیر قرآن ابن عباس بهانه است،او به بهانه تفسیر قرآن فضایل علی ابن ابیطالب را
اواخر فروردین 88 بود بوی فتنه به مشام می رسید.در جمع همراهان انقلاب و دوستداران آب و خاک بودیم .برآن شدیم که برای جلوگیری از آنچه که شد ونمی بایست چاره ای بیندیشیم به پیشنهاد من قرار شد که حاجی فتاحی (ابوالشهدا)به شادروان حاج اقا شهرستانی(هم حجره و همدرس رهبر)وکاظم کرامت رییس شورای شهربه مرحوم ابراهیمی(امام جمعه سبزوار) و من با حاج آقا علوی(زعیم سبزوار)صحبت کنیم و نامه ای به امضای روحانیت سبزوار و روحانیت استان و(تولیت آستان قدس رضوی) مرحوم عباس واعظ طبسی نهایتا به رهبری انقلاب نوشته شود که بیاری باری تعالی آتش فتنه شعله ور نشود عکس العمل بزرگواران سه گونه متفاوت بود امام جمعه فقید بسیار استقبال کرده بود ضرورت قضیه را حاج آقا علوی به من فرمودندباید فکر کنم و حاج آقا شهرستانی برآشفته بود و به عتاب گفته بود چه فتنه ای؟چه نامه ای؟شما چه خیال کرده اید؟ همان حرفی راکه بسیار کسان به مرحوم هاشمی رفسنجانی گفتند نامه ای نوشته نشد و شد آنچه نمی بایست.هر چند که جبر تاریخ کار خود را به انجام می رساند ولی ما به وظیفه عمل کرده بودیم که ما مامور به وظیفه هستیم نه نتیجه. و هم اکنون آن بزرگواران به رحمت خدا رفته اند و حاج آقا علوی حال خوشی ندارد و ما نیز در آرزوی سلامت و بهبودی و دعاگوی ایشان هستیم.
در سال هفتاد و دو بود یکی از دوستان صمیمی ام رساله پایان نامه فوق لیسانسش در رشته تاریخ و تمدن اسلامی رجال و مشاهیر سبزوار بود.آغاز کار استاد راهنمای مشهدی اش گفته بود که مگر سبزوار رجال و مشاهیر هم دارد. بجز خواجه نظام الملک و حاج ملاهادی که اولی هم تازه طوسی است.
به قبای ما برخورده بود و ما گفتیم یک صد و پنجاه تن کافیست استاد گفت پنجاه فرهیخته کفایت می کند.جستجو آغاز شد پیر و مرادمان حاج آقا علوی را خوش آمد و راهنمایی می کرد. پایان نامه به انجام رسید. این کمترین و دوستم در لابلای برگهای تاریخ به تهمتنان زیادی برخوردیم. هفتصد تن پژوهش های نخستین در درازنای تاریخ در سالنامه هفتاد و سه یادداشت گردید.#حاج_آقا_علوی و استاد #باقری خیلی دوست داشتن که این پروژهش که دو هزار رویه می شد به انجام برسد.
پا فشاری فراوان و پیشنهاد شش ساعت اضافه کار در دانشگاه حکیم سبزواری و دانشگاه آزاد که این ورجاوند گرامی در هر دو دانشگاه معاون بود نپذیرفتم و اشتباه بزرگی بود کمترین عذر اخلاقی داشتم زیرا از دوست مهربان و گرامی ام می خواستم این کار را با هم به انجام رسانده شود تا آنجا که برای ایشان هم اضافه کار گرفتم نپذیرفت و این مهم به انجام نرسیداشتباه در اشتباه بود.
آ
حکمت است یا ؟؟
گاهی با خود می اندیشم حقیر سرپا تقصیر قریب به چهل سال است در خدمت معلولین جسمی حرکتی شهرستان سبزوار هستم آنگاه که سرپا بودم وبه قول مادر شمشیرم به عرش می خورد. واولین n.g.oبا بیش ترین عضو (576)چرانتوانسته ایم ملجاء ومکانی برای استقرارداشته باشیم . از رب العزه والجمال و الجلال عظمته که به کسر نیاید ودارالمومنین سبزوار هم که قحط الرجال والسخاء نیست پس چرا؟!!؟
گوئیا که خطا واشتباه از جانب ماست
وقتی امام راحل تصمیم گرفت که ازفرانسه به ایران بازگردد مرحوم حاج علیرضا دولتآبادی
گفت: مردم سبزوار را برای استقبال از امام دعوت کنید؛ و برای اولین بار از رادیوی مسجد جامع سبزوار ازمردم برای حضور در مراسم استقبال از امام دعوت
کردم؛ اولین جملهای که گفتم این بود : «هر که دارد هوس کربوبلا بسم ا…»
۱۰۰ نفر آمدند و به تهران رفتیم. از ۵ بهمن
هوالحکیم
بهشت را به بها بدهند یا به بهانه؟
ازدیرباز،بین متکلّمین وعرفا، دراین مورد بحث بوده است که آیا بهشت را به بهانه بدهند یا به بها؟ درعصرما شهید بهشتی به نمایندگی متکلّمین معتقد بود که بهشت را به بها بدهند نه به بهانه، وبه آیه شریفهءاحسب الناس ان یترکواان یقولوا آمنا وهم یفتنون استناد می کرد.وآقای سروش به نمایندگی عرفا معتقد است که بهشت را به بهانه بدهند.نه به بها؟
من نیزیک رباعی دراین باره سروده ام
برحضرت حق وزیردربارعلی است
هرچند که رضوان به بهانه ندهند
اما به یقین باعث دیدارعلی است
رباعی فوق راحضرت آقای السیّدمحمدحسن علوی عریضی سبزواری حفظهم الله تعالی اصلاح فرمودند،وگرنه چنین تقریرشده بود" گویا که قسیم جنّةونارعلی است"وایشان فرمودندالحق چراگویا؟!
وچقدرمایهءمباهات وافتخارگردیدآنگاه که دانستم رباعی مذکورازطرف دفترآیه الله العظمی آقای سیّدعلی سیستانی ایدهم الله تعالی دردوتابلوچوبی قلمی گردیده نسخهءنخست درنجف اشرف وآن دیگری درنمایشگاه دائمی آثارمعلولین دربارهءوجودذی جودمولی الموحدین امام علی علیه السّلام (در دُبی) متبرک شده است.
و امادرموردبها وبهانه بنده حقیرمعتقدم که بهشت راشایدبه بهانه بدهند اما کمال،را،نه،تکامل به دست آوردنی است از باب تفاعل است.مامعلمین شایدنمرهءقبولی دانشجویان رابدهیم اما،عالم وعامل بودن را، کمالات را،نه. 1376سبزوار امین