پارسی را پاس به داریم
]
گروهی از آموزگاران زبان پارسی در تلاشی زیبا برای بسیاری از واژگان مصطلح شده در زبان پارسی برابری درست وروان آن را برگزیده اند :
به جای ائتلاف بگو همایه
به جای ابتدا بگو نخست
به جای ابتدایی ترین بگو ساده ترین
به جای ابتلاء بگو دچاری
به جای ابتکار بگو نوآوری
به جای ابدیت بگو همیشگی
به جای اتباع بگو شهروندان
به جای اتحاد بگو همبستگی
به جای اتفاق افتاد بگو رخ داد
به جای اتفاق افتادن بگو رخ دادن
به جای اتفاقات بگو رویدادها
به جای اتوماتیک بگو خودکار
به جای اتومبیل بگو خودرو
به جای اجتناب بگو دوری
به جای اجرت بگو دستمزد
به جای اجناس بگو کالاها
به جای اجیر بگو مزدور
به جای احترام بگو ارج
به جای احتمالا بگو شاید - چه بسا
به جای احتیاج بگو نیاز
به جای احتیاط بگو پروا
به جای احدی بگو هیچکسی
به جای احسان بگو نکویی
به جای احسنت، بگو آفرین
به جای احضار کردن بگو فراخواندن
به جای احیانا بگو شاید
به جای اخاذی بگو زورگیری
به جای اخبار بگو تازه ها
به جای اختراع بگو نوآوری
به جای اختلاط بگو درهمی
به جای اختناق بگو خفگی - فشار - تنگنا
به جای اخذ بگو دریافت
به جای اخطار بگو هشدار
به جای اخلاف بگو جانشینان
به جای اخوت بگو برادری
به جای اخوی بگو برادر
به جای اخیرالتأسیس بگو نوبنیاد - نوساز
به جای اخیرا بگو به تازگی
به جای ادوار بگو دوره ها
به جای اذان بگو بانگ نماز
به جای اذیت بگو آزار
به جای ارائه طریق کردن بگو پیشنهاد کردن
به جای ارائه کرد بگو رو کرد
به جای اراضی بگو زمین ها
به جای ارامنه بگو ارمنیان
به جای اربعین بگو چله
به جای ارتجاع بگو واپسگرایی
به جای ارتعاش بگو لزرش
به جای ارتفاع بگو بلندی
به جای ارزاق بگو خواروبار
به جای ارسال کردن بگو فرستادن
به جای ارشد بگو بزرگتر
به جای ارفاق بگو آسانگیری
به جای ارکان بگو پایه ها
به جای اریکه فرمانروایی بگو تخت فرمانروایی
به جای اوایل بگو آغاز
به جای از این جهت بگو از این رو
به جای از این طریق بگو از این روش
به جای از این قبیل بگو از این دست
به جای از بین بردن بگو از میان بردن
به جای از جانب بگو از سوی
به جای از جمله بگو از دسته - از آنگونه
به جای از طرف دیگر بگو از سوی دیگر
به جای ازدواج بگو زناشویی
به جای اساس بگو بنیاد
به جای اساسنامه بگو بنیادنامه
به جای اساسی بگو بنیادی - بنیادین
به جای اسبق بگو پیشین
به جای اسپری بگو افشانه
به جای استبداد بگو تکسالاری - خودکامگی
به جای استحصال بگو برداشت
به جای استحضار بگو آگاهی
به جای استحقاق بگو شایستگی - سزاواری
به جای استحکامات بگو سنگربندی ها
به جای استدعا می کنم بگو خواهش می کنم ، درخواست می کنم
به جای استراتژی بگو راهبرد
به جای استراتژیک بگو راهبردی
به جای استراحت کردن بگو آسودن - درازکشیدن
به جای استراق سمع بگو شنود
به جای استشمام بگو بو کردن- بوییدن
به جای استشهاد بگو گواهی
به جای استعفا بگو کناره گیری
به جای استعمال بگو کاربرد
به جای استفاده از بگو به کارگیری
به جای استفاده بگو کاربرد
به جای استقامت بگو پایداری
به جای استقبال بگو پیشواز
به جای استقرار بگو برپایی
به جای استقلال بگو خودسالاری
به جای استمرار بگو ادامه - پیوستگی
به جای استناد بگو گواهمندی
به جای استنباط بگو برداشت
به جای استهزاء بگو ریشخند
به جای استهلاک بگو فرسایش
به جای استیجاری بگو کرایه ای
به جای استیضاح بگو بازخواست
به جای استیلاء بگو چیرگی
به جای اسرار بگو رازها
به جای اسراف بگو ریخت و پاش
به جای اسطوره بگو افسانه
به جای اسقاطی بگو ناکارآمد
به جای متاثر بگو ئیم روان پریش
به جای سعید بگوئیم بخت یار
به جای کولر بگوئیم سرماده
به جای بخاری بگوئیم گرماده
به جای طبخ بگوئیم پخت
به جای سخاوت بگوئیم دهش
به جای عدل بگوئیم داد هر چند نارسا
به جای ظلم بگوئیم بی داد
به جای قائم الزاویه بگوئیم راست گوشه
به جای استخدام بگوئیم بکار گیری
به جای طول بگوئیم درازا
به جای عرض بگوئیم پهنا
به جای عاقبت بگوئیم سر انجام
به جای انسان،آدم،بشر،بگوئیم مردم
به جای تدبیر بگوئیم خردورزی
به جای لوازم التحریر بگوئیم نوشت افزار
به جای مستمند بگوئیم نیازمند
به جای معرفت بگوئیم آگاهی
به جای معلول بگوئیم توانخواه
به جای انحراف بگوئیم کجراهه
به جای تقدیر بگوئیم سرنوشت
به جای استخراج بگوئیم بهره برداری
به جای استفاده بگوئیم بهره وری
به جای صبح بگوئیم پگاه
به جای لبنیات بگوئیم شیر مایه
به جای حیوان بگوئیم جنبده
به جای مقصد بگوئیم هدف
به جای عنکبوت بگوئیم تار تنگ
به جای تصویر وعکس بگوئیم شمائل
به جای تز بگوئیم نهاده
به جای آنتی تز بگوئیم بر نهاده
به جای سنتز بگوئیم برآمده
به جای وارد شدن بگوئیم درآمدن
به جای خارج شدن بگوئیم برآمدن
به جای ملاقات بگوئیم واخوری
به جای اجداد ما بگوئیم نیای ما
به جای قرض بگوئیم وام، بدهی
به جای سلام بگوئیم درود
به جای خدا حافظی بگوئیم خدا نگهدار
ادامه دارد......