کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 18 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان» ثبت شده است

رخصتی خواهانم وعشق و کلام
تا که بر سیمای این جمع عظام
برکشم فریادی از قلبم تمام
برعلی عشق است وبر اینان سلام
.....
اهل معنا اهل دانش بامرام
اهل علم و اهل عرفان هم به کام
هر که را تزئین نماید این صفات
عالِمی و مؤمنی دارد تمام
........
خادم و دایی کریمی، استوار
شبه مالک با ریا و پایِ کار
اهل فرهنگ و هنر شرمنده شد
از دغل‌کاری مشتی پاچه خوار
.......
نه علی باشد نه پروین این ضعیف 
گفته‌هایش سربه‌سر سُست و سَخیف
جای خادم جای تختی، پوریا
مردکی لومپن نشسته نی عَفیف

......

خادم و دایی کریمی، باقری 

در مصاف حق و باطل یاوری

ایستاده در کنار مردمان 

جان فشانیهایشان ناباوری 

.......

ما به تختی و به خادم فربه ایم

هم به یزدانی موحد غره ایم

دایی و عادل کریم باقری 

با چنین نام آوران فرخنده ایم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۴۷
موسی الرضا امین زارعین

"بنام خدای بزرگ "

"حکمت مشرقی ابن سینا از منظر هانری کربن"(۲)

در نوشتار گذشته اشاره کردیم که برخلاف برداشت رایج مبنی بر اینکه ابن سینا فیلسوفی مشائی واستدلالی صرف است وفلسفه ی او در مقابل فلسفه ی اشراقی قرار دارد ،اما آثار ابن سینا بویژه آنچه از رساله های تمثیلی او برداشت واستنتاج میشودحکایت از وجود حکمتی ناب بنام حکمت مشرقی در فلسفه ی ابن سینا دارد وباورهای رایج را منتفی میکند. حکمت مشرقی ابن سینا زمینه های مساعدی برای بوجود آمدن حکمت اشراقی سهروردی فراهم آورده است .

ابن سینا در رساله های تمثیلی خود که اغلب متن آنها رمزی است از سفر روح از مغرب زمین (ظلمت نفسانی )بسوی مشرق زمین (محل شروق واشراق نور) پرداخته ودر نمط نهم کتاب مقامات العارفین ،این سفر روحانی ومراحل سیر وسلوک سالک را شرح میدهد سلوکی که با حالات عرفانی سالک همراه بوده وچگونگی سیر وسلوک اوبرای کشف حقیقت را بیان میکند .کتاب مقامات العرفین در واقع تفسیر قصه های رمزی وعرفانی وتمثیلی ابن سیناست .

ابن سینا یک ونیم قرن پیش از سهروردی می زیسته است وهمانطوری که اشارت رفت رساله های تمثیلی ابن سینا مقدمه ی بوجود آمدن فلسفه ی اشراقی سهروردی گردیده است .این دو فیلسوف هردو از قصه های تمثیلی وعرفانی برای بیان مقاصد فلسفی وعرفانی خویش بهره جسته اند بویژه هردو از رمز پرنده در قصه های خود بهره برده اند .

در مدخل کتاب شفای ابن سینا از اصطلاح مشرقیان، ومواجهه ی آنان با مغربیان سخن به میان آمده است ،

همچنین در کتاب المباحثات ،تعلیقات ،ورساله های رمزی اصطلاح حکمت مشرقی بکار رفته است .اما برخی از مستشرقان اعم از غربی وعربی در باره ابن سینا قَضاوتهای نادرستی را ارائه داده اند. مثلا دیمیتری گوتاس استاد دانشگاه ییل، در مقاله ای تحت عنوان "سرشت درونمایه وانتقال حکمت ابن سینا " تلاش کرده، ابن سینا را طوری معرفی کند که صرفا درتداوم سنت ارسطویی وتابع محض این سنت است .والبته این از خطاههایی است که در مطالعات گوتاس مشاهده میگردد .او همچنین حکمت ابن سینا را فاقد هر نوع عناصر ذوقی واشراقی دانسته است .در سست بودن این قول همان بس که سهروردی قرنها پیش در بخش منطقِ کتاب المطارحات از حکمت مشرقی ابن سینا سخن گفته است !

علاوه بر مستشرقان غربی ،برخی از اندیشمتدان عرب مانند عابد الجابری مراکشی نیز بخاطر گرایش شدیدی که به ابن رشد دارند با بوعلی مخالفت ورزیده اند .ابن رشد شارح ارسطو است ودر میان غربیان وفیلسوفان عرب به همین صفت معروف است .

عابد الجابری میگوید :ابن سینا در شفا در پی یافتن راهی برای زمینه سازی وتمهید حکمت مشرقی است وکتاب شفای اورا نمی توان سراسر مشائی تلقی کنیم .

او در کتاب "تکوین عقل عربی " اعتراف میکند که بسیاری از اندیشمندان ومورخان فلسفه ممالک عربی، شیفته ودلداده ی ابن سینا هستند .

ابن سینا مانند سایر فلاسفه ی اسلامی زندگی پر تلاطمی داشته است بارها مجبور به فرار از دست حکومتها وهمچنین ابلهانی که اورا غیر مسلمان ومرتد میدانستندشده است.

او سالها در بخارا ،گرگان، مازندران ،زندگی کرد وبدلیل شرائط ناگوار در سال ۴۱۴ به اصفهان مهاجرت کرد. پس از استقرار او در اصفهان ،این شهر به مرکز حکمت وفلسفه تبدیل گردید .

او کتاب الانصاف را که شامل ۲۸ هزار مساله ی فلسفی بود ودر هزاران صفحه نوشته بود در همین شهر به نگارش در آورد .

 در آن کتاب ، فلسفه ی یونان را با فلسفه شرق واسلامی مقایسه وبین آنها قضاوت کرده بود وهمچنین سهوها واشتباهات مفسران ومشائیان وشارحان را مطرح نموده بود.

که با تسلط سلطان محمود غزنوی بر اصفهان وحمله ی سپاهیان وی به منزل ابن سینا وبه آتش کشیدن کتابها ومنزل او بجز ۹ صفحه از این اثر بزرگ فلسفی چیزی باقی نماند،که خسارت بزرگی برای عالم فلسفه بوده است .

او بعدها در همدان تلاش کرد دوباره کتاب الانصاف را بازنویسی کند ولی دیگرعمری برایش باقی نمانده بود .

ابن سینا حکمت مشرقی را حکمت وفلسفه ی حقیقی میداند ومیگوید : حکمت مشرقی فلسفه ی حقیقی است وآن سنخی از فلسفه با خرد ایرانی است .

اکثر فلاسفه اسلامی برآنند که دستیابی به حکمت بدون تهذیب نفس امکان پذیر نیست .یعنی آمادگی فرد در تهذیب نفس تا آنجا باشدکه حکیم با تجرد نفس بتواند از گشودگی عالم قدسی برخوردار شده واز اسرار غیبی مطلع گردد همان طوری که ملاصدرا در کتاب اسرارالآیات بیان میدارد که مقام حکمت به آسانی وبدون تهذیب نفس بدست نمی آید .

از نظر ابن سینا فلسفه درک مفاهیم نیست همانطوری که فارابی در تعلیقات میگوید: مانمی توانیم از طریق مفاهیم به حقیقت عالم برسیم !

حتی به حقیقت جوهر هم دست نمی یابییم بلکه با تهذیب وتجرد نفس است که حکیم میتواند به مقام حکمت برسد. همان جایگاهی که سهروردی میگوید حکیم به مقام حکمت نمی رسد مگر بتواند هرآن اراده نمود "خلع بدن " نماید وروح او از بدن جدا شده و به ساحات غیبی وقدسی واسرار هستی دسترسی پیدا کند . 

 جناب آقای دکتر رحمتی فیلسوف برجسته ومحقق فرهیخته که همه ی کتابهای کربن را از فرانسوی وانگلیسی به فارسی ترجمه کرده است در مقدمه ی کتب ابن سینا وتمثیل عرفانی مینویسد : شاید بتوان برنامه ی کربن را مقابله با عرفی شدن (secularisation)دانست ولی تصور کربن از عرفی شدن با تصور رایج متفاوت است .او عرفی شدن رابه معنای " تعلیق امر معنوی به امور دنیوی وامر قدسی به امر عرفی میداند " بنابراین عرفی شدن از منظر کربن به معنای گم کشتگی ،گم کردن "مشرق" وجود خویش است .به معنای این است که امور عالم را بجای اینکه درمرحله ای بالاتر ودر مرتبه ای میانه ی آسمان وزمین بعبارتی درسطحی بالاترازناسوت عالم نگاه کنیم،آنها را در همین مرتبه ی ملموس ومادی بنگریم .واحکام عالم ناسوت را بر آنها بار کنیم .

بنابراین عرفی شدن به معنای زیستن به ظاهر عالم وفراموش کردن باطن عالم است .

او معنویت امروز کلیسا رامعنویتی عرفی میداند که زمینه ساز بحران معنویت وهویت وحتی زمینه ساز بوجود آمدن شعار "مرگ خدا" در دنیای امروزشده است !

راه نجات از نظر کربن این است که هر فردی دچار عرفی شدن نشده وبتواند بصورت منفرد ساحات برتر خویش را محقق سازد .به همین دلیل حیات معنوی راستین از نظر او حیاتی است که هرکس خویش به تنهایی باید تجربه اش کند والبته این همه را آدمی بوسیله ی فرشته راهنمای خویش بدست می آورد.اعتقاد به فرشته واستمداد از اودر مقام سلوک ،شرط لازم چنین‌معنویتی است .

به همین دلیل در جهان غرب بدلیل افول حکمت مشرقی سینایی ،وهمه ی مکاتب مشرقی از این دست، آدمی نه تنها مشرق وجود خویش را از دست داده، بلکه اعتقاد به عالم فرشته گان را به اعتقادی بی خاصیت فرو کاسته وحتی بعنوان اعتقادی پوچ وبی معنا به تمسخر گرفته است !

ولی در جهان اسلام‌ پیام مکتب سینایی بخوبی دریافت شده وهمه ی اخلاف ابن سینا آنرا باز گفته اند ودر حقیقت خود را تکرار کرده اند .

کربن در مقابل مکتب سینایی لاتینی، مکتب سینایی ایرانی را مطرح مینماید .که نه تنها دچار افول نشده ،بلکه تا به امروز شکوفا وپویاست . 

کربن بر آن است که اثبات کند، ابن سینا با وجودی که فیلسوفی مشائی است ومقاصد ارسطوئیان را درک کرده اما هرگزخود را تنها به شرح مقاصد آنان محدود نمیکند .

اودر نوشته های فلسفی محض خویش ،ضمن تاثیرپذیری از ارسطو ،از نو افلاطونیانی چون افلوطین بهره برده است ودر مقام فیلسوفی "موسس" هم از حکمتهای یونانی وپیشینی بهره برده وهم نقایص آنها را برطرف کرده است در این زمینه نقائص منطق ارسطویی ابداعات داشته ونقائص آنرا بویژه در باره استنتاج قیاسهای شرطی برطرف نموده است .

تاثیر اندیشه ی ابن سینا بویژه حکمت مشرقی او به جهان اسلام محدود نشده ،بلکه این اندیشه ، در فلسفه ی قرون وسطای غرب نیز تاثیرات شایانی داشته است .

در اینجا به گواهی اتین ژیلسون، فیلسوف معاصر نوتوماسی که محقق برجسته ای در زمینه ی فلسفه قرون وسطی است استناد میکنیم او در باره ابن سینا مینویسد :

تاثیر ابن سینا بر نظام های فلسفی والهیاتی قرون وسطی فقط یکی از ابعاد فراگیر ارسطو است ،در عین حال تفسیر ابن سینا از نظریه ارسطو از بسیاری جهات چنان شخصی بودکه می توان آنرا منبع یک جریان اعتقادی متمایز دانست .!

مقدر این بود که ابن سینا بدلیل الهام دینی وگرایشهای عرفانی خاص خویش ،برای الهی دانان قرون وسطی هم یاوری بزرگ باشد وهم وسوسه ای خطرناک !

 

ادامه دارد 

 

حمزه کرمی 

دکترای فلسفه ی تطبیقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند 

*عبادت چیست* گفت عبادت *خدمت کردن به خلق است* .

پرسیدند : چگونه 

گفت: اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری رضای خدا و مردم را در نظر 

داشته باشی 

این نامش عبادت است

پرسیدند 

پس *نماز و روزه* و 

این ها چه هستند 

گفت : اینها *اطاعت* هستند که باید بنده برای نزدیک شدن به خدا انجام دهد تا انوار حق بگیرد .

خردمندی را گفتند : تو برای *تربیت فرزندانت* چه میکنی .

گفت : *هیچ کار*  

گفتند : مگر می‌شود 

پس چرا فرزندان تو چنین خوبند 

گفت : من در *تربیت خود* کوشیدم .

تا *الگوی خوبی* برای آنان باشم .

فرزندان راستی گفتار و درستی رفتار پدر و مادر را می بینند نه *امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمیکنند*.

تخم مرغ اگر با *نیروی بیرونی بشکند پایان زندگیست* 

ولی اگر با *نیروی داخلی بشکند آغاز زندگیست* 

همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل میگیرد

درون خود را بشکن تا شخصیت جدیدت متولد شود

آنگاه خودت را خواهی دید .

 تاریخ *تولّدت* مهم نیست 

تاریخ *تحولّت* مهم است .

 *اهل کجا* بودنت مهم نیست .

*اهل و بجا* بودنت مهم است .

 *منطقه زندگیت* مهم نیست  

*منطق زندگیت* مهم است .درود بر کسانی که *دین* دارند و *تظاهر* ندارند .*دعا* دارند و *ادعا* ندارند . *نیایش* دارند و *نمایش* ندارند.

*حیا* دارند و *ریا* ندارند *رسم* دارند و *اسم* ندارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۲ ، ۰۶:۵۶
موسی الرضا امین زارعین

موسی از ساده‌ گی اش در طمعِ خام افتاد
تَشتِ بدنامی و رسوایی‌اش از بام افتاد
شد خَفیفُ زار و نالان در زمانِ فَرَهی
لطف حق بود که در پرده ی اوهام افتاد
باز شد پنجره‌ای رو به خدا از درِ عشق
عشق بی‌حاصل و ناکام که بدنام افتاد
او که ناپخته بدادست دل و دین، یکجا
ِسرِّ ناکامی او در دهنِ عام افتاد
سَرِ پیری شُده او مَعرکه گیرِ میدان
در سراپرده ی تقدیر چه؟ آلام افتاد
آن عزیزی که بُدَش شُهره ی آفاق ولی
چه شد اورا؟ که در ورطه ی اَصنام افتاد
آن حلیمی که بُدَش نادره در صبر و شکیب
ما نخواهیم و نَبینیم که سَرسام افتاد
آن شریفی که بشست نامِ شراب از همه شهر/دهر/جا
سَرو کارش به می و میکده و جام افتاد.
خواست تا با بنده ی خوبش خدا بازی کند*
شخص عاشق شد و در گردشِ ایام افتاد
خواست ایزد کامِ تلخِ بنده اش شیرین شود
این"امین" بود که شایسته ی اَنعام افتاد
با الهام از حضرتِ حافظ 

*ماکس شِلِر فیلسوفِ آلمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۲۷
موسی الرضا امین زارعین

نی ، گیاهی است خود رو ، و در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب میروید 
در برخی مکانها ، مثل منطقه شاهرود و دامغان ، در یک روز خاص ، بعد از اذان مغرب ، آتش را در انبوه نیزار رها میکنند و می سوزانند ، و این سوختن تا سحر ادامه میابد 

در دل شب ، بهنگام سوختن نیزار ، صداهایی عجیب و پر از اسرار بگوش میرسد ، و تا سحر غوغایی برپاست
 
دما دم صبح و قبل از طلوع آفتاب ، به نیزار سوخته میروند . 
بعضی از نی ها نسوخته اند 
و در آتش سرخ شده یا بقولی پخته شده اند .

نی های سرخ شده را جمع آوری میکنند و از بین آنها ، جدا سازی آغاز میشود . برخی از نی ها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند به درد ساز نی اصیل میخورند .  برخی بدرد فلوت و نی لبک و دوسازه ، قشمه و ... 

اما موضوع اینجاست که آن دسته از نی ها که ساز میشوند ، باید زمانی که نواخته میشوند ، اسرار سوختن را بیان کنند 

بشنو از نی ، چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند

اما در عرفان ، یکی از معانی نی
نه است ، نیی ، نیستی ، هیچ

در حقیقت ، نی ، نماد انسان فارغ از خود است ، دلباخته ی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی .  
پایین تر از همه خود را می انگارد، ولی در مقابل ، به درک اشرف مخلوقات رسیده  و میداند که معشوق از او تعهد گرفته که:

*الست بربکم ، قالو بلی* 

اما منیت خود را نابود ساخته و از من و تویی ، دو گانه گی و چند گانه گی ، وحدت ساخته و جز او را نمی بیند . 

نی حدیث راه ، پر خون میکند
قصه های عشق ، مجنون میکند


یکشب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت; کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش ; بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی ات را سوختم

زانکه میگفتی نی ام ، با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود میساختی هر نو بهار ؟


 ✍️ دلت نیامد بپرسی آن نی که سرخ شده و پخته است و کوتاه ، ولی فریاد ساز ندارد ،  به چه کار می آید ؟ . . 

آن نی ، قلم می شود و  بر صفحه زمان می نگارد؛
می گوید و می خروشد و آگاه می کند و گاهی می نالد و شکوه می کند،A
 اما  بی صدا و خاموش...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۰ ، ۰۷:۱۴
موسی الرضا امین زارعین

 

 

 

 

                                              قوم بنی اسراییل که بهانه های زیادی می گرفتندوهرروزچیزتازه ای ازخدابوسیله حضرت موسی می خواستند. شرح ماوقع درسوره مبارکه بقره  تااینکه روزی تقاضای دیدارخدا راازایشان نمودند .  حضرت ازانان خواست تاازمیان خودچهل نفرراکه بهترندانتخاب کنندتا به اتفاق به کوه طورجهت رویت شرفیاب شوند.

 

                                    روزموعودفرارسید.حضرت به تقاضای قوم فرمود رب ارنی (خدایاخودرابمابنمایان)نداامدکه لن ترانی یاموسی(ای موسی هرگزمرانخواهی دید)لن برای نفی ابدوحضرت به اسرارقوم جاره جویی کردوخداونددرکوه تجلی کرد که همگی به رودرافتاده ومردندالاحضرت موسی که غش کرد(س.طه)وحضرت بخاطرکوتاهی قومش ازخدا استغفارکرده ازخداخواست تاآنان را زنده کند که خودشان شرح ماوقع را برای قوم بازگوکنند.وچنین شد

 

شاعرعارفی گفته است:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۲۶
موسی الرضا امین زارعین

رفتن جان از تن آواز ایران زود بود

                 بی سرو سامانی یاران ایران زود بود

نغمهء داوودی اش با درد مردم ساز بود

                ربنایش جرعه ای از چشمهء آغاز بود

#خسرو_آواز_ایران_محمد_رضا_شجریان به مهمانی حافظ،سعدی و مولانا و. ...رفت و در آرامگاه فردوسی آرام گرفت. 

 
 
 

خوانش پاره الرحمن درآیین سوگواری شادروان پدرش در مشهد مقدس دهه چهل

خسرو آواز ایران پر کشید 

                  جامی از عرفان مولا سر کشید 

در جوار مرقد فردوس طوس          

                 دیدم اورا حافظ هم در بر کشید

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۹ ، ۱۲:۲۰
موسی الرضا امین زارعین

     

 

هوالعَّلی و هوالعالی وهوالاَعلا     

        عُلوِّ ذَرّه یِ خاکی زِ نَفخِه اش پیدا                  

   هوالوَّلی و هوالوالی و هوالمَولا       

            که بُرد حضرت عیسی(ع)به گُنبَدِ مینا

 هوالحَبیب و هوالاحَبَب و هوالمَحبوب     

           که مَهوشانِ پَریوَش به کوی او مَجذوب

هوالشَفیع و هوالواهِب و هوالوَهّآب       

                  که اوست توبه پَذیر فَراعنه دَر آب

هوالوجودو هوالواجد و هوالمُوجود   

                     زِامتحانِ اِلهی هَمه شَویم مَردود

هوالحَمید و هوالحامد و هوالمَحمود         

                  اَنا العَبیدو اَناالعابِدو تویی مَعبود

هوالشَّهید و هوالشّاهد و هوالمَشهود       

                          شَه شهید

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۹ ، ۰۱:۵۹
موسی الرضا امین زارعین

               َ     سال هفتاد و سه بود که بیشتر درس من در دبیرستان اسرار بود از جمله کلاسهایم یک کلاس سوم انسانی بود که فلسفه و منطق می گفتم کلاس وزین و متینی بود (یاد باد آن روزگاران یاد باد)و همگی به کوشش خود و یاری خدا به جایی رسیده‌اند.مگر دو مورد یکی در سینهء خاک و دیگری ناکام،ماشاءالله دکتر،وکیل، آموزگار، مدرس شده اند.

                    یک روز وارد کلاس شدم دانش آموزان پرسیدند اگر شما مرجع تقلید شوید نخستین سفارش شما به پیروانتان چه خواهد بود.گفتم اولا که ما مرجع تقلید نمی شویم در ثانی سفارش می کنم که حق نداربد جلو چشم پدر ومادر قرص آکسار بخورید بچه ها هاچ و واچ به همدیگر نگاه میکنند. ابن چی میکه آموزگار زنگ پیش چی گفت؟ قرص آکسار دیگه چیه؟ چه ربطی داره هاج و واچ به همدیگه خیره شدن!؟

                  خوب مگه چی گفته؟ استاد زنگ پیش گفت رابطه دختر و پسرو آزاد می کنم.عجب! و اما آکسار نه آسپرین نه استامینوفن هر مسکن اندکی دانش آموزن چه ربطی داره اتفاقا ربط منطقی و عاطفی داره خوردن قرص مسکن دلالت بر دردی در وجود شماست و این موجب آزردگی خاطر والدین می شود و مذموم  است وشما در نمی یابید این سخن را تا پدرومادر نشوید در نیابد این سخن را هیچ فهم ظاهری(میرفندرسکی) برای روشن شدن موضوع خاطره‌ای برایشان گفتم.

               واما خاطرهبعد از این رویداد دشخواری که برایم پیشآمد کرد من دوسال در خانه یکی از دوستانم پذیرایی می شدم که دارای زن و فرزند بود و به ناچار با همسرش محرم شرعی شدیم روزی یکی از فرزندان(که خدای رحمتش کناد)به من ناسزا گفت و من یک سیلی به او زدم جلو پدرومادر دندانش شکست و دهانش خونی شد پدرش که خدای رحمتش کناد هیچ نگفت و مادر گفت خوب کردی تا او باشد که فحاشی کند.#اشتباه_کردم.حماقت خویش و انسانیت آنانرا درک نکردم تا روزی که ازدواج کردم و صاحب گل پسری شدم با پسر عمویش بازی می کرد افتاد سرش شکست بد حال شدم و آنگاه به حماقت خود و انسانیت آن دو انسان شریف پی بردم.واهمیت سخن غزالی و مولوی و... در فلسفه ازدواج در رد سخنان بودا.مانی.گاندی.تولستوی و برخی از عرفا که ازدواج را ممدوح که نه،مذموم  می دانند و می گویند که ریشهء همهء ناملایمات وبزهکاری ها در داشتن میل جنسی می باشد نکته مقابل داروین وزیگموند فروید و برای رهایی از آن بایستی.....

           من امروز به همراه مادر فرضی ام و نواده دوست بزرگوارم بر مزار شادروانان پدر وبرادر فرضی ام حاضر شده و بلند مرتبکی را برای آنان خواستار شدیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۰۷
موسی الرضا امین زارعین

می دانید چرا ساخت سریال شمس و مولانا حرام اعلام شد.

گردش در خرابات :خداوند متعلق به هیچ قوم و مذهبی نیست.

شمس دست مولانا را گرفت و در گردش های شبانه به تماشای فقیران و دردمندان قونیه برد و به آهستگی زیر گوش او گفت : 
می بینی این عورتکان را ؟ 
- اینان اگر گبرند ، اگر مسلمان ، اگر ترسایند و اگر اهل کنیسه ، همه بندگان یک خدایند ، دردمندان فراموش شده این دیارند و از طایفه شکسته دلانند ، اما افسوس که ما را غیرت  یاری ایشان نیست. ما بر خیال می رانیم و حکام بر سمند مراد سوارند.
از آن پس رفته رفته شمس، حکایات عارفان و شریعت را در گوش مولانا زمزمه کرد. به او گفت که مردان خدا تنها در مجالس و مساجد حضور ندارد، بلکه در خرابات هم هستند.
 به او یادآوری کرد که از جستجوی خداوند در

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۱۶:۲۹
موسی الرضا امین زارعین