بایستگی پنهانی ازدواج در آیین محمد ( ص) در بیان کمترین ودیدگاه غزالی
اگرچه به ظاهرازدواج مستحب موکد است.ولی به نظر حقیر وجوب در آن مستتر است. در بازگشت از لندن مادرم با دیدن من و ناگواری های دیگر زمینگر شد و کمترین از سر مهر از سوی خانواده گرامی مُکاری و محروقی تحت مراقبت های ویژه قرار گرفتم و به روشی با شادروان حسین آقا مکاری (امیری کیان)برادر خوانده شدیم و روزی بناگاه از سر کودکی ناسزایی بمن گفت و من هم سیلی به صورتش زدم که دندانش شکست و دهانش خونی شد جلوی چشم پدر و مادرش، پدر هیچ نگفت و مادر گفت خوب کردی تا ادب شود. من آنروز نفهمیدم که چقدر گستاخ بوده ام و آن بزرگواران چقدرشریف تا اینکه نظر غزالی را در رد کسانی که می گویند اسلام ازدواج را واجب نکرده است.خواندم که می گوید" یکی از راههای به کمال رسیدن ازدواج است در ازدواج دقایقی نهفته است که انسان با رویارویی آن به کمال می رسد.
و من کی به این اشتباه پی بردم آنگاه که فرزندم با پسر عمویش در حال بازی به زمین خورد و سرش شکست و بد حال شدم.آنگاه به انسانیت پدر و مادر ثانوی وحماقت خود پی بردم.برادر خوانده ام شادروان حسین مکاری (امیری کیان) به همراه پدر خانم گرامیش چه نابهنگام به نیاکانشان پیوستند.