آقای دکتر امین خوب و عزیز پارسا عطیف و اهل تمیز
ازپیامت همیشه خوشحالم شاد وسرمست هم سرحالم
می سپارم ترابه حضرت ثامن شاد وخندان به حضرت قائم
آقای دکتر امین خوب و عزیز پارسا عطیف و اهل تمیز
ازپیامت همیشه خوشحالم شاد وسرمست هم سرحالم
می سپارم ترابه حضرت ثامن شاد وخندان به حضرت قائم
به مناسبت ضربت خوردن مولای متقیان امیرمومنان علی علیه السلام
شبی آرا م ولی آبستن که ملائک همه سردردامن
ماه تب کرده گرفته ماتم بدتر از روزحبوط آدم
گوئیا میل ندارد بچمد بعد از این واقعه دیگر بدمد
چه خطایی است که درحال وقوع می شود رنج بشر تازه شروع
بینوایان به خرابه شادند چونکه برمهر علی می نازند
مهر اوهم پایه ی مهر خدا عاشق از معشوق کی باشد جدا
راحت نوع بشر درعدل است درعدالت همه سختی سهل استروی آرام ولی آزرده دل یاران علی پژمرده
روحی آکنده زعشق ازلی ......................
قلب اصحاب علی در تب وتاب نرود چشم عزیزان در خواب
ناگهان ننگ بشر بن ملجم زند آرامش عالم برهم
اوبه هنگام مناجات علی تیغی از کین بزد آن شخص شقیعلت قتل علی عدل علی است برتر از عدل علی فضل علی است
پایه ی عرش خدا می لرزید غیرت الله به خود می پیچید
آسمان غم زده ومغبون بود که زمین جا زده و محزون بود
آسمان از چه نیافتادی تو ای زمین از چه بیاسودی تو
ننگ ونفرین به تو ای مرد پلید
بزدی ساقی جام توحید
کاشکی زخم علی درمان شدی کاش اشعث در جهان تنها بودی
لیک اشعث درجهان ازحددراست صحنه اینجا ازعلی خالی تراست
غالب مردم به راه اشعث اند در وصال حق همه خواروخس اند
کاش مردم با علی یک دل بودی کاش احکام خدا اجرا شدی
کاش افراد بشر آگه بودی تاخوارج هرزمان رسوا شدی
23رمضان مصادف با یکشنبه 14بهمن137
زخم کهنه برتن ازلطف خدا
ریشهء خوبی و نیکیهاخداست
شراگرباشد هم ازکردار ماست
نعجه ای،زهره جبینی، مهوشی
دلربایی،دلگشایی،دلکشی
هستی اش را در بساط مانهاد
فضل بنمود وکرم کرد و جهاد
هدیه حق بود ومرهم زخم را
زخم کهنه برتن ازلطف خدا
گر دری را او زحکمت بسته بود
همچنان درهای رحمت هشته بود
ازشکوهش شکوه هادارم زخویش
وزندامت همچنان دل ریش ریش
شمه ای از صوفیان با شکو
هم ارادت،هم درایت،هم وضو
لیک برماچشم باطن کور بود
ناردیدم آنچه بی شک نور بود
"دیده ای خواهم که باشدشه شناس"
"شاه رابشناسداودرهرلباس"
دست حق را دیدم ونشناختم
وای برحالم،به بختم تاختم
وای برحال من بیچاره وای
کس بدرد من مبادا مبتلای
"ماکه کورانه عصاهامی زنیم"
"لاجرم قندیل ها را بشکنیم"
#اشتباهاتم_فزون_گشت_از_هزار
که چنین حالم خراب است ونزار
در قیامت گر نباشم خوار و زار
افتخار است افتخار است انتظار
باالهام ازاشعارحضرت مولانادراحوال خویش سرودیم.!؟!؟💔
به پاسداشت معلم شهیدم مرتضی مطهری ودلاوری های فرزند برومندش .
مرتضای مطهری آئین حافظ وپاسبان دین مبین
فکر وذکرش مسائل دین بود هم وغمش رواج آیین بودَیا واهب العقل لک المحامد
الی جنابک انتهی المقاصد
یامن هواختفی لفرط نوره
الباطن الظاهرفی ظهوره
صلی الله علیک یا فاطمه الزهراءیا بنت محمد یاقره عین الرسول یا سیدتنا ومولاتنا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله وقدمناک
بین یدی حاجتنا یا وجیههٌ عندالله اشفیعی لنا عندالله .
به همه ی عزیزان وسروران گرامی خوش امدمی گویم واز برگزارکنندگان این حضور معنوی قدردانی می کنم.
امروز 8اردیبهشت 1392 برابر با 17 جمادی الثانی 1434و28 آوریل 2013 می باشد در تقویم ها برای امروز
28 مناسبت بود که من به 8مورد آن اشاره می کنم .
1 شهادت سروان خلبان شهید شیرودی 1360 ه.ش
2 قطع رابطه ایران وعربستان به دنبال کشتارحجاج ایرانی 1367 ه.ش
مناسبتها: 3 کودتای نورمحمد تره کی در افغانستان 1357 ه.ش
4 رحلت خاتم المحدثین حاج میرزا حسین نوری صاحب المسندرک الوسائل
5 به سلطنت رسیدن طغرل بیک اولین پادشاه سلسله سلجوقی در نیشابور 429 ه.ق
6 تولد یوهان کوتنبرگ مخترع ماشین چاپ 1400 میلادی
7 عقب نشینی کامل نیروهای امریکایی ازویتنام 1975میلادی
8 اعدام موسیلینی دیکتاتور ایتالیا به دست میهن پرستان 1945 میلادی
واما دوستان فرموده اند که در این میلاد خجسته که چند تن از همکاران خانم به بازنشستگی نائل می ایند ومن نیزچند خاطره برای
دوستان بگویم خاطره ای از روز های خوش دبیرستان می گویم
مهر ماه سال 1371 در یکی از کلا س های دبیرستان اسرار که معمولاجلسه ی اول به معارفه می گذرد من یک مقداری
از فعالیتهای ورزشی علمی وموفقیتهایم را برای بچه ها به جهت استدراجات شنونده وگوینده بیان داشتم برای اینکه بچه ها
اگر مرا در این وضع ببینن یک مقدار رعایت حال کرده وخدایی ناکرده چموشی نکنند از جمله گفته هایم این بود که من
درسال 1365-یا66رکورد شنای ایران راشکسته وبرای پارالمپیک انتخاب شدم که متاسفانه به جهت جنگ سفارتخانه ها نه
تنها من بلکه هیچ تیمی به المپیک وپارالمپیک لندن اعزام نشد ودر پایان اظهار داشتم حاضرم باهریک از شمامسابقه شنا
بدهم در ان زمان در کل استان خراسان یک استخر سرپوشیده زمستانی در مشهد بود ودرسبزوار 3استخر تابستانی از جمله
ان شهید حقانی بود از این گفته 10 ماه سپری شده بود که در تیرماه 1372 دراستخرشهید حقانی طبق معمول شنای خودم را
رفته بودم ودر حال استراحت بودم که یکی ازشاگردان با پسرخاله اش که بچه ی تهران وشناگر ماهری بود روبه سوی من
می امدند همین که از دور می امدند حساب کار خویش را کردم که (به قول سبزواری ها:تعارف حربه ای ست نامرد
زوودرگرفت.)جلو امدند وتقاضای مسابقه کردند من نیز گفتم که به روز دگری محول کنید چون من خسته ام گفتند که ما فردا
عازم تهرانیم صبرمی کنیم تا خستگی تان را بگیرید گفتم که گرسنه هستم گفتند که برای شما غذا تهیه می کنیم گفتم اهل
وعیال خبر ندارند گفتند بدان ها اطلاع می دهیم خلاصه هر چه من سراوردم انها کلاه اوردند گفتم که سنگ بزرگی بیاندازم
شاید که جابزنند گفتم درصورتی مسابقه می دهم که مسافت از یک کیلومتر کمتر نباشد بچه ی تهران گفت قبول است گفت
اگر در 200 متر اول جلو افتادید حساب نیست چون جوجه را اخر پاییز می شمارند گفتند قبول است وخلاصه 2،3شرط
دیگر .دیدم چاره ای نیست به آب انداختم در 200اول 15متر عقب افتاده بودم وبریده بودم به حیله ای متوسل شدم کناراستخر
ایستادم گفتم اقا چه می کنی وکجایی مارا دست انداخته ای گفت نه اقا ماداریم می رویم گفتم پس بریم گفت بریم در حین ما
نفسی چاق کرده وبه شنا ادامه دادیم در 400متر30 متر عقب مانده بودم وباز همچنان نفس بریده بود همان شیوه را تکرار
کردم نفسی گرفته وبچه ی زبل تهران گفت بریم اقا گفتم بریم در 100متر اخر من در قسمت عمیق که معمولا خلوت است
بودم وان جوان در قسمت کم عمق که عموما شلوغ است و30 متر از من جلوتر بود ایستاد دستهایش رابالا برد وبلند
صداکرد اقا ماکه غلط کردیم ومن زیر زبان گفتم من بیش تر .سرفراز از استخر بالا امده فردای ان روز ان دو جوان
رادراستخر دیده گفتم که چطور شد شماها دیروز اصرار داشته اید که مسابقه بدهیم که فردا عازم تهرانیم پس چه شد؟دانش
اموز سبزوار ی ام گفت اقا نمی دانید که چی کار کردید !دیشب پسرخاله ی من از خستگی شام نتونست بخوره ومثل مرده ها
افتاده بود وصبح خواب مونده واز ماشین جاماند ومن نیز دردلم گفتم پسرجان خبر نداری که من هم دیشب 2تا قرض
استامینوفن خوردم
در خاتمه چون دوست عزیزمان قبل از سخنرانی من اجرای برنامه زیبایی داشت که مزین به مدح مولای متقیان بود من نیز
که سال ها پیش رباعی در مدح ایشان گفتم به تیمن وتبرک می گویم ویک رباعی نیز در زبان حال خودم .
یکی از مباحث فی مابین علم کلام وعرفان وصول به بهشت سالکان نیز می باشد(ایت الله شهید بهشتی به نمایندگی از
متکلمین می گفت که بهشت را به بها بدهند به بهانه ندهند «احسب الناس ان یترکواان یقولواامناوهم یفتنون» واقای عبدالکریم
سروش به نماینگی از عرفا می گفت : که بهشت را به بهانه بدهند ومن نیز دوازده سال پیش این رباعی را بدین مناسبت
سرودم:
1)
الحق که قسیم جنه و نارعلیست
برحضرت حق وزیر دربار علیست
هرچند که رضوان به بهانه ندهند
اما به یقین باعث دیدار علیست
2)
موسی که به دانشکده ره یافته بود
بادی به دماغ خود بینداخته بود
یک چند برین روال ایام گذشت
ناگاه دریافت که هیچ نایافته بود
نوروز بمانید که ایّام شمایید! آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند، خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟ اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
ایّام ز دیدار شمایند مبارک نوروز بمانید که ایّام شمایید!
"نوروزتان فرخنده باد"
نامه روان شاد سیدمحمدحسین شهریاربه مرحوم انیشتن که توسط پرفسورحسابی برای ایشان قرائت شد.
انیشتن یک سلام ناشناس البته می بخشی
دوان درسایه روشنهای یک مهتاب خلیایی
نسیم شرق میاید،شکنج طره ها افشان
فشرده زیر بازو شاخه های نرگس ومریم
از آنهاییکه درسعدیه شیراز می رویند
زچین وموج دریاها وپیچ وتاب جنگل ها
دوان میاید وصبح سحر خواهد به سرکوبید
درخلوت سرای قصر سلطان ریاضی را
درون کاخ استغنا،فراز تخت اندیشه
سراززانوی استغراق خودبردار
باین مهمان که بی هنگام وناخوانده است دربگشا
اجازت ده که بادست لطیف خویش بنوازد
بنرمی چین پیشانی افکاربلندت را
به آن ابریشم اندیشه هایت شانه خواهد زد
نبوغ شعرمشرق نیز با آیین درویشی
بکف جام شرابی ازسبوی حافظ وخیام
به دنبال نسیم ازدررسیده می زند زانو
که بوسد دست پیر حکمت دانای مغرب را
انیشتن آفرین برتو
خلاءباسرعت نوری که داری درنوردیدی
زمان درجاودان پی شد مکان درلامکان طی شد
حیات جاودان کزدرک بیرون بود پیداشد
بهشت روح علوی هم که دین می گفت جزاین نیست
توباهم آشتی دادی جهان دین ودانش را
انیشتن نازشست تو:
نشان دادی که جرم وجسم چیزیجز انرژی نیست
اتم تا می شکافد جزو جمع عالم بالاست
بچشم موشکاف اهل عرفان وتصوف نیز
جهان ماحباب روی چین آب راماند
من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم
جهان جسم،موجی ازجهان روح می بینم
اصالت نیست درماده
انیشتن صدهزار احسن ولیکن صدهزارافسوس
حریف ازکشف والهام تودارد بمب می سازد
انیشتن اژدهای جنگ
جهنم کام وحشتناک خود راباز خواهد کرد
دگر پیمانه عمرجهان لبریز خواهد شد
دگرعشق ومحبت ازطبیعت قهرخواهد کرد
چه می گویم ؟
مگرمهرووفا محکوم اضمحلال خواهد بود
(مگرآءسحرخیزان سوی گردون نخواهد شد)
مگریک مادر ازدل(وای فرزندم )نخواهد گفت
انیشتن بغض دارم درگلو دستم بدامانت
نبوغ خود بکام التیام زخم انسان کن
سراین ناجوانمردان سنگین دل براه آور
نژاد وکیش وملیت یکی کن ای بزرگ استاد
زمین یک پایتخت امپراطوری وجدان کن
تفوق درجهان قائل مشو جز علم وتقوارا
انیشتن نامی ازایران ویران هم شنیدستی ؟
حکیما محترم میدارمهدابن سینا را
باین وحشی تمدن گوشزد کن حرمت مارا
انیشتن یافراتر نه جهان عقل هم طی کن
کنارهم بین موسی وعیسی ومحمدرا
کلیدعشق رابردار وحل این معما کن
وگرشداززبان علم این قفل کهن واکن
انیشتن بازهم بالا
خدارانیزپیدا کن.
شاعری بنام حاجب این شعرراگفت :
حاجب اگرمحاسبه حشرباعلی است
من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن.
اودرعالم خواب علی (ع)رادید که فرمود این شعر راچنین بگو!
حاجب اگرمحاسبه حشرباعلی است
شرم ازخداکن وکمترگناه کن.
شخصی به لقمان حکیم گفت:«چه روی زشتی داری؟!»لقمان درپاسخ گفت:ازنقش
چهره ام عیب می گیری یا ازنقاش (خدا)
ابلهی دیداشتری به چرا گفت نقشت همه کج است چرا؟
گفت اشترکه اندراین پیکار عیب نقاش می کنی هشدار
درکژیم مکن توعیب نگاه توزمن راه راست رفتن خواه